متفاوت‌ترین شماره هفته نامه نگاه پنجشنبه همراه با ویژه نامه ای در مدح امیرالمومنین(ع) و گفتگویی خواندنی با علی اکبر ناطق نوری درباره موضوعات مختلف سیاسی - اجتماعی همراه با پرونده نوستالوژی «نوار کاست» منتشر شد.

به گزارش خبرآنلاین، در نوزدهمین شماره کتاب هفته «نگاه پنجشنبه» یادداشت ها و گفتارهایی از علی معزی، هارون یشایایی، عبدالجبار کاکایی، سیف‌الله صمدیان، فردین خلعتبری، عباس عبدی، مرتضی سرهنگی، اسدالله امرایی و... به چشم می‌خورد. این هفته نامه را می توانید از دکه های روزنامه فروشی، کتابفروشی های معتبر تهران و همچنین سامانه تلفنی «سام» تهیه کنید.


در بخشی از یادداشت «فردین خلعتبری» در بخش نوستالوژی که به خاطره نوار کاست در کشور پرداخته می خوانیم:


کلاس چهارم بودم. تازه ضبط صوت کاستی اومده بود تو دست و بال مردم...چالوس بودیم. تابستون بود. یک شب همه فامیل و یکسری از دوستان مهمونمون بودن. پنجره ها باز بود و نسیمی می وزید. بعد از شام می دونستیم که بساط خنده و شوخی و خاطره تعریف کردن و لطیفه داغه. شلوغ بود. همه نشستن دور تا دور مهمونخونه، از آقای نصرت النظام (پدربزرگم)، مادرجون، تا نوه های کوچیک که ما بودیم. یه دوست خوب خانوادگی داشتیم آقای دکتر بختیار. استاد کارهای نو و باحال. همه دوسش داشتن. ضبط صوت رو آورد، یه کاست هم توش گذاشت. آبی بود. به کوچیکترها گفت ساکت باشن، و گفت امشب همه باید یه یادگاری ضبط کنن. دکمه ضبط رو زد و تک تک حاضرین رو معرفی کرد. مث مجریای رادیو. بعد از همه خواست که به نوبت شروع کنن. اول بابابزرگم با ادب و متانت و شمرده به همه ادای احترام کرد و بعد مادرجون همینطور. بعد عمه بزرگم عفت خانم در ادب و نزاکت کامل. جو جدی بود، خنده ریزه های ما هم نمی تونست شوخیش کنه. بابام (عبدالحسین خان) که آدم شوخ طبعیه به همه خوشامد گفت. عموم آقای فریدون خان آواز دشتی خوند و مجلس راه افتاد. «دیشب بود که جدم رو در خواب دیدم، فرمود: محسن! عرض کردم: بله؟» اینو دوستمون آقای جعفر فغانی در خطابه ای با لحنهای گوناگون پنجاه بار تکرار می کرد، روده بر می شدیم و منتظر جمله بعد که هیچوقت نمی گفت. بابا همیشه جوکای کوتاه داره که اون وسطا می انداخت تو حرفا. بعدش رامین برادرم ملودیکا زد و من خوندم. «کوچه ها باریکن دکونا بسته س...» عجب هم خارج. آبروریزی بود!! دخترعموم گلی شعر خوند: «مامان جون مامان جون چایی رو بریز تو فنجون...». مهیار پسر عموم هم خوند. درست یادم نیست چی بود. محمد پسرعمه ام، مرادبرقی خوند. امان از ترانه های سریال!! عمه کوچیکترم ایتالیایی خوند که سخت مورد تشویق حضار قرار گرفت. بعد مجری اعلام کرد رامین برادرم می خواد بخونه! سکوت کردیم چون هیچوقت نمی خوند. شروع کرد غلط غلوط آواز ترکی خوندن که قهقهه زن عموم خانم فروغ افتخاری که آذری هستند به هوا رفت و کلی خندیدیم. هرکسی کاری کرد و دو طرف نوار تمام شد اما اون شب هرگز تمام نشد.
لابه لای نوار کاستهای روز با مارکهای مختلف از کمپانی های مختلف کاست آبی هر چند وقت گم می شد و پیدا می شد. و باز می شنیدیم و می خندیدیم و البته من چون خارج خونده بودم و داداشم مسخرم می کرد خجالت هم می کشیدم.
لبخندها ادامه داشت تا اینکه بابابزرگ از دنیا رفت. قسمت مربوط به ایشون با سکوت می گذشت و بعد مادرجون فوت کرد و بعد آقای بزرگ خلعتبری.

با این رفتن ها خاطرات شاد ته مایه غم گرفتند و کاست آبی که هر از چندی گم و پیدا میشد ما را می خندوند و می گریوند.
دبیرستانی که شدم، تو شبای امتحان که آدم به هر دری میزنه که درس نخونه، پیداش می کردم و تنهایی گوش می دادم. گاهی مادرم (که او هم رفت) می اومد و کنارم می نشست و با سکوت و ته لبخند گوش می دادیم.
دانشگاهی که شدم، وقتی برمی گشتم شمال باز هم لابه لای کاست ها، نوار کاست آبی رو می دیدم. سیدی که اومد کاست که البته خوش کیفیت نبود کمرنگ شد. خونه شمال رو که فروختیم دیگه ندیدمش.
چقدر صدای خنده توش بود که هنوزم هست و نمیدونم کجاست.
 

 

 ساکنان پایتخت برای اشتراک این نشریه و تهیه شماره های پیشین می توانند با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و نگاه پنجشنبه را هر هفته در محل کار یا منزل -بدون هزینه ارسال- دریافت کنند. هموطنان سایر شهر‌ها نیز با پرداخت هزینه پستی ارسال، می‌توانند تلفنی سفارش خرید بدهند.

6060

کد خبر 235194

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۰۹:۵۳ - ۱۳۹۱/۰۵/۲۲
    8 1
    قشنگ بود. منوبرد به خاطرات كودكيم....