1 - تقویم ثانیهها روز شمار ندارد.
2 - پلاک آدمها گذر موقت است.
3 - دکتر عضو انجمن بدنویسان شد.
4 - باران پرگار به دست بر آب برکه میبارد.
5 - آدم سرگشته نگاهی به پشت سر دارد.
6 - معلم شیمی عصبانی شد برخورد فیزیکی کرد.
7 - افتادهترین ماهی هم ادعای خاکی بودن ندارد.
8- بهار به ریاست جمهوری «دوگل» رای میدهد.
9 - نفت سر سفرهی اعراب بوی رقص عربی میدهد.
10 - فرصت طلب جانماز را قبل از خشک سالی آب کشید.
11 - سرطان سین اول سفرهی هفت سین ترافیک است.
12 - اقتصاد بیمار دستها را به جیب یکدیگر محرم میکند.
13 - عجب هنرمندی است آن که نان شباش را به نرخ روز میخورد.
14 - کارگر تاسیساتی باغ وحش تنها نگران شیرها است.
15 - آرزوهای به گور نبردهام در صف کفن و دفن هستند.
16 - کانون گرم خانواده زندگی یخ را از هم پاشید.
17- روزهای بارانی چترها رو به آسمان میبارند.
18- فقر شپش بیخانمان را سر و سامان داد.
19 - زالو با خون آدم دیابتیِ شیرین کام شد.
20 - خواب قالی با جاروبرقی از سرش پرید.
21 - دنیافروش شد تا بدهکار آخرت نباشد.
22 - در آموزشگاه بدبده آموختم: «بد بده.»
23 – سفرهی مینی مال اکران گرانی بود.
24 - آدم بیدل و دماغ کسری قطعه دارد.
25 - خاک اره اشک درخت است.
حسین ناژفر. سایت لوح
6060
نظر شما