از مهدی طالقانی درباره دلیل مردمی بودن و تفسیر قرآن پدرش پرسیدیم و فرزند آیت الله طالقانی با کلام گرم خود لب به سخن گشود.

عباس شکوهمند- مهدی طالقانی برای پاسخ گفتن به سوالات ما به دوران نوجوانی و جوانی پدرش اشاره کرد که آیت الله طالقانی چگونه در 12 سالگی وارد حوزه علمیه شد و شرکت در جلسات بحث با مسیحی ها و بهایی ها که از طرف سید ابوالحسن طالقانی، پدر سید محمود در منزل عباسقلی خان بازرگان، پدر اولین نخست وزیر ایران برگزار می شد، شرکت کرده و شیوه بحث و مجادله و تحمل نظرات مخالف را می آموخت.
مهدی طالقانی می گوید پدرش ترجیح داد به جای ماندن در حوزه علمیه و رسیدن به مقام مرجعیت، به میان مردم برود و قرآن را که در بالای طاقچه ها خاک می خورد به متن زندگی مردم و میان جوانان بیاورد.
پاسخ های مهدی طالقانی به سوالات ما چندان گرم است که نمی خواهیم کلام ایشان را منقطع کنیم، بنابراین متن کامل سخنان ایشان بدون آوردن پرسش ها در میان گفته هایش به طور کامل در زیر منتشر می شود:

مهدی طالقانی در کنار پدر

مرحوم طالقانی در سن 12 سالگی توسط پدرشان به حوزه علمیه قم فرستاده شدند. زمانی که ایشان در حوزه تحصیل می کردند، مرحوم پدرشان، حاج سید ابوالحسن طالقانی در منزل مرحوم عباسقلی خان بازرگان(پدر مهندس مهدی بازرگان)، محافلی برای بحث و مباحثه با گروه های مسیحی برگزار می کردند که بعداً این جلسات با بهایی ها تشکیل شد.
مرحوم طالقانی، به اتفاق یکی از همکلاسی هایشان به نام آیت الله بُدلا برای شرکت در این مباحثاتف به تهران می آمدند.
این جلسات برای مرحوم طالقانی بسیار آموزنده بود و ایشان در این مباحثه ها یاد گرفتند که با مخالفان فکری و عقیدتی چگونه بحث کنند. آن زمان مرسوم بود که در جلسات و محافل، قلیان کشیده و چایی سرو می شد، ولی این جلسات به شدت قانونمند بود و از یک سری اصول تبعیت می کرد. یکی از مقررات این بود که وقتی جلسات شروع می شد، هر کس سرجای خود می نشست و به بحث و گفت و گو می پرداخت. به افراد یکی یکی اجازه می دادند که صحبت کرده و سوالات خود را مطرح کنند. از سِرو قلیان و چای نیز به شدت جلوگیری می شد.
بیشتر مواقع مرحوم طالقانی صرفاً در برگزاری و اداره این جلسات نقش داشت و خودش نمی توانست در مباحثات شرکت کند چرا که افراد برای مشارکت در بحث از قبل باید وقت می گرفتند و اعلام آمادگی می کردند. نظم و انضباط حاکم بر این جلسات باعث شد که آیت الله طالقانی از دوره جوانی یاد بگیرد که چگونه با گروه ها و افراد مختلف، بحث و گفت و گو کند. این جلسات، سال ها ادامه داشت تا این که توسط رضاخان برچیده شد. وقتی بحث با بهایی ها رواج یافت، رضا خان دستور داد این جلسات را جمع کنند.
آیت الله طالقانی احساس می کرد که جوان ها یک چیزی کم دارند و آن هم آموختن مبانی، اصول و تفاسیری از قرآن است که در جامعه خبری از آن نبود. ایشان در مراسم شهادت آیت الله مطهری گفتند که ما قرآن را فقط در بالای طاقچه ها می دیدیم که خاک می خورد. اگر مردم می خواستند ازدواج کنند یا مسافرتی بروند از قرآن استفاده می کردند، ولی از محتوا و متن قران بی خبر بودند. به همین دلیل طالقانی تصمیم می گیرد که قرآن را به سطح جامعه و به ویژه میان جوانان بیاورد و به همین خاطر، با این که ایشان می توانست در قم بماند و دنبال تحصیلات عالیه و مرجعیت باشد، قم را رها کرد و به تهران آمد. البته ایشان درجه اجتهاد دارند اما به دنبال مرجع تقلید شدن نبودند.
مرحوم طالقانی سعی کرد با جوانان ارتباط پیدا کند. بعد از 1320 بود که در بین سکولارها شروع کرد در مورد دین صحبت کردن. بعد از 1320 یک آزادی نسبی در کشور به وجود آمد که گروه های چپ و سکولار از این آزادی نسبی استفاده کردند. مذهبیون جایگاه چندانی نداشتند اما طالقانی جوانان را تشویق کردند به این که قران را از طاقچه های خانه ها و مساجد پایین بیاورند و قران را از دل و جان بشناسند. ایشان به دانشگاه تهران تشریف می برد و روی سکویی می نشست و با جوانان در مورد دین و قرآن گفت و گو می کرد. ایشان به شدت معتقد بود که قرآن می تواند مطالبات ما را در همین زمان تأمین کند. یعنی قران برای هر موضوعی در زندگی ما حرف دارد و می تواند راهکار ارائه کند. به همین خاطر ایشان تمام سخنرانی ها و مطالب خود را با آیه ای از قران شروع می کرد و این آیه مرتبط می شد با مسأله روز که قرار بود درباره آن صحبت کند. تطبیق بسیار خوبی بین مسائل روز و آیات قرآن انجام می داد. دو گروه با ایشان مخالفت می کردند؛یکی مذهبیون بسیار متحجر و دیگری افراد لائیک و لامذهب. این دو گروه به شدت مخالف افکار و فعالیت های آیت الله طالقانی بودند. مذهبیون رادیکال می گفتند چه معنی دارد که یک روحانی بخواهد قرآن را تفسیر کند. اما ایشان مقاومت کرد و قران را در سطح دانشگاه و جامعه ترویج کرد.
در سال 1318 امتحانی برای تدریس در حوزه های علمیه برگزار شد و در همان سال، ایشان در مدرسه عالی سپهسالار به سِمت مدرسی برگزیده شد و در مدرسه سپهسالار (شهید مطهری فعلی) روی سکویی می نشست و با طلاب راجع به قران و معانی و تفاسیر آن به بحث و گفت و گو می پرداخت.
ایشان احساس می کرد که باید به مردم نزدیکتر شود تا بتواند آنها را آگاه کند. اگر ایشان فقط در حوزه علمیه می ماند و به درس خواندن صِرف می پرداخت، با مردم فاصله پیدا می کرد اما ایشان نمی خواست هیچ فاصله ای با مردم داشته باشد. ایشان سعی کرد فاصله بین روحانیت و مردم عادی را بردارد. بعدها در سال 1327 زمانی که به مسجد هدایت رفت، عده ای از دانشجویان دانشگاه تهران که عِرق مذهبی داشتند به پای سخنان ایشان آمده و پای تفسیر قرآن ایشان نشستند و احساس کردند که می توانند با مرحوم طالقانی ارتباط دلی برقرار کنند. می گویند آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. مرحوم پدرم به شدت فکر می کرد قرآن می تواند تمام مسائل دنیوی ما را پاسخگو باشد. سخنانش واقعاً از دلش برمی آمد، وقتی آیه ای و سوره ای را شروع می کرد به تفسیر کردن، آن را با مباحث روز جامعه مطابقت داده و نشان می داد که رهنمودهای قرآن ممکن است بسیار پیشروتر از آن چیزی باشد که به فکر بشر می رسد. اعتقاد قلبی به این موضوع داشت و وقتی این مسائل را بیان می کرد، روز به روز به تعداد شنوندگان اضافه می شد. در همین مسجد هدایت آنچنان بر تعداد دانشجویان شرکت کننده در پای منبر ایشان اضافه شد که اواخر می دیدیم در کوچه اطراف این مسجد، جا برای ایستادن نیست. تیپ افرادی که به مسجد هدایت می آمدند، دانشجوها و کسبه بسیار آگاهی بودند که تشنه حرف های مرحوم طالقانی بودند. حرفهای ایشان از قرآن سرچشمه می گرفت.


مهدی طالقانی و پدر

ایشان تفسیر قرآن را به صورت جدی در زندان قصر شروع کرد. زمانی که در سال 42 زندانی شده و به 10 سال زندان محکوم شد، فکر کرد بهترین کاری که می شود داخل زندان انجام داد، این است که زندان را به کلاس درس سواد آموزی تبدیل کند. دوستان دیگری در زندان داشت که از اساتید دانشگاه بودند و آن ها نیز کلاس های مختلفی در زندان برگزار کردند. برخی از اساتید مثل مهندس بازرگان و دکتر یدالله سحابی درس های فنی و زمین شناسی و غیره می دادند، برخی زبان تدریس می کردند و مرحوم پدر، تفسیر قرآن می گفت. در آنجا بود که تصمیم گرفت از فرصت زندان استفاده کرده و بخشی از قرآن را تفسیر کند.
آیت الله طالقانی گفته است که در آن شرایط، دسترسی به منابع و مآخذ نداشت، ولی روی کلمات و آیات عمیقاً فکر می کرد و ریشه کلمات را بررسی می کرد. تفسیر ایشان بسیار اصولی است، به دلیل این که کلمات قرآن را یکی یکی بررسی کرده و ریشه آنها را در می آورد و راجع به تک تک ریشه کلمات بحث می کرد. تفاسیر ایشان، برداشت خودش از قرآن است. ایشان فقط بخشی از قران را تفسیر کرده و فرصت نکرد تمام قرآن را تفسیر کند.
تفسیرهای ایشان که توسط دکتر سید محمد مهدی جعفری در زندان تنظیم می شد، توسط مرحوم پدر در ملاقات ها به ما داده می شد و ما آن ها را به شرکتی که قرار بود کتاب پرتوی از قرآن را چاپ کند، می دادیم. در انتهای جلد اول پرتوی از قرآن در سری اول نوشته شده است : سید محمود طالقانی، زندان قصر.
ایشان به شدت به تفسیر قرآن علاقمند بودند. تفسیر ایشان، یکی از تفاسیر معتبری است که بسیاری از بزرگان بر آن تأکید کرده و گفته اند که از تفاسیری است که باید به آن مراجعه کرد. البته لازم است که برخی از بزرگان، کتاب پرتوی از قرآن را برای جوانان و افرادی که تحصیلات عالی ندارند، ساده نویسی و به روز کنند تا برای همه قابل فهم باشد.
/30462

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 242197

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
3 + 2 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۲۰:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۰
    79 0
    خدا رحمت کند این مرد بزرگوار را
  • بدون نام IR ۱۰:۵۰ - ۱۳۹۱/۰۶/۲۱
    11 0
    خبر انلاین لطفا زحمت کشیده ، بیوگرافی کاملی از مهدی طالقانی ارائه کنید ...اینکه ایشان از لحاظ تحصیلی و شغلی چه مراحلی را گذرانده اند ...