اکثر کارهای سامان مقدم را دوست دارم... اکثر بازیگران سری جدید «قلب یخی» را هم همینطور... از اینکه یک سریال جدید ایرانی هم به بازار ویدیو بیاید و ذائقه ملت را کمی به سمت تماشای آثار خودی برگرداند، کلی خوشحال و امیدوار میشوم... اما وقتی میبینم به مدد خزانه «سامسونگ»، هرچه بیل بورد و عرشه پل هوایی و تابلوهای تبلیغاتی است، در خدمت تبلیغ این سریال قرار گرفته و همه تولیدات دیگر هنری - اعم از سینما و تئاتر و موسیقی و الباقی - با محرومیت چشمگیر از چنین فرصتهای گرانقیمت تبلیغاتی، یکی پس از دیگری، مهجور به صحنه میآیند و محروم از صحنه میروند، دلم میگیرد.
از میان همه رسانههای موجود، تبلیغات میدانی و خیابانی، حرف اول را میزنند. سینما را میتوان فراموش کرد، تلویزیون را میتوان خاموش کرد، رادیو را میتوان گوش نکرد و نشریات را میتوان نخرید... اما انواع و اقسام تبلیغات شهری را که چپ و راست و بالای سرت نصب شدهاند و در این ترافیک تهران - خواسته و ناخواسته - نگاه و توجهات را به خود میکشند، نمیتوانی ناخوانده و نادیده بگذاری و بگذری و هر محصولی که برخوردار از چنین پوشش شهری شود، میتواند بر هر رکودی در بازار تقاضا فایق آید.
گفتند محصولات خارجی دیگر حق تبلیغات میدانی ندارند. خوشا به حال «سامسونگ»ها که اگر از نشان دادن تصویر اجناس سیاه و نقرهای خود محروم شدهاند، حالا با توسل به ستارههای سینمای ایران، هر دو بازار را قبضه میکنند.
اگر این سینمای ایران، تئاتر ایران، موسیقی و هنرهای تجسمی ایران و یا جریان نقد و مدیریت آثار هنری باشد که امثال این بنگاههای اقتصادی را در این بازار به خدمت میگیرد و هدایت میکند، حرفی نیست... اما خفت ناحقی دارد برای جامعه فرهنگی و هنری کشور، که بنگاههای اقتصادی به مدد سودهای سرشاری که از آشفتگی بازار ایران کسب کردهاند، بازی را به دست بگیرند و در طی مسیر تولید و تبلیغ و توزیع، ارشاد و شهرداری و هر ارگان دیگری را نیز در خدمت اهداف خود داشته باشند... و هیچ مانع و محدودیتی هم بر سر راه تبلیغ خود و تولیداتشان در همه رسانههای ایرانی و خارجی نداشته باشند.
بیتردید سریالی که سامان مقدم بسازد، از بسیاری فیلمها و سریالهای موجود، جذابتر خواهد بود و با چهرههای محبوبی که در آن هستند، در جذب مخاطب ایرانی توانایی لازم و کافی را خواهد داشت. بحث بر سر سامانها و ستارههایشان نیست، بحث بر سر محو و نابودی تدریجی جریانی از تولید در عرصه فرهنگ و هنر ملی است که توان رقابت در این میدان فاقد مدیریت و حساسیت را ندارد... چرا که در این میدان فقط کسی حرف اول تا آخر را میزند که ثروتی کافی برای اداره بازی و بازار داشته باشد؛ و هیچ رقیبی، ولو قابل، یارای ایستادگی در برابرش را نداشته باشد.
سینمای ایران از ورود سرمایههای آغشته به اهداف اقتصادی، از فقدان فرصتهای تبلیغاتی، از بیحاصلی حوزه نمایش خانگی و عدم دسترسی به مخاطبان خود در سالنها و خانهها، آسیب میبیند و تحلیل میرود و ظاهرا سیاستگذاران فرهنگی، میدان را به تاجران توانا و فرصتشناس سپردهاند...
برای مدیران سینمایی و فرهنگی کشور هیچ افتخاری ندارد که امروز «سامسونگ» موفقترین تهیهکننده و سرمایهگذار حیطه هنر است.
5858
فرشته طائرپور
کد خبر 253524
نظر شما