یزدان سلحشور

چرا ادبیات معاصر ما در خارج از مرزهای زبانی و جغرافیایی ایران خریداری ندارد؟ اصلاً به این قضیه فکر کرده‌اید؟ این قصه البته ربطی به پیش و پس انقلاب 57 ندارد. ما جایی پس از دوران طلایی ادبیاتمان سوراخ دعا را گم کردیم!

یک موقعی دوست عزیزم قاسم کشکولی به طعنه چیزی در نشستی دوستانه گفت که بعد‌ها در مصاحبه‌ای هم تکرارش کرد. گفت غربی‌ها هنوز از ما توقع «هزار و یک شب» دارند و برایشان مهم نیست که ما از زندگی مدرن و مشکلات امروز خودمان بنویسیم! درست گفت به تعبیری! اگر بخش تئوری توطئه را از این نظر حذف کنیم و نخوت غربی را به نیاز غربی تعبیر کنیم، تازه می‌رسیم به نیاز جامعه مدرن به رمز و راز و حتی جادو!

تا آنجا که می‌دانم آمریکای جنوبی و ادبیات لاتینی برای جلب توجه دنیای اول سرمایه‌داری نه از توصیف عینی مشکلات‌اش [که از سر اتفاق همیشه بیشتر از مشکلات ما بوده و هست!] دست کشید نه شد پادو و زنبور عسل ادبیات غرب؛ اما جادو را جدی گرفت و جادو فقط وقایع مرتبط با جادوی سیاه و وقایع جادوگرسوزی قرون وسطا نیست که برایش یک کلاس کامل شناخت فراماسونری و صهیونیسم و شیطان‌پرستی در تلویزیون و دانشگاه بگذاریم! جادو یعنی پدیده‌ای عینی که یک سویه روشن و یک سویه تاریک دارد و آن سویه تاریک را که نمی‌بینیم، منطق غیرقابل درک‌اش آن قدر مستحکم است که مقابل‌اش، عقل را وادار به کُرنش می‌کنیم!

غرب نه از ما که از خود هم هزار و یک شب می‌خواهد. غرب از ادبیات و هنر تردستی نمی‌خواهد شعبده‌بازی می‌خواهد. اصلاً فکر کرده‌اید چرا در طول 150 سالی که مدرنیته در تاخت و تاز بوده، هیچ وقت از محبوبیت و بازده اقتصادی بازار شعبده‌بازان کم نشده؟ غرب طالب هودینی و دیوید کاپرفیلد است. طالب غرق شدن در پدیده‌ای باورناپذیر اما واقعی‌ست. ادبیات معاصر ما چنین چیزی ندارد. جادو ندارد.

این جادو را نمی‌توان با بازتولید ادبیات کهن به دست آورد نمی‌شود با رونویسی از ادبیات لاتینی یا انگلیسی به دست آورد نمی‌شود با حرافی‌های بی‌فایده سیاسی به دست آورد. مشکل بزرگ ما این است که تماما غرب‌زده شده‌ایم حتی همان‌هایی از ما که مدعی اعتقاد و غرب‌ستیزی‌اند.
 

لازم نیست غرب‌ستیز باشیم اما لازم هست که غرب‌زده نباشیم. غرب‌زدگی که کراوات زدن و جکوزی رفتن و انگلیسی حرف زدن نیست! غرب‌زدگی یعنی اینکه ما شریک نگاه بی‌راز و رمز و کاملاً عینیت‌گرای غرب باشیم و فراموش کنیم که پدران شرقی ما واقعیت را از نو و به روایت خودشان خلق می‌کردند نه اینکه فقط به آن نگاه کنند، آن را بدل به فرمول کنند.

ما دو راه داریم: یا به عنوان خلاق ادبی به غرب‌زدگی بی‌حاصل خودمان ادامه بدهیم و بشویم به گفته سار‌تر بازتاب صدای غربی‌ها تا آن‌ها برای ما تره هم خرد نکنند یا همان‌طور که داریم از دست‌آورد‌های مدرنیته و زندگی مدرن استفاده می‌کنیم، برگردیم به دوران طلایی شعبده و واقعیت را آن گونه روایت کنیم که ارثیه شرقی ماست. راه سومی نیست دوستان!

5858
 

کد خبر 258075

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 6 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمد IR ۱۱:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۶
    5 4
    موافقم
  • علی63 IR ۱۵:۰۴ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۶
    14 5
    کراوات ریشه در فرهنگ غنی خودمون داره عزیزم و نماد غرب زدگی نیست
  • بدون نام US ۱۹:۵۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۶
    5 13
    بسم الله کراوات چه خودمان را گول بزنیم و چه گول نزنیم نماد فرهنگ پوشش غربی است ( حد اقل در جامعه ی ما ) و بد نیست بدانید کراوات همان پاپیون است و پاپیون شکل پارچه ای صلیب است ... ( دقت کنید ) .
  • بدون نام IR ۲۰:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۶
    8 1
    ما دو راه داریم: یا به عنوان خلاق ادبی به غرب‌زدگی بی‌حاصل خودمان ادامه بدهیم ...یا همان‌طور که داریم از دست‌آورد‌های مدرنیته و زندگی مدرن استفاده می‌کنیم، برگردیم به دوران طلایی شعبده. البته یه راه سومی هم هست راه جنوب ! که همیشه بازه یعنی بریم آبادان تازه میتونیم برزیل ایران رو هم ببینیم دوست خوب من!
    • بدون نام IR ۰۸:۳۷ - ۱۳۹۱/۰۸/۲۷
      5 11
      چقدر فکر کردی تا این دو راه رو پیدا کردی؟؟!! اما یه جورایی با نظرت موافقم ! درسته دو راه داریم یه راه این که با طناب پوسیده غربی ها و فرهنگ تهیشون به جهنم بریم یا این که الگو ی زنگیمون قرآن و فرهنگ اصیل اسلامی باشه . الفاظ قشنگی مثل مدرنیته و...چیزی رو عوض نمیکنه.فقط یه عده رو فریب میده...