۱ نفر
۱۰ دی ۱۳۹۱ - ۱۶:۴۱

آیا امت اسلامی می تواند در قالب نظریه ی پارادایم قدرت ساخته شود؟

امت اسلامی مفهومی پیچیده،تفسیربردار و ترکیبی از آراء مختلف مفسران در دوره های مختلف است که تاکنون به جز تجربه ی امر خلافت(آن هم ترکیبی از صلاح وفساد و با واگرایی شدید) نتوانسته است وجه تعیّنی بیابد، زیرا اولا در تقابل مستقیم با مفهوم دولت- کشور مدرن قرار می گیرد و دوم سیاست مداران کشورهای مسلمان چنان پراکنده و متفرق بر مبنای منافع ملی عمل می کنند که بی اعتنا ار کنار آن مفهوم گذشته و موضوعیتی برای آن ها ندارد. لذا این مفهوم بیشتر درادبیات مصلحان آرمانی جهان اسلام و در زمان معاصر از دوره ی سیدجمال الدین اسدآبادی به این سو توسعه یافته و ادبیات آن مفهومی رایج برای برخی صورت بندی های تئوریک در ادبیات سیاسی متفکران اسلامی شده است. هم اکنون مفهوم امت اسلامی بیشتر درادبیات همایش ها و اجلاس ها به کار می رود.اجرایی شدن مفهوم امت اسلامی درابتدا نیازمند تئوری پردازی منسجم،قوی و سپس اجراکنندگانی دارد که معتقد و علاقمند به اجرای این مفهوم بوده و همراه و همزمان با تحولات جهان اسلام یک دل و یک زبان در راه اجرای آن بکوشند. لذا در حال حاضر اجرای مفهوم امت اسلامی بعید و دوراز اجرا می نماید،اما همان گونه که مردمان جهان نظاره گر تحولات فوری درکشورهای اسلامی منطقه خاورمیانه و آفریقا بودند،احتمال تسریع در شدت گیری این چهارچوب نیز دور از واقعیت نیست،لزوما و قطعا نسل جوان فعلی که میدان دار عرصه ی عظیم بیداری اسلامی هستند، مانند سیاستمداران مستبد و دیکتاتور نمی اندیشندو از لزوم اصلاح گری در مدیریت کشورهایشان بر مبنای مردم سالاری بر پایه انتخابات مستقیم مطلع هستند. البته با اذعان اینکه بیداری اسلامی (یا انسانی که مناقشه ای نیست) اکنون به عنوان یک بذر یا مقدمه ی ابتدایی نیازمند پرورش است و همین که ملت های مسلمان به درک واحدی در مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی رسیده اند خود یک گام مهم تلقی می شود. در نوشتار حاضر با استفاده از یک رهیافت نظری جدید تحت عنوان «پارادایم قدرت» تلاش می شود تا امت اسلامی در قالب این تئوری پی ریزی شود.
اساساً مفهوم «پارادایم قدرت» متفاوت از مفهوم «پارادایم» در نظریه توماس کوهن و برخی دیگر مانند شلدون ولین است(1). از نظر مفهومی«پارادایم قدرت» برای اشاره به «ساخت قدرت مسلط در یک جامعه» (همچون پارادایم قدرت جمهوری اسلامی) و توضیح رابطۀ این ساخت قدرت (یا پارادایم قدرت) با جامعه و نیروهای اجتماعی (به مثابة «زمینة اجتماعی» آن پارادایم قدرت) به کار می رود. مطابق این رهیافت، هر پارادایم قدرت دارای عاملیت (سرآمد، شارحان اصلی، کارورزان و نیروهای پارادایمی) و ساختار (انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت) خاص، منحصر بفرد، متفاوت و قیاس ناپذیری از هر پارادایم قدرت دیگر در هر جامعة دیگر است. سرآمد یک پارادایم قدرت (مانند امام خمینی در پارادایم قدرت جمهوری اسلامی) موسس و پایه گذار آن پارادایم قدرت به شمار رفته و در عین حال، نقطۀ عطفی در تاریخ تحولات یک جامعه(مانند جامعة ایران معاصر) محسوب می شود. نظریات و گزاره‎های مبنایی سرآمد پارادایم قدرت (در زمینة ساختار مطلوب انباشت، هژمونی، هویت، مشروعیت) به تدریج هستۀ مرکزی و سخت آن پارادایم قدرت یا «علّیت های ساختی آن» را شکل می دهد و به تدریج این نظریات و گزاره‎های مبنایی توسط «شارحان اصلی آن پارادایم قدرت» (یا پارادایم سازان آن) تشریح، تفسیر و بسط داده می شود. شارحان اصلی پارادایم قدرت در فرایند صورت بندی تئوریک الگوی مطلوب انباشت، هژمونی، هویت مشروعیت یک پارادایم قدرت، نقشی مهم و توسعه‎ای (توسعه مفاهیم) داشته و مجموعۀ نظریات و گزاره‎های مبنایی سرآمد پارادایم قدرت را در زمینه ساختار مطلوب انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت تبیین و توسعه میدهند و بدین ترتیب باعث تولید شناخت و دانش در مورد کنش در میان کارورزان پارادایم قدرت (یا سیاستگذاران، بوروکراتهای آن) می‎گردند. 2
در نتیجه، سرآمد یک پارادایم قدرت و نیز شارحان اصلی آن (یا پارادایم سازان) بعنوان عاملان اصلی یک پارادایم قدرت، بر اساس «نظام معرفتی، منظومه شناختی و تجارب ادراکی خود»، به تولید ارزشهای جدید و تبیین بیش از پیش محتوای علّیت های ساختی یا هستة مرکزی و سخت آن پارادایم قدرت (همان ساختار انباشت، هژمونی، هویت، مشروعیت آن) می پردازند. این نظام معرفتی، منظومۀ شناختی و تجارب ادراکی سرآمد و شارحان اصلی پارادایم قدرت خود «خصلتی تاریخی» داشته و اساساً از منابعی همچون «رسم و سنت» (همچون رسم و سنت‎های اسلام سیاسی در پارادایم قدرت جمهوری اسلامی) از طرف دیگر و «تصویر ذهنی ناشی از ساخت طبقه ای» سرآمد و نیز شارحان اصلی پارادایم قدرت (مانند قشربندی و خاستگاه اجتماعی و اقتصادی سرآمد و شارحان اصلی پارادایم قدرت جمهوری اسلامی) از یک طرف تاثیر می‎پذیرد.
بدین ترتیب هر پارادایم قدرت تقویت کنندۀ نظم و الگوی خاصی از انباشت، هژمونی، هویت، مشروعیت در جامعه یا زمینۀ اجتماعی خود است که با شیوۀ خاصی از نظام معرفتی، منظومۀ شناختی و تجارب ادراکی سرآمد آن پارادایم قدرت و شارحان اصلی آن مرتبط و مقارن بوده و آن پارادایم قدرت را از پارادایم های دیگر قدرت متمایز و قیاس ناپذیر می سازد. در نتیجه، علّیت‎های ساختی به مثابة هسته مرکزی و سخت یک پارادایم قدرت؛ بیانگر خواص و ویژگیهای بنیادی آن پارادایم قدرت در حوزة انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت بوده و در این میان؛
1- ساختار «انباشت» یک پارادایم قدرت، نظم مطلوب و موردنظر سرآمد آن پارادایم قدرت و شارحان اصلی آن را در زمینۀ «حدود و ثغور مالکیت خصوصی» و «نقش بازار و بخش خصوصی در اقتصاد» نشان می دهد.
2- ساختار «هژمونی» یک پارادایم قدرت، نشان دهنده آراء سرآمد و شارحان اصلی آن پارادایم قدرت در این مورد است که کدام نیروی سیاسی، تعیین کنندۀ شکل های مسلط معنا و رفتار در جامعه بوده و در این زمینه (تعیین قواعد مسلط) استیلا خواهد داشت. بدین‎ترتیب، نظریات و گزاره‎های مبنایی سرآمد و شارحان اصلی یک پارادایم قدرت (مانند پارادایم قدرت جمهوری اسلامی) در مورد اینکه کدام عاملان یا نیروها نقش تعیین کنندگی قواعد و معانی و نظم مطلوب را در یک صورت بندی خاص اجتماعی باید در دست داشته باشند؛ ساختار هژمونی آن پارادایم قدرت را تعیین می کند.
3- ساختار «هویت» یک پارادایم قدرت، نشان دهندۀ نظریات و گزاره‎های مبنایی سرآمد و شارحان اصلی آن پارادایم قدرت، در مورد «دیگری» (یا همان سرآمد، شارحان، نخبگان و نیروهای پارادایم قدرت رقیب) بوده و تعریف ساختار هویتی یک پارادایم قدرت، اساساً از طریق ترسیم مرزهای سیاسی آن پارادایم قدرت با «پارادایم یا پارادایم های قدرت دیگر» صورت می پذیرد. سرآمد و شارحان اصلی یک پارادایم قدرت با تعریف «خود» و ایجاد یک رابطه خصمانه (هویتی) که اغلب منجر به تولید یک «دیگری» می‎شود؛ ساختار هویت آن پارادایم قدرت را صورت بندی می‎کنند.
4- و ساختار «مشروعیت» یک پارادایم قدرت، مبتنی بر آن دسته از نظریات و گزاره‎های مبنایی سرآمد و شارحان اصلی آن پارادایم قدرت است که به موجب آن، استقرار آن پارادایم قدرت و حقانیت سیطره آن در زمینة اجتماعی یا همان جامعه توجیه می‎شود. 3
علّیت‎های ساختی یک پارادایم قدرت (یا همان ساختار انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت آن) را باید به مثابه یک کلّ ساختاری تلقی نمود که اولاً؛ میان عناصر سازندۀ آن کلّ (یا همان ساختار انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت) مناسباتی پویا و روابطی نیرومند وجود دارد و ثانیاً؛ به دلیل وجود ارتباط درونی میان این عناصر یا علّیت های ساختی (به مثابة هستة مرکزی و سخت پارادایم قدرت) هر گونه تغییر و دگرگونی در یک جزء یا ساختار (همچون تغییر و دگرگونی در ساختار انباشت)، تغییرات و دگرگونی های متناسبی را در دیگر عناصر علّیت های ساختی (یا همان ساختار هژمونی، هویت و مشروعیت آن پارادایم قدرت) در پی خواهد داشت. بدین جهت، سرآمد و شارحان اصلی یک پارادایم قدرت و در سطوحی پایین تر؛ سیاستگذاران و بوروکراتها (یا همان کارورزان آن پارادایم قدرت) همواره در برابر نخبگان و نیروهای غیر پارادیمی و سیاست‎ها و رفتارهای متضاد با «نظم پارادایمی» (یا نظم مطلوب و موردنظر آن پارادایم قدرت در حوزۀ انباشت، هژمونی، هویت و مشروعیت) مقاومت نموده و درصدد حفظ و بازتولید مستمر این نظم مطلوب و موردنظر خود در جامعه‎اند.....4
در شرایط کنونی پارادایم قدرت مسلط در فضای بین الملل پارادایم قدرت مستقر در جامعه آمریکا و نیز جوامع اروپایی است و در مقابل، در جوامع مختلف بویژه در خاورمیانه و آفریقا پارادایم های قدرت ضعیف و حاشیه ای وجوددارد که برخی از آنها، نسبت به پارادایم قدرت مستقر و مسلط در فضای بین الملل دارای رویکرد سلبی و تغییرطلبانه اندکه البته متنوع و متکثرند، از القاعده تا سلفی ها و صوفیه را شامل می شوندو اقبال این پارادایم های قدرت حاشیه ای بستگی به اقبال مردمی دارد. برابراین تئوری و با استفاده از آن می توان اذعان نمود که، بیداری اسلامی(عام مردم) و موج ملت های همراه آن و مراجع آن از جمله مصلحان،نخبگان و روشنفکران وابسته به عامه ی ملت از پارادایم های قدرت ضعیف و حاشیه ای محسوب می شوند و درآینده نوعی منازعه ی تاریخی و کشمکش دائمی میان آن هابه دلیل مطالبه برای شکل سازی تمدن اسلامی شکل خواهدگرفت و پاردایم قدرت مسلط کنونی و ساختار یا نظم مورد نظر آن را لااقل در خاورمیانه به چالش می طلبد.پارادایم قدرت امت اسلامی نیاز به یک سرآمد پارادایم قدرت(موسس یا موسسین و پایه گذار)خواهدداشت که نقطه ی عطفی در تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی خاورمیانه باشند و این سرآمد و به تبع آن شارحان اصلی باید ساختار انباشت،هژمونی،هویت و مشروعیت این پارادایم قدرت را در چارچوب نظام معرفتی خاص خود تعریف و تبیین نمایند. سرآمد و شارحان اصلی این پارادایم قدرت باید عمدتا جهانی و تمدنی(بشارت قرآن به متقین) بیاندیشند و اندیشه ای جز اصلاح(در مقابل افساد قرآنی)نداشته باشند.مبنای ساختاری این پارادایم قدرت جامعه ی اخلاقی و نورانی بر مبنای آموزه های توحیدی قرآن است و نقطه ی کانونی آن ایجاد عدالت ، عقلانیت ، علم و دانش و توجه به وجوه مادی و معنایی انسان خواهد بود. 

پی نوشت
1. همانگونه که اشاره شد نوشتار حاضر مبتنی بر یک رهیافت نظری جدید تحت عنوان رهیافت «پارادایم قدرت» است. معنای «پارادایم قدرت» متفاوت از معنای «پارادایم» توماس کوهن و شلدون ولین است. برای مطالعه ی دقیق رهیافت نظری پارادایم که من از آن استفاده ی زیادی برده ام رجوع کنید به:
_ سجاد ستاری، پارادایم قدرت به مثابه رهیافت نظری جدید و جایگزین نظریات دولت و نظام سیاسی، فصلنامه پژوهشنامه علوم سیاسی، سال ششم، شماره 3، شهریور 1390، صص73_45 و یا به آدرس اینترنتی انجمن علوم سیاسی ایران www.ipsajournal.com مراجعه نمایید.
2. ستاری، همان
3. همان
4. همان


 

کد خبر 267339

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =