داود هرمیداس باوند می‌گوید: گروههای مذهبی در ابتدا با شعار دمکراسی و حقوق بشر اظهار همسویی می‌کنند اما به طور معنایی باور آنچنانی به آن ندارند و به دلیل شبکه‌های سنتی موفق ‌می‌شوند قدرت را در دست بگیرند.

زهرا خدایی
مصر دومین سالگرد سقوط مبارک را پشت سر گذاشت. 11 فوریه 2011 بود که عمر سلیمان، معاون حسنی مبارک، پیام استعفای رئیس‌جمهور مصر را قرائت و شورای عالی نظامیان مصر رسماً قدرت را در دست گرفت. دو سال از آن زمان و قریب 8 ماه از آغاز ریاست جمهوری محمد مرسی، رئیس‌جمهور اسلامگرای وابسته به اخوان المسلمین می‌گذرد و مصر هنوز درگیر آشوب و نزاع‌های خیابانی است. اعتراضاتی که از 2 ماه پیش و با تغییرات اعمال شده در قانون اساسی از سوی اسلامگرایان ابعاد گسترده‌ای یافته و روند مذاکرات دولت با احزاب و گروههای سیاسی به نتیجۀ روشنی نرسیده است.
فارغ از همۀ زمینه‌ها و مقتضیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی لازم برای گذار به دمکراسی در جوامعی همچون مصر و تونس که دهه‌ها سایۀ حکومت‌های اقتداگرا مانع از شکل‌گیری زمینه‌های شکل‌گیری جامعۀ مدنی و تفاهم سیاسی شده بود، واقعیت اینست که حکومت‌های اسلامگرا در مصر و تونس به رغم اقبال بالایشان در زمان انتخابات هنوز نتوانسته‌اند سطحی از رضایتمندی را در میان توده‌های مردم ایجاد کنند. از این رو با تشدید اعتراضات در مصر و تونس پرسش اینجاست که آیا اسلامگرایان می‌توانند پل قابل اعتمادی برای گذار به دمکراسی باشند؟ آیا ایدئولوژی حاکم بر نگاه اسلامگرایان می‌تواند مانعی بر سر راه اجماع و وحدت ملی باشد؟ خبرآنلاین این پرسش‌ها را با داود هرمیداس باوند، کارشناس برجستۀ مسائل بین‌الملل مورد بررسی قرار داده است.
چرا به رغم گذشت 2 سال از سقوط دیکتاتور‌های مصر و تونس، اسلامگرایان در مدیریت کشور نتوانسته‌اند سطحی از رضایت را در میان مردم ایجاد کنند؟
واقعیت اینست که تعارضی در ساخت این جوامع وجود دارد. در کشورهای جهان عرب به طور کلی نظام‌های استبدادی حاکم بوده اند. این نظام‌های استبدادی معمولاً نگرش سکولاری داشته‌اند البته سکولار نه به معنای دمکراتیک آن؛ ولی تا حدودی تعاملاتی با ارزشهای جهانی و یا ارزشهای غربی داشتند. جوامع مذهبی در این نظام‌ها یا محدود بوده‌اند و یا اجازۀ محدودی برای فعالیت و یا ایجاد حزب داشتند که البته به میزانی نبود که فضای دمکراتیک برای قدرت‌گیری آنها باشد.
مثلاً در مصر، اخوان‌المسلمین این اجازه را یافته بود که در حدود 40 تا 80 نماینده در پارلمان داشته باشد. بنابراین این تعارض در این جوامع از پیش وجود داشت. وقتی در این کشورها انقلاب رخ داد، به چند دلیل جنبش‌های مذهبی موفق می‌شوند قدرت را در دست گیرند:
نخست اینکه نظام‌های استبدادی هیچوقت اجازه نداده بود که جوامع مذهبی سازمان‌یافته، احزاب آزاد فعالیتی در جامعه داشته باشند. چنین فضایی اجازه نداد که در صورت بروز بحران و یا بن‌بست آلترناتیوی در جامعه بتواند بحران را مدیریت کند. از این رو زمانی که جامعه به مرحلۀ بحران رسید مثلاً سقوط حکومت استبدادی، گروههایی که خواهان نظام سکولار بودند، به دلیل نداشتن تشکیلات، ائتلاف رنگین کمانی را تشکیل می‌دهند اما گروههای مذهبی از آنجایی که به طور سنتی در میان توده‌های مردمی شبکه‌هایی داشتند خیلی سریع توانستند از نظر بسیج مردمی و شبکۀ تشکیلاتی به سرعت همراهان خود را بسیج می‌کنند و موفق می‌شوند.
اما گروههای اسلامگرا در ابتدا از اقبال بالایی برخوردار بودند.
انقلاب‌های صورت گرفته ظاهراً برای ساقط کردن حکومت‌های استبدادی بوده است. جانشینان نظام‌های استبدادی قاعدتاً باید دمکراتیک و مردمی باشند. گروههای مذهبی در ابتدا با شعار دمکراسی و حقوق بشر اظهار همسویی می‌کنند اما به طور معنایی باور آنچنانی به آن ندارند و به دلیل شبکه‌های سنتی موفق ‌می‌شوند قدرت را در دست بگیرند. این اتفاق در تونس و مصر رخ داده است. بنابراین آنهایی که طرفدار دمکراسی بوده‌اند و در سقوط استبداد نقش داشتند خود را در شکل دیگری از استبداد مذهبی خواهند دید و بنابراین تعارض بالقوه‌ای که از پیش وجود داشت، به یک تعارض بالفعل جدید تبدیل می‌شود. لذا این مسئله در آغاز شوکی برای جامعه بود. این مسئله در تونس به یک تظاهرات عظیم علیه حکومت تبدیل شد و در مصر نیز وضعیت به همین منوال است.
غالباً حکومت‌های مذهبی با ارزشهای دمکراتیک و حقوق بشری زیاد الفتی ندارند و تا حدودی بیگانه هستند و لذا تمام تلاش و انقلاب برای رهایی از یک ساختار استبدادی ممکن است به ظهور مجدد مظاهر استبدادی تبدیل شود و حتی شرایط بسیار قوی‌تر است. تعارض درونی مذکور حتی سبب شده فضایی که این جوامع می‌توانند از نظر اقتصادی و توسعه داشته باشد- همانند مصر و تونس که از توریسم درآمد دارند- دچار اختلال و عدم امنیت شده و منابع اقتصادی آنها را نیز محدود ‌کند.
اینها مهمترین چالش‌هایی است که نظام‌های استبدادی دارند و عدم آلترناتیو برای مدیریت بحران در دوران پس از آن معادلات داخلی را پیچیده‌تر می‌کند. در این میان بخش مذهبی جامعه که شبکه‌های سنتی و مردم آماده‌ای برای حضور در صحنه دارند بسیج می‌کنند و رویِ دست گروههایی که معتقد به سکولاریسم هستند ظاهر شوند. این مسئله در مصر، تونس رخ داد و احتمالاً در کشورهای دیگر عربی(در صورت حصول به نتیجه) رخ خواهد داد. حتی درسوریه هم اکنون گروههایی که با اخوان المسلمین و حتی نیروهای القاعده در ارتباط هستند، نیز شاهد چنین وضعیتی هستیم. نباید فراموش کرد که در مصر گروه اخوان‌المسین که اکثریت را بدست آورد، با سلفی‌ها ائتلاف کرد. قاعدتاً برای اینکه این ائتلاف پابرجا باشد، اخوان‌المسلمین باید برخی از ارزشهای سلفی را نیز پذیرا باشد.
برخی ناظران بر این باورند که دلیل اقبال بالای اسلامگرایان پس از سقوط نظام‌های اقتدارگرا، بروز زمینه‌های پساسکولاریسم در جهان عرب بوده است، اما با گذشت دو سال از حکومت اسلامگرایان و اوج گرفتن اعتراضات از ناکارآمدی عملکرد اسلامگرایان آیا می‌توان گفت که جایگاه آنها متزلزل شده است؟
مذهبیون همواره سعی کرده‌ند که در مقام شعار خود را با ارزشهای دمکراتیک و حقوق بشری همسو نشان بدهند و اعلام می‌کنند که از لحاظ دیدگاههای سنتی قبلی دچار تعدیلات و تغییرانی شده‌اند ولی زمانی که قدرت را در دست می‌گیرند آرام آرام سعی می‌کنند مظاهر دمکراسی و ارزشهای دمکراتیک را محدود کنند. این واقعیتی است که اسلام با مضامین دمکراسی سازگاری و الفتی ندارد. در واقع مجموعۀ تکالیفی است و هرکس که با حسن نیت این تکالیف را انجام دهد، جامعه سعادتمندی است. بنابراین در جوامعی که مذهبیون به عنوان همسویی با تغییر وضعیت برای پایان استبداد و مشارکت مردم دخالت می‌کنند زمانی که موفق می‌شوند نوعی استبداد مذهبی را ایجاد می‌کنند که به مراتب شدیدتر است. بنابراین در کشورهای عربی فکر می‌کنم که این فرایند نظام‌های استبدادی است که اجازه نمی‌دهد در این جوامع نهادهای مدنی سازمان‌یافته و احزاب، تجارت درستی باشند. در واقع طبقۀ مذهبی حاکم نیازی به این سازمان‌بندی‌ها نمی‌بیند چرا که شبکه‌های وابسته و طرفدار خود را دارد و زمانی که شرایط اقتضاء کند سرعت بسیج کردن آنها شدیدتر خواهد بود و می‌تواند در مقابل گروههایی که ائتلاف رنگین‌کمانی دارند، ایستادگی کنند.
توجه داشته باشید البرادعی یک فرد است، دارای حزب و مکتبی نبوده است و یا عمرو موسی یک دیپلمات بوده که بعدها وزیرخارجه و بعد دبیرکل اتحادیه عرب شده است، او نیز حزب و تشکیلاتی نداشته است و یا حزب وفد- به عنوان یکی از احزاب باسابقه و سنتی مصر- تنها عنوانی از آن باقیمانده بود و تشکیلات و جمعیتی که اجازه رشد داشته باشد، برای این حزب وجود نداشت و امروز نیز وفد یک حزب کوچک است. حزب وفدی که همزمان با ملی شدن صنعت نفت، زمانی سرمدار استقلال مصر به رهبری سعد زغلول و بعد هم در زمان نحاس پاشا مبارزاتی را علیه انگلیسی‌ها آغاز کرده بودند.
به ائتلاف میان اخوان‌المسلمین و سلفی‌ها اشاره کردید، آیا می‌توان گفت که اخوان چاره‌ای جز این ائتلاف نداشت؟
بله. در روزهای پایانی حکومت حسنی مبارک، اخوان‌المسلمین تا حدودی با ارتش یک راه مماشات را در پیش گرفته بود. اخوان‌المسلمین زمانی که مشاهده کرد که جریان به سمت سقوط نظام در حرکت است، وارد صحنه شد. در حالیکه قبلاً ارتباطی را با نظامیان برقرار کرده بود. البته نباید فراموش کرد که هم‌اکنون نیز قدرت نظامی است که در حال حفاظت از اخوان‌المسلمین است و اگر هم قرار باشد بحران در مصر گسترش پیدا کند و به کشتار مردمی تبدیل شود احتمالاً این ارتش خواهد بود که وارد میدان می‌شود و کودتایی را صورت خواهد داد.
بنابراین اخوان‌المسلمین با ارتشی‌ها در اوایل انقلاب راه نزدیکی و مماشات داشتند و فکر نمی‌کردند که حکومت حسنی مبارک سقوط کند، اما زمانی که دیدند سقوط مبارک در بعد خارجی نیز مسجل شده است، آنوقت به سرعت خود را وارد جریان کردند که روی موج سوار شدند.
پس چگونه است که در کشوری همچون ترکیه زمانی که حزبی اسلامگرا قدرت را در دست می‌گیرد، به شکل بهتری می‌تواند بحران‌های جامعه را مدیریت کند؟
ترکیه جامعه ای بود که در زمان آتاتورک نظام سکولاری برقرار کرد. ترکیه در جنگ جهانی اول شکست خورده بوده و قرار بود تجزیه شود، یونانی‌ها استانبول را اشغال کرده بودند، ایتالیایی‌هایی جزایر جنوبی آن را گرفته بودند و قرارداد سور را تحمیل کرده بود و قرار بود که برای کردهای ترکیه نیز خودمختاری مطلق درنظر گرفته شود، در چنین شرایطی که ترکیه تحقیر شده بود و تصمیماتی راجع به تجزیۀ ترکیه در دست بود، آتاتورک قیام کرد و یونان را شکست داد و ایتالیایی‌ها را مجبور کرد که خاک ترکیه را ترک کنند و در مرحلۀ بعد از اختلاف انگلیس و فرانسه استفاده کرد. ترکیۀ شکست خورده و تحقیر شده به کمک آتاتورک دو تا ایالتی که تزارها گرفته بودند، (اردهان، غارص) در عهدنامۀ 1921 با لنین، پس گرفت.
بنابراین آتاتورک قهرمان ملی مردم ترکیه بود. تصمیماتی که آتاتورک می‌گرفت مردم ترکیه به عنوان ناجی ترکیه به جان خریدند. اقدامات آتاتورک سبب روی کارآمدن نظام سکولار در ترکیه شد. بعد از آنکه ترکیه به تدریج تعاملاتی را با جهان غرب آغاز کرد خواهان ورود به نهادهایی همچون جامعۀ اقتصادی اروپا، اتحادیه اروپا شد و بعد برای اینکه پذیرفته شود، سعی کرد ساختار نظام قضایی و اجتماعی خود را تعدیلات و تغییراتی بدهد که به عنوانی عضوی در اتحادیه اروپا پذیرفته شود، حتی مجازات اعدام را محدود کردند.
کارنامۀ عدالت و توسعه به عنوان حزبی اسلامی چطور؟
بعد از روی کارآمدن اربکان و حزب عدالت و توسعه و اردوغان تغییری در وضعیت ترکیه ایجاد نشد. اسلامگرایان تنها تلاش کردند نظامیان که نقش محللی را در ترکیه داشتند را محدود کنند. ترکیه از نظر ارتباط با اسراییل و روابط با غرب و اتحادیه اروپا و آمریکا ترکیه هیچ مشکلی ندارد. تنها اختلافی که به وجود آمد فضای اجتماعی تا اندازه‌ای باز شد تا آنهایی که می‌خواهند ارزشهای اسلامی داشته باشند، آزاد باشند. این سابقه سبب شد تا ترکیه نتواند به یک اسلام رادیکالیسمی که در کشورهای وجود دارد، بازگشت کند. در این کشور احزاب آزاد وجود داشتند و آزادی را تجربه کردند.
چرا این مدیریت در سایر کشورهای اسلامی به وجود نمی‌آید؟
غالباً آغازگر این روند و حرکتها بسیار مهم است. هند و پاکستان نمونه‌های دیگری است. دو کشور هر دو بخشی از شبه قاره هند و بخشی از تشکیلات انگلستان تا پیش از استقلال بودند. اما در هند رهبرانی مثل گاندی و نهرو بنیانی را پایه گذاشتند که دیگران از آن تبعیت کردند. اما در پاکستان چنین مسئله‌ای رخ نداد و به جامعۀ بیمار و بحران‌زده‌ای تبدیل شد که تنها شمایی از دمکراسی دارد. نقش رهبران و دیدگاه آنها به خصوص در شرایط استقلال و آزادی بسیار مهم است.
از سویی در این کشورها تلاش کرده است که دین در حکومت دخالتی نداشته باشد. یعنی اصول دینی در سیستم قضایی و اجرایی و پارلمانی وارد نشده است. در ترکیه، اسلام، دین رسمی نیست. به عنوان دین اکثریت شناخته می‌شود. اگر در کشوری دین رسمی اعلام شد، خودبخود تبعیض و جدایی در جامعه و در میان سایر مذاهب ایجاد می‌شود و این مسئله می‌تواند در توزیع قدرت و پست و مقام و منصب تأثیر داشته باشد. از همین رو بود که در ایتالیا دین رسمی حذف شد. ایتالیایی‌ها سابقاً کاتولیک بودند، اما دین رسمی در این کشور وجود ندارد که شهروندانی را از احزار مسئولیتی محروم کند. ترکیه این راه انتخاب کرد و هم اکنون این ظرفیت‌ها به نفع این کشور شده و سعی می‌کند الگویی برای دیگر کشورهای اسلامی باشد. اینکه تا چه میزان موفق باشد، باید منتظر بود.
با توجه به شرایط مصر و تونس روند گذار به دمکراسی را در این کشورها چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟
این کشورها با بحران روبرو خواهند شد چون این تعارض بالقوه اجازه نخواهد داد از فرایند نظامی که مشارکت عمومی مردم را در خود دارد، بهره‌مند شوند و این مسئله از نظر اقتصادی و توریستی لطمه خواهد زد مگر اینکه تغییر اساسی صورت گیرد در غیر اینصورت جامعه بالقوه دچار یک دوگانگی و تعارض خواهد بود که به ضرر آن خواهد بود.
4952
 

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 276266

برچسب‌ها

اخبار ویژه

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
1 + 17 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۳:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۴
    3 9
    اینا اگه سفیر آمریکا را از کشورشون اخراج کنند مسائلشون حل میشه. آمریکا از قدرت گرفتن اسلامگرایان وحشت دارد اما بصورت علنی با اونا مخالفت نمیکنه. ولی پشت پرده تحرکات زیادی انجام میده.
  • من IR ۲۳:۱۶ - ۱۳۹۱/۱۱/۲۴
    3 1
    این یک واقعیت است که امریکا دشمن بی چون چرای اسلام است حتی اگر قبلا نبوده ! ولی در اصطلاح این یک نوع برون افکنی است ببینید حقوق بشر را دولت ها به وجود نمی اورند و دولت ها از بین نمی برند بلکه این خود مردمند که دمکراسی و حقوق بشر را به وجود می اورند . همه ما دعواهای راه مدرسه را به یاد داریم که بر سر مسائل مسخره و بچه گانه بود ولی اگر همین رفتار ها اصلاح نشوند در اینده نیز گریبان گیر فرد می شوند مثلا ایا با پرتاب کوکتولملتوف می توان دمکراسی به وجود اورد جواب منفی است این به فرهنگ مردم یک کشور برمی گردد الان یک سال از ریاست مرسی گذشته مثل برق باد و دو سال از انقلاب مصر ولی بی فرهنگی مردم این کشور به جای همگرایی واگرایی به وجود اورده !!