عباس عبدی فعال سیاسی اصلاح طلب در گفتگو با تسنیم درباره آخرین تصمیمات اصلاحطلبان راجع به انتخابات ریاستجمهوری میگوید که تا آنجا که اطلاع دارم، اکثریت فعالان اصلاحطلب از جمله کسانی که با آقای خاتمی ارتباط نزدیکترند و جلسه دارند، بر حضور فعال در انتخابات توافق دارند، ولی تفاوتهایی هم میان آنان از حیث این برداشت وجود دارد.
وی در این باره تأکید کرد: برداشت من براساس وضعیت موجود اصلاحطلبان این است که گمان میکنم بخش مهمی از آنها نسبت به معرفی نامزدی که منطقاً امکان حضور در انتخابات را داشته باشد، تفاهم کنند و این نقطه آغازی برای تعامل مجدد سیاسی اصلاحطلبان باشد. در هر حال با اطمینان میتوان گفت که رفتار اغلب آنان متمایز از سال 88 و 90 خواهد بود.
اهم اظهارات این چهره اصلاح طلب را بخوانید؛
• گروهی از اصلاحطلبان حضور فعال در انتخابات را به گونهای تعریف و بیان میکنند که شامل نامزد حداکثری آنان از حیث رأیآوری است، و گروهی دیگر تحقق این برداشت را در شرایط کنونی مطابق با واقعیتهای موجود سیاسی ایران ندانسته و آن را به منزله بلاموضوع کردن شرکت در انتخابات میدانند، و گمان میکنند که شرایط سال 1388 با 1392 آن قدر تفاوت دارد که نتوان از همان موضع 4 سال پیش وارد انتخابات شد.
• این قطع رابطه میان اصلاحطلبان و حاکمیت برای هر دو طرف مشکلآفرین شده است، شاید دیدار اخیر سه نفر از فعالان اصلاحطلب با رهبری بتواند زمینه را برای بازسازی این ارتباط برقرار نماید. در هر حال برداشت من براساس وضعیت موجود اصلاحطلبان این است که گمان میکنم بخش مهمی از آنها نسبت به معرفی نامزدی که منطقاً امکان حضور در انتخابات را داشته باشد، تفاهم کنند و این نقطه آغازی برای تعامل مجدد سیاسی اصلاحطلبان باشد. در هر حال با اطمینان میتوان گفت که رفتار اغلب آنان متمایز از سال 88 و 90 خواهد بود.
• در پاسخ به این سوال که {کاندیداتوری آیتالله هاشمی رفسنجانی و حضور ایشان را به عنوان کاندیدا چقدر محتمل میدانید و این تصمیم را صحیح و مناسب میدانید؟}: با توجه به شرایط سنی و وضعیت سیاسی و دو بار حضور ناموفق قبلی آقای هاشمی (مجلس ششم و سال 1384) گمان نمیکنم که هیچ شانسی برای حضور مجدد و موفقیتآمیز ایشان وجود داشته باشد.
• از همه مهمتر چنین حضوری یک پیام روشن دارد و اینکه فعالان انقلاب، هنوز و بعد از 35 سال نتوانستهاند ساختاری را پیریزی کنند یا افرادی را به جامعه سیاسی کشور تحویل دهند که قادر به پیگیری و پیشبرد امور باشند و تحقق چنین هدفی منوط به حضور همان نیروهای اولیه است، و این به معنای اقرار تلویحی به شکست خواهد بود.
• به نظر من حضور آقای هاشمی (به حق یا ناحق) فضای انتخابات را چنان تحت تأثیر قرار میدهد که موضوعات فردی و نه سیاسی، محور مناقشات انتخاباتی خواهد شد و این به نفع جامعه و حتی ایشان هم نیست.
• به نظر من تأکید آقای هاشمی بر نفی دیگران و اثبات دوره خودشان کمکی به درک و حل مشکلات نمیکند، این کار مثل رفتار دولت فعلی است که گویی 1/1/1 تاریخ ایران و انقلاب از سوم تیر 1384 آغاز شده است!
• درخصوص اینکه گفتید آقای هاشمی به من برخورد نامناسبی داشته اند، برخورد با منتقدین هم متأسفانه در جامعه ما نهادینه شده است، و منحصر به این و آن و حتی حکومتی و غیرحکومتی نیست. وقتی که من به عنوان یک روزنامهنگار دوره آقای هاشمی را نقد میکردم، بدان معنا نبود که تمام آن دوره را سیاه میدانستم، همچنان که به دوره آقای خاتمی هم نقد میکردم در حالی که طرفدار این دوره بودم. متأسفانه اصحاب قدرت در ایران به جای آن که منتقدین خود را ارج نهند، آنان را همچون دشمن و فردی خبیث یا بدخواه و حسود و بدطینت و متصف به امثال این صفات میدانند.
• جامعه ما از «بداخلاقی» لطمه اصلی را ندیده،(هر چند لطمه دیده ولی اصلی نیست) بلکه خسارت بزرگتر را از رفتارهای غیرقانونی میبیند. برای جلوگیری از این رفتارها، هیچ چارهای نیست، جز آنکه نهادهای نظارتی رسمی و غیر رسمی و قدرتمند و مستقل وجود داشته باشند و مانع شکلگیری آنها نشویم.
• در مورد انتخابات سال 1388 هم اگرچه من رفتار منتقدین را قبول ندارم و درست نمیدانم، ولی بروز آن را به عنوان یک واکنش احساسی( و نه کنش سیاسی عقلانی) تا حدی میفهمم، زیرا نهاد نظارتی انتخابات باید مستقل و بیطرف میبود، تا شائبه جانبداری در تصمیمات آن نباشد. متأسفانه برخی افراد نهاد نظارتی انتخابات، این مهم را رعایت نکردند و هنگامی که نهادهای نظارتی متهم به جانبداری شدند و این جانبداری را با حضور در برنامههای تبلیغاتی یک نامزد به شدیدترین وجه نشان هم دادند، مرجعیت خود را در اخذ تصمیم نهایی و معتبر و نیز در حل اختلاف زیر سوال بردند. حتی اگر اعتراضات مبتنی بر استنادات معتبری هم نبود ولی در هر حال قابل فهم و حتی پیشبینی بود.
• زمین بازی سیاست در ایران قاعدهمند و تحت نظارتهای رسمی و غیر رسمی نیست. ببینید! 8 سال است که یک سری اسامی مفسدین اقتصادی در جیب! است و بیرون نمیآید، وقتی هم که در یک مورد بیرون میآید برای مقابله جویی با رفتار یک نهاد دیگر و نه استیفای حقوق مردم است. اگر قوه قضاییه مناسبی داشتیم، با اولین اظهارنظر رییس جمهور که لیست اسامی را در جیب دارم، یک احضاریه رسمی برای او میفرستاد و مطابق قانون خواهان ارایه اطلاعات وی میگردید و در صورت استنکاف به طور قطع باید با او برخورد میشد، و اگر مستندات معتبر بود، افراد مذکور در آن متهم و محاکمه میشدند.
/27220
نظر شما