حجت الاسلام و المسلمین داوود فیرحی می‌گوید: اخوان‌المسلمین یک تئوری دارد به نام "الصبر و الصبر، والتدریج و التدریج". این هنر اخوان‌المسلمین و برخی مواقع هم می‌پذیرد که کمی هم کتک بخورد.

زهرا خدایی

انقلاب‌های عربی در حالی دومین سالگرد خود را پشت سر نهاد که حکومتداری اسلامگرایان پس از دهه‌های متمادی در حاشیه بودن آنها، هنوز با چالش‌های زیادی دست و پنجه نرم می‌کند و در پیچ و مطالبات مردمی گرفتار شده است. ناتوانی دولتهای اسلامگرای در استقرار حکومت قانون و تعریف سطحی از آزادی‌های مدنی انتقادات زیادی را متوجه ناپختگی سیاستمداران نموده و در کنار آن تشدید چالشهای اقتصادی عملاً این جوامع را در سایۀ حکومتداری اسلامگرایان به دو شقه تقسیم کرده است. مصر و تونس نمونه‌هایی از همین کشورها هستند.
تا پیش از ترور رهبر حزب جبهۀ ملی تونس اینگونه تصور می‌شد که شاید این کشور مدل موفقی از حکومتداری اسلامگرایان و مدیریت سیاسی در دوران پسااقتدارگرایی باشد، اما بروز تنش میان دو جناح موافق و مخالف وضعیت دیگری را در این کشور رقم زد.
بحران‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی در کشورهای شمال آفریقا و کارنامۀ حکومتداری اسلامگرایان، این پرسش را بیش از پیش به اذهان متبادر ساخته که آیا اسلامگرایان قادرند با عبور از سونامی اعتراضات مدنی، گذاری آرام به دمکراسی را برای کشورهایشان رقم بزنند؟ آیا فرش قرمزی که ناشی از اعتماد مردمی به حکومتداری اسلامگرایان بود، قادر به بسترسازی برای ایجاد جامعه‌ای مدنی خواهد بود؟ این پرسش‌ها را در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین دکتر داود فیرحی، دانشیار دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و پژوهشگر اندیشۀ سیاسی مورد بررسی قرار دادیم.
تصور می‌شد با گذشت دو سال از تحولات جهان عرب با توجه به آرامش نسبی در صحنۀ سیاسی تونس، شاید این کشور مدل موفقی از حکومتداری اسلامگرایان باشد. چه اتفاقی سبب اوج گیری تنش‌ها شد؟
در پاسخ به این سوال باید به دو نکته اشاره کنم که در صورت تمرکز بر روی آنها شاید بتوانیم به نتیجه مشخصی برسیم.
به خاطر دارم زمانی که انقلاب تونس آغاز شده بود در همایشی، بحثی را تحت عنوان "انقلاب‌های بی‌ثمر" مطرح و در آنجا اشاره کردم که در نگاه اول(و با توجه به اطلاعات اندکی که در آن زمان داشتیم) اینگونه برمی‌آمد که این انقلاب‌ها با مشکلاتی مواجه خواهند شد.
نکتۀ دوم دستاوردهای نظری است که جنبش اخوان‌المسلمین پیدا کرده است. به نظر می‌رسد که اخوان‌المسلمین در حال پیدا کردن تجربۀ خوبی در حوزۀ نظری است و این شاید باعث شود که اخوان‌المسلمین بتواند از این بحرانها عبور کند.
لذا این دو نکته بسیار مهم است: اول اینکه اخوان‌المسلمین تجربۀ عملی نداشت و شاید نداشتن تجربۀ عملی اجرایی در تونس با توجه به مشکلات موجود آنها را با ناکامی مواجه می‌کرد. اما از سویی امیدهایی نیز وجود دارد و آن تحولات فکری در اخوان‌المسلمین است؛ ظاهراً اخوان‌المسلمین پیشرفت‌های خوبی داشته‌ و این احتمال تقویت می‌شود که بحران‌های فعلی شاید خیلی هم قطعی نباشد تا اخوان‌المسلمین را دوباره به گوشۀ انزوا بازگرداند و احتمالاً دوباره اخوان‌ بتواند بر معضلاتی که در تونس، مصر و یا سایر کشورها وجود دارد، غلبه کند.
با این اوصاف تا اندازۀ زیادی پیش‌بینی‌هایی که بدان اشاره کردید، درست از آب درآمد؟
داستان از این قرار است که در این کشورها تا پیش از انقلاب شاهد دولتی دیکتاتوری سکولار بودیم و این دولتهای دیکتاتوری سکولار 2 عارضۀ خطرناک برجای نهادند:
اول اینکه به طور کلی اجازه ندادند تجربۀ دمکراسی در کشورشان تمرین شود تا شهروندان برای روزی که فضا دمکراتیک می‌شود مسائلی را اعم از اخلاق، عمل، رویه‌ها و قواعد دمکراتیک را یاد بگیرند. این یکی از عوارض خطرناکی است که در تمام دولتهای خاورمیانه‌ای شاهدیم. جامعۀ یک روز باید به سمت دمکراتیزاسیون حرکت کند، اما نیروهای حاضر در این کشورها توان آن را ندارند و شهروندان اصولاً نیاموخته‌اند، آموزش ندیده‌اند و همواره بین تعصبات فرقه‌ای، قومی، طائفه‌ای، گروهی و حزبی خلط می‌کنند. یکی از خطرهای دولت بن علی نیز همین بود. چالش و معضل کشور این بود که دولت خود ناکام بود و اجازۀ تمرین دمکراسی را نداده بود.
دومین چالش این بود که دولت به شدت حتی خیلی سخت‌تر از بقیۀ شهروندان، بر مذهبیون سخت‌گیری می‎کرد و همین مسئله باعث شده بود که نیروهای مذهبی یا در زندان باشند، یا سرکوب شوند و یا اینکه به سایر کشورها متواری شوند و از فضای داخلی تونس، مصر چندان اطلاعات دائمی و روشن نداشته باشند. این مسئله سبب شده بود که نیروهای اخوان‌المسلمین بیشتر آرمان‌گراتر شده بودند تا اینکه درکی از واقعیت داشته باشند. به قول برخی از تحلیل‌گران مسائل تونس و مصر شاید بیشتر به موعظه توجه‌ می‌کردند و به استدلال‌های انتزاعی، خوش‌بینی‌های خاص خود را داشتند که چندان هم عملی نبود. مشاهده کردیم دولتهای دیکتاتوری به شدت ضدمذهب و ضددمکراسی بودند، آلترناتیو آن مذهب و دمکراسی بود اما اسلامگرایان کمتر تجربۀ عملی داشتند و کمتر با مسائل داخلی تونس آشنا بودند و همین مسئله باعث شده بود که در عمل با تجربه و خطای سنگین‌تری مواجه شوند و نتوانند تحلیل روشنی داشته باشند. این دلیل ناکامی این انقلاب‌ها از لحاظ عملی است.
اما انقلابها و یا نظام‌های آلترناتیو اگر بخواهند خوب شکل بگیرند نیازمند دو مولفه هستند: اول فکر منظم و روشن و دوم تجربه.
به نظر میرسد جنبش النهضة هرچند تجربۀ عملی زیادی نداشت و هم اکنون در موقعیت تجربه و خطا قرار گرفته است، اما در مدت طولانی زندگی در تبعید خود مخصوصاً رهبران و شخصیت‌های دیگر به شدت توانستند با جهان بیرون، مسائل کشورهای منطقه(مثل تحولات ایران، ترکیه، عربستان، قطر و مسائل اروپا و تحولات جهانی) آشنا بشوند و توانستند ایدۀ نسبتاً روشنی از رابطۀ دین و دمکراسی را داشته باشند.
این ایده تا چه میزان توانسته در حل بحران‌های داخلی نقش‌آفرینی کند؟
به نظر من این ایده خود مبارک و روشن است و اخوان‌المسلمین اگر حوصله‌، صبوری و مدیریت لازم را داشته باشد شاید بتواند از این فضا عبور خواهد کرد.اما به نظر من یک معادلۀ معکوسی رخ داده است. اخوان‌المسلمین به لحاظ فکری در حال رسیدن به تجربه و پختگی خوبی از حیث رابطه دین و دمکراسی است؛ به خصوص مدل دمکراسی پارلمانی و یا پارلمانی-ریاستی که هم اکنون در ذهن اخوان‌المسلمین در کل منطقه وجود دارد.
این اندیشه نسبتاً خوب و روشنی است. اما به لحاظ عملی طول می‌کشد که آنها در میدان عمل تجربه داشته باشند. چون نه آنها تجربۀ دقیقی دارند و نه مخالفان آنها. مثلاً در رانندگی در یک جادۀ دو طرفه بهترین حالت اینست که دو راننده‌ مهارت کافی و لازم را داشته باشند تا بتوانند تصادف را کنترل کنند.
ولی حتی سکولارها هم مهارت زندگی مدنی را ندارند یعنی نه سکولارها مهارت زندگی مدنی کافی را دارند و نه نیروهای اسلامگرا با تجربۀ عینی بیشتری مواجه هستند. همین مسئله را در مصر نیز می‌توان مشاهده کرد که چگونه از درون تظاهرات خیابانی به ناگاه بلک بلاک‌ها خارج شدند.
آینده حکومتداری اسلامگرایان در مصر و تونس را چگونه پیش‌بینی می‌کنید؟ آیا باید منتظر روزهای روشن‎تری برای اخوان‌المسلمین و برآورده کردن مطالبات مردمی باشیم؟
مسئله اینست که هم‌کنون ذهن اخوان‌المسلمین ظاهراً روشن است و یا حداقل می‌توان گفت که سویه‌های روشنی پیدا کرده است. اینگونه به نظر می‌رسد که در ادبیات اخوان‌المسلمین تئوری نسبتا منسجمی وجود دارد و هر که تئوری منسجمی داشته باشد، می‌تواند موفق باشد. در واقع اگر اخوان‌المسلمین بتواند عمل اجتماعی- سیاسی را به خوبی مدیریت کند، مشاوران خوبی داشته باشند که اخوان‌المسلمین را به تعصب و عکس‌العمل‌های تعصبی نیندازند و مدیران اخوانی را در تعصب قرار ندهند، احتمالاً آنها بتوانند با خسارت‌های اندکی از بحران فعلی عبور کنند.
من به آینده خوش‌بین هستم. علتش هم اینست که معارضان اخوان‌المسلمین آلترناتیو روشنی ندارند. درست است که قضایا طول خواهد کشید و زمانبر است.
اما به نظر می‌رسد که نارضایتی‌های مردمی در سطح بالایی است و همچنان موجودیت دولت را تهدید می‌کند؟
انقلاب‌ها دو گونه هستند: نوع اول انقلاب‌هایی است که رهبر مقتدر و مطلق بالای سر انقلاب‌ها وجود دارد که بیان آنها سخن فصل است. این نوع انقلاب‌ها در مرحلۀ پیروزی خوب هستند اما در مراحل بعدی ممکن است خودِ رهبران باعث شوند انقلاب به مسیر دمکراتیک نیفتد. در واقع انقلاب زود پیروز می‌شود اما پروسۀ دمکراتیزاسیون آنها یا به تعلیق می‌شود، یا طولانی می‌شود و یا اصلاً رخ نمی‌دهد. یعنی نظام و انقلابی اقتدارگرا به جای نظام اقتدارگرای قبلی می‌نشیند و ممکن است تنها ایدئولوژی آن تغییر کرده باشد، اما انقلاب‌هایی که به سبک اخوان‌المسلمین هستند، واجد یک رهبر قدرتمند و مقتدر نیستند که خیلی سریع مسائل را پیش ببرند. این نوع انقلاب‌ها دیر به پیروزی می‌رسند اما به نظر می‎رسد اگر بتوانند از عوارض آنارشیسم پرهیز کنند، احتمالاً روی زمینِ دمکراسی اسلامی بنشینند و خیلی هم طول نمی‌کشد که به استقرار برسند.
چرا معتقدید که آلترناتیو دیگری در این جوامع وجود ندارد؟
در کشورهایی همانند مصر و تونس و سایر کشورهایی که شاهد طلیعه‌های آن هستیم، سکولارها، مخالفین و یا معارضین اخوان‌المسلمین آلترناتیو روشنی ندارد. آنها نیز فضا را به سمت تعصب و خشونت می‌برند. اما اخوان‌المسلمین یک آلترناتیو دارد و اندیشه نسبتاً روشنی دارد که با جامعه هم متناسب است. بدین معنا که اندیشۀ اخوان‌المسلمین هم انسجام دارد و هم به لحاظ مذهبی بودن با جامعۀ مذهبی متناسب است و هم به لحاظ دمکراتیک بودن با دنیای امروز تناسب بیشتری دارد. یعنی هم انسجام دارد؛ هم با مذهب تناسب دارد و هم با فضای امروز بین‌المللی- که در آن افکار عمومی جهانی به سمت دمکراسی گرایش دارند- نیز تناسب بیشتری دارد.
اخوان‌المسلمین به لحاظ تئوری ذهن روشنی دارد و علاوه بر آن اینکه اخوان‌المسلمین چون یک سازمان تشکیلاتی است، رهبران و مدیرانِ اجراییِ خود را تنها نمی‌گذارد. مثلاً رئیس‌جمهور، نخست‌وزیر و یا یک رئیس حزب خود را تنها نمی‌گذارد که به تنهایی تصمیم بگیرد تا خطاها و لغزش‌های آن زیاد شود. اخوان‌المسلمین یک تئوری دارد به نام "الصبر و الصبر، والتدریج و التدریج". این هنر اخوان‌المسلمین است و برخی مواقع هم می‌پذیرد که کمی هم کتک بخورد. من احساس می‌کنم که این عقب نشینی‌ها احتمالاً تاکتیکی است اما اخوان‌المسلمین راه بسیار دشواری دارد که به نتیجه برسد. اما به نظر می‌رسد که به نتیجه خواهد رسید.
5249

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 278769

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
6 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • جعفری IR ۱۹:۲۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۶
    5 2
    مصاحبه جامع و خوبی بود. دکتر فیرحی یکی از اساتید شناخته شده و کارشناسان برجسته جنبش های اسلامی هستند. اما به نظر من، ایشون قدری بیش از حد معمول اخوانی هستند و نواقص این جنبش را نمی بینند. با تشکر از خانم خدایی به خاطر این مصاحبه خوب
  • حاجی محمّد شادكام IR ۱۷:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۰۷
    0 4
    در جهان بينی اسلامی انسانها دارای تبار مشتركی اند كه برای شناخته شدن به ملل و قبايل گوناگون منشعب شده اند. تقوا ايجاب می كند كه حقوق همه اين شعوب و قبايل مراعات گردد. جامعه نبوی مدينه مبتنی بر مشاركت همه اهالی شهر بود و هيچ مقامی حقّ تخطّی از مقررات مورد توافق نداشت كه برای اوّلين بار در تاريخ بشريّت بصورت مكتوب درآمده بود. تا وقتی به اين قانون اساسی عمل می شد تمدّن اسلامی راه رشد را طی می كرد و با انحراف از آن ضعف و اضمحلال آن آغاز شد. گويا اخوان المسلمون اين نكته لطيف را دريافته و در صدد احيای مدينه نبوی است. خدا توفيق بدهد!