۱ نفر
۱۴ اسفند ۱۳۹۱ - ۱۶:۵۱

رواج داستانهای کرامت گونه در جامعه ما به حدی زیاد شده است که انسان حتی از پیگیری آنها هم عاجز است. هر روز کتاب تازه‌ای منتشر می شود و با استفاده از قلب رؤوف و مهربان مردم متدین و دین باور، این آثار به فروش می‌رسد. آیا تصوف در لباسی تازه و نامی جدید سر برآورده است؟ باید قدری تامل کنیم اگر نه قضاوت.

بروز هر نوع پدیده‌ای در عرصه عمومی فرهنگ، اعم از دینی و غیر دینی، ریشه در خاستگاهی کهن دارد که بسا در تلفیق با مسائلی دیگر و نیز خلاقیت‌های تازه، رنگ و لعابی جدید به خود گرفته و ظاهر شده است.
بنده حقیر، همیشه فکر می کردم تصوف با آن قدرت و عظمت در تاریخ کشور ما، که شرق و غرب کشور ما را درنوردیده بود، ناگهان به کجا رفت؟‌ چه شد که چند شیخ و مجتهد عرب از حله و نجف و کرَک و جزین و در واقع از جنوب لبنان به ایران آمدند و تصوف را که اساس دولت صفوی بر آن بود، در ایران از بین بردند؟ این همه کتاب و نوشته و شعر و ادب صوفیانه چطور سر در خاک فرو برد و دیگر دم بر نیاورد و تنها اندک فرقه ای در این گوشه و آن گوشه مانند گنابادی ها یا ذهبی ها باقی ماند؟
به تدریج و بر اساس همانچه در سطور اول نوشتم، فکر کردم نکند آن تصوف در قالب دیگری در میان ما بروز کرده و ما از آن بی‌خبر مانده‌ایم؟
امروز که انتشار کتاب تازه چاپی را با عنوان «عاشق دلباخته امام زمان (ع) ملاآقا جان زنجانی» دیدم (همان که شیخ جناب آقای سید حسن ابطحی با آن عوالم مخصوص است) با آن عکس بسیار زبیا روی جلد و تصاویر برخی از عرفای ـ نه صوفیان ـ روزگار اخیر مانند شیخ جعفر آقا مجتهدی و دولابی و حتی سلسله سند ملاآقاجان از میان عرفای پیش از وی، بیشتر به فکر فرو رفتم. دقت کردم، دیدم که در سالهای اخیر چه اندازه در باره کرامات مرحوم آقای بهاءالدینی و مرحوم آیت الله  آقای بهجت گفتند و نوشتند. گاه تکذیب شد و اغلب به سکوت گذشت. نمی‌دانیم خود آن افراد در این باره چه نظری داشته اند. در این زمینه، یکی از روحانیون دایم البکاء تهران فراوان سخن گفته و می‌گوید، چنان که حضرت آیت الله خزعلی هم در برخی از موارد، داستانهای لطیفی گفته‌اند.
آیا این موارد، که شمار آنها بسیار زیاد و رو به فزونی است و افراد جدیدی هم به آنها اضافه می شود و از دو دهه قبل با انتشار مطالبی در باره همین ملاآقاجان و مرحوم نخودکی و حداد و نیز مرحوم رجبعلی خیاط و ... شروع شد، نمی‌تواند سوال اول ما را پاسخ بدهد؟ صد البته پاکی آنان ربطی به این سبک و سیاق داستان گویی در باره ایشان ندارد.
پاسخ فرضی این است که نکند ما تصوف را در صورتی دیگر زنده‌ کرده‌ایم و آن را با برخی دیگر از ایده‌های خود تلفیق کرده سروسامانی نو به آن بخشیده‌ایم و اکنون به سرعت و البته در قالبی تازه در حال انتشار آن هستیم.  این صورت جدید تصوف به ظاهر فاصله زیادی با آموز‌ه‌های صوفیانه قرن پنجم تا نهم موجود در ایران دارد، اما از جهاتی شباهت بسیار زیاد میان آنها هست و حتی آثار اجتماعی و سیاسی آن هم به مقدار زیادی نزدیک به هم  است. یکی از آنها تأثیرش در همین جریانهای اخیر است که اتهام یا درست، بازارش داغ است. جالب که به ورزش هم رسیده و یادمان هست که مربی شاخص فوتبال مرتب خدمت هم می رسید.!
به راستی عرض می‌کنم، بنده نه مدافع تصوف و عرفانم و نه ضد آن. در واقع و به حقیقت، خیلی خیلی کوچک تر از آن هستم که در این باره مطلبی بگویم و بنویسم. نه تجربه زهد و ریاضت و چله نشینی دارم تا مزه این مطالب را چشیده باشم، و نه چندان توفیق بهره‌وری مرتب و نامرتب از جلسات برخی از این افراد پیشگفته را داشته‌ام. مفهوم ارادت هم از روز اول، متاسفانه یا خوشبختانه، در کت بنده نرفت که این هم باید از  بی توفیقی بنده باشد. اما از منظر کسی که اندک مطالعات تاریخی دارد، چنین به نظرم می‌رسد که سخن نخست در باره بروز و ظهور برخی از لایه‌های کهن فرهنگی درست است. ظهور چنین جریانی که در یکی دو  دهه اخیر نمی‌تواند بی‌ارتباط با عمق علاقه ما مردم به تصوف باشد که قرنها با آن خو گرفته بودیم.
یکی از مظاهر آن نقل کرامات و عجایب دیگر است که گاه بزرگان از روحانیون روی منبر گفته و سیما و صدا هم آنها را منتشر می کند. همه اینها نشان می دهد که ما همان تذکرة الاولیاء عطار نیشابوری را دوباره در شکل و شمایل دیگر عرضه کرده‌ایم. البته آن نثر زیبا و آن ادب شگفت عطار، این روزها کمتر هویداست، اما برای بنده تاریخ خوان که چندان اهمیتی به شکل نمی‌دهم و مهم محتواست. به نظرم، حجم این همه کرامت که برای این افراد گفته می شود، به مراتب بیش از داستانهایی است که در مقاماتی که برای مشایخ گذشته نوشته می شد، درج می گردید.
حالا برای اینکه زیاد هم خلاف نگفته باشم، یکی از کرامات ملاآقاجان را از این کتاب تازه انتشار یافته نقل می‌کنم تا با آنچه عطار در تذکرة الاولیاء در باره طی الارض برخی از مشایخ آورده مقایسه بفرمایید:
جناب آقای یگانه نقل فرمود: شخصی به نام آقا یونس نعل بند، او می گفت: من هر سال می‌رفتم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام. یک سال نتوانستم بروم تا این که از ناراحتی روز بیست و نهم شعبان رفتم بیابان. دیدم مرحوم حاج ملاآقاجان ظاهر شد و گفت: فلانی چرا این قدر ناراحتی؟ من جریان را نقل کردم. ایشان به من فرمود: به یک شرط تو را به زیارت می‌برم و آن این که چشمت را ببنیدی و صلوات بفرستی. و من این کار را کردم. وقتی چشم باز کردم دیدم در حرم امام رضا علیه السلام هستم. پس از زیارت من به مرحوم حاج ملاآقاجان گفتم بمانیم. ایشان فرمودند: نه امشب شب اول ماه مبارک رمضان است باید برگردیم. (عاشق دلباخته امام زمان، ص 176). این کتاب سرشار از این قبیل کرامات است. انتشار آن را باید به وزارت ارشاد و همه دست اندرکاران حوزه فرهنگ تبریک گفت.

و نمونه ای دیگر:

یک روز حاج ملاآقاجان خیلی دیر به منزل آمد. علت را جویا شدم. فرمود: پسرم! همین طور که در حال آمدن به منزل بودم، به من گفته شد که یکی از علمای بزرگ نجف رحلت کرده، نمازش به عهده شماست. من هم به اذن خدا به نجف رفتم و نمازش را خواندم و برگشتم (ص 126)

 

کد خبر 280365

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 24
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • منصور IR ۱۹:۴۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۴
    13 4
    تصوف گفتمانی است که به اشکال مختلف باز تولید می شود حتی اگر سرکوب شود مثل آب جاری راه خود را پیدا می کند.اما بعضا رونوشت مصیبت بار تر از اصل است.
  • امیر IR ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۴
    13 6
    آنچه صوفیان را نابود کرد خرافات بود که متاسفانه الان نیز به نحو دیگر گریبان مردم را گرفته .ولی واقعا این خود ما مردم ایران هستیم که هر روز میدانی برای دکانداران دین فروش باز می کنیم
  • سید جواد خراسانی IR ۰۰:۰۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    8 20
    گمان شما برزگوار علاوه بر مطالعات تاریخی باید مبانی عرفان و تصوف (نظری و عملی) را هم مطالعه بفرمایید تا بتوانید به صورت علمی و با روش تحقیق تحلیل ارائه بدهید نه گتره‌ای و صرفا از روی پیش‌فرض های عوامانه و کمی مطالعات تاریخی مثلا نمی‌شود کسی چند کتاب از تاریخی تشیع را بخواند و بدون دانستن مبانی نظری و عملی آن و با دیدن مثلا فرقه اسماعیلیه ای از آن که در سیر تاریخی از این مسیر حق منشعب شده است حکم کند که : 1- تشیع همان اسماعیلیه است (یعنی سیر تاریخی را همراه سیر علمی و عملی و اعتقادی همراه نکرده باشد ، همان طور که شما با خواندن چند کرامت نقب زده‌اید به شیخ عطار بدون اینکه مبانی نظری‌شان را بررسی کنید) 2- بعد تحلیل کند که پس تشیع قبل اسماعیلیه مثل اسماعیلیه باطل است و ... 2-
    • بهروز IR ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
      8 4
      دوست عزیز، بحث مورد نظر ناظر به درستی یا غلطی و باطل یا ثابت بودن تصوف و عرفان نیست. مساله مهم این است که این دست اخبار و حکایات و نقلشان چه اثری در بطن جامعه دارد. آخر جواب مثل منی که 30 سال از عمرش را در یافتن کسی با یکی از این کرامات هدر کرده را شما می‌دهی؟ نویسنده آن کتاب می‌دهد؟ یادم نمی‌رود که در کتابی به قلم آقای ری‌شهری در باره شیخ رجبعلی خیاط نوشته بود: روزی شیخ در بازار بلیط کباب در بین یتیمان توزیع می‌کرد در حالیکه فرزندانش در اثر گرسنگی پوست گوسفند کباب کرده و خوردند. همسر شیخ به وی اعتراض کرد. همان شب همسر شیخ در خواب دید که مولا علی برای آن اعتراض وی را مورد عتاب قرار داد. (نقل به مضمون) حال شما این را مقایسه کنید با حدیث صریح "الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله"...
  • سید جواد خراسانی IR ۰۰:۱۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    7 26
    در اخر پیشنهاد بنده به شما : 1- در مواردی که اطلاعات تاریخی ندارید لطفا دست به تحلیل نزنید که علاوه بر خود، دیگرانی را به اشتباه می‌اندازید (چه اینکه به اعتراف خود شما ، شما در زمینه علمی و عملی عرفان و تصوف سررشته‌ای ندارید پس تحلیل را به اهل‌ش بسپارید) 2- سعس بفرمایید علاوه بر مطالعات تاریخی به مطالعات علمی و مبانی نظری هم نظر بیاندازید یا حی
    • آرش IR ۱۶:۱۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
      9 2
      سید عزیز! کرامت و خرق عادت مطلبی است که به تعبیر علامه جوادی آملی راه ثبوتی دارد اما راه اثباتی ندارد. یعنی نمی توان صحت آنرا اثبات کرد هرچند که ممکن است واقعاً اتفاق افتاده باشد. لذا نقل کرامت آن هم طوری که در اختیار عوام الناس قرار بگیرد، یقیناً انحرافاتی را سبب خواهد شد. بنده منکر کراماتی که از برخی حضرات نقل می شود نیستم و اساساً هیچکس نمی تواند منکر آن شود، اما نقل آن راه اثباتی ندارد یعنی اگر کسی این دسته از کرامات را مورد شبهه قرار داد، هیچ راهی برای اثبات آن وجود ندارد، مضاف بر اینکه مومنین سلیم الصدر ساده دل را به ورطه اوهام و خیالات باطل می اندازد. لذا نگاه تحلیلی به این مقوله قطعاً نقل عوامانۀ این کرامات را نفی می کند.
    • بدون نام EU ۱۸:۵۲ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
      5 12
      منهم با نظرات آقا سید جواد خراسانی ، شدیدا موافقم و به نظرشان صد امتیاز میدهم. اما مطلب آقای جعفریان نیز بی فایده نیست. و آن اینکه حداقل به نحوی خواننده کنجکاو میشود تا کرامات مشایخ امروز را نیز بررسی کند.
    • عبد IR ۱۸:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۹
      2 1
      آقای سید عزیز استاد رسول جعفریان که مشخصاتشان از تولد والی آخر بالای همین نوشته هست شما که به ایشون پیشنهلد 1و2 میدهید رو کنید لطفا گرچه به نظرم نام شریفتان هم به عاریه از بزرگان است از کوزه همان برون تراود که در اوست
  • کاربر US ۰۲:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    20 13
    شما که با غلو مخالفید لطف بفرمایید ((بحار الانوار و اصول کافی)) را جمع کنید!!! چون سرشار از خرافات است.. از قبیل رعد و برق به دست حضرت علی هست و ....
    • آرش IR ۱۶:۱۸ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
      10 9
      هیچ محققی حتی خود علامه مجلسی که گردآورنده بحار الانوار است، مدعی صحت تمامی احادیث آن نیست. اساساً هدف از گردآوری بحارالانوار، جمع آوری تمامی روایات نقل شده بوده است و خود محققین و علما نیز تنها بخشی از احادیث آنرا تائید می کنند. اما در مورد اصول کافی، از این دست مطالبی که شما می گویید بصورت انگشت شمار نقل شده که آن هم شرح و تفسیری عقلانی دارد که بزرگانی همچون ملاصدرا در تبیین عقلانی آن بیانات ارزشمندی دارد. به هر حال به نظر بنده، نگرش عقلانی - و نه احساسی و متعصبانه - به دین موجب می شود به شکل تدریجی و خودکار، این مسائل که آفتی برای تشیع است، حذف و طرد گردد.
  • بدون نام IR ۱۵:۴۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    11 7
    نون وآب زیاد داره برای برخی و ملت ما هم خرافه پرست کامل است ریشه بسیاری از خرافات در کتبی چون بحار و حلیة المتقین است به قول دوستی می گفت اگر می خواهید کسی از شیعه رویگردان شود تشویقش کن یه دور حلیة المتقین رابخونه
    • محمد US ۰۴:۰۹ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
      4 8
      آقا یا خانم محترم به یقین بحار را نخوانده ای وحتی مجلدات آن را هم ندیده ای . حلیه المتقین را هم قطعا نخوانده ای و یک چیزهای دروغ و راست شنیده ای لطف کن چندتا از کرامات کتاب حلیه را بازگو کن ما هم مطلع شویم
  • عبدالحسین IR ۲۱:۴۱ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    6 17
    چو بشنوی سخن اهل دل مگو که خطاست سخن شناس نه‌ای جان من خطا این جاست
  • م.ک IR ۲۳:۱۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۵
    13 1
    استاد گرامی، کم رنگ شدن امید و بی توجهی به خرد زمینه ای گسترش تصوف را در جامعه فراهم می کند. این که دوستان خواننده شما را به ندانستن و بی توجهی متهم می کنند حاکی از نهادینه شدن دوباره این اندیشه ها در جامعه دارد
  • بدون نام US ۰۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
    6 7
    این که مردم دنبال کرامت و معجز اند، کمترین ربطی به تصوف ندارد. درعین حال ریش و موی بلند و تسبیح به دست و پیراهن سفید و امثال ان هم ربطی به حقیقت تصوف ندارد. تصوف واقعی جایی است که کسی از بیرون نمی تواند در مورد آن اظهارنظر غیرواقعی نماید.
  • شاگرد IR ۰۸:۵۰ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
    1 2
    1- معنویت نیازی است که همواره بوده هست و خواهد بود. راه درست و غلط دارد که در میان بزرگان تصوف هم بسیاری به آن اشاره داشته اند (مثلا نقدهای حافظ بر تصوف ) 2- بر اساس گفته های بزرگان تصوف و عرفان حجت در علوم باطنی همان علوم ظاهری است. لذا بزرگانی مانند آقای قاضی اجتهاد را شرط شاگردی می دانستند. 3- همچنین صورت عمومی معنویت که نقش مهمی در تربیت و تهذیب جامعه و عمیق شدن پیوند مردم با دین دارد نباید به فراموشی سپرده شود اما با رعایت شروط آن که همان رعایت قاعده پیشگفته است.
  • سعید IR ۰۹:۰۵ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
    4 0
    کرامات عرفانی در هر سنتی ادعا شده است و بیش از ان که صادق یا کاذب باشد به دید ناقلان و شنوندگان این کرامات بستگی دارد. طبع بعضی چنان است که این سخنان به کت انها می رود و بعضی دیگر نه. داستان پیدایش باب و بهاء نتیجه همین طرز تفکر بود و چقدر ما را از غافله تمدن عقب انداخت. اگر نبود اندیشه های ملاصدرا در طی کردن مقامات الهی تا رسیدن به درجه اولیاء اللهی هیچ گاه ادعای باب مقبول نمی افتد. جامعه ما بیش از هر چیز به عقلانیت نیاز دارد تا این دست ادعاها را بهتر ارزیابی کند. اگر وزارت ارشاد اقبال به این اثار نشان می دهد بی وجه نیست اما ریشه این افکار در درون متون و حوزه های ماست راههای دور نرویم
  • 1055 IR ۱۰:۲۳ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
    6 1
    از ریز بینی و دقت نظر شما لذت بردم . به گمانم کامنتهای منفی متأسفانه دلیل بر وجود و راستی گفتار شماست که هر کس به هر علتی به کسی یا گروهی وابستگی یا نسبت و یا ارادتی دارد بدون تفکر در اصل گفتار شما در مقام دفاع بی جهت بر می آید که نه شما نمیدانی . آن کسی که ما در خدمت اوییم فرق دارد . حال اینکه مسأله اصلا «او» نیست . این ما هستیم که باید رفتارمان را در اینگونه موارد بازبینی کنیم .
  • خودمونی IR ۱۱:۱۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۶
    4 1
    جای ان است که خون موج زند در دل لعل/زین تغابن که خزف می شکند بازارش.خدایا هیچ اندیشه بلندی را که برای نجات مردم است دچار عوام زدگی نکن.
  • رسول IR ۰۱:۲۶ - ۱۳۹۱/۱۲/۱۷
    8 1
    با سلام بازهم سپاسگزارم جناب دكتر سپاااااااااااااااااس
  • علی US ۲۰:۲۷ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۱
    2 2
    ای کاش آقای جعفریان هم کرامتی داشت؟
  • یونس IR ۰۸:۴۴ - ۱۳۹۱/۱۲/۲۷
    1 2
    با تشکر از استاد جعفریان اولا بین تصوف و عرفان فرق هست. ثانیا تصوف اگه به طور عمومی وارد جامعه بشه ( که شده) بهونه ای میشه برای تنبلی و از رونق افتادن فضای اقتصاد و رقابت. امروز نقل این کرامت ها باعث شده تگاه ما به زندگی عوض بشه. این نگاه تخدیری متاسفانه بزرگترین آسیب به نسل جوان جامعه ست.
  • بهروز IR ۱۷:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۱/۰۱
    4 0
    جناب آقای جعفریان بسیاری از منبریهای امروز هنری جز بیان اینگونه افاضات ندارند صدا و سیما تمام قد خریدار آنها است و الا صاحبان اندیشه فراوانند ول کسی به آنها مجالی نمی دهد .
  • حمید IR ۱۵:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۷/۲۶
    1 1
    یکی از فواید نقل کرامات تحریک افراد برای تهذیب نفس و طریق الی الله است ولی متاسفانه نقل زیاد و گتره ای آن باعث عوارض اجتماعی شده است. بهتر است بزرگان در نقل آن ها کمی امساک بورزند تا اثرشان هم از بین نرود. این پدیده ممکن است برای مساله ای مثل شفاعت هم اتفاق بیفتد. اگر ما دائما از شفاعت و رحمت خدا بگوییم دچار عوارض اجتماعی می شویم. شاید نقل کرامت فی نفسه بد نباشد مانند نمک که زیادش باعث مشکل می شود. بنده خودم شخصا که البته آدم خاصی هم نیستم با نقل مجموعه های خشک و خالی کرامت موافق نیستم . ائمه در نقل حدیث هم که امروزه ما همه ی آن ها را خوب و همه جایی می دانیم حال افراد و سطح درکشان را در نظر می گرفتند و با فرض اینکه نقل کرامت جنبه های مفیدی هم دارد بی جهت و هدایت نشده ی آن خوب نیست.

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین