هرگونه بررسی ساختار رژیم ونزوئلای امروز بدون پرداختن به مقوله نفت اساساً ناممکن است و البته بررسی نفت و تاثیر آن بر حیات سیاسی و ساختار جامعه ونزوئلا در این نوشتار کوتاه آن را برآورده نمیکند، اما از میان آثاری که درباره پرونده نفت ونزوئلا کامل و جامع نوشته شده، من اثر «تریلینکارل»1 با عنوان «معمای فراوانی» را بسیار میپسندم که از قول «پابلو پرسآلفونسو» بنیانگذار اوپک به نویسنده گفته «اوپک را بررسی نکن، موضوع ملالآوری است. به جای آن بررسی کن نفت با ونزوئلا چه میکند، نفت با ما چه میکند». تری لین کارل در فصول بعدی کتابش ادعاهای زیر را با اعداد و ارقام ثابت میکند:1- نفتی شدن فضای سیاستگذاری 2- گروههای ذینفع مستقر خصوصی به مثابه موانع تغییر 3- دولت رانتیر به مثابه مانع تغییر 4- اثر رونق بر بیثباتی رژیم. این فرضیهها نهتنها برای ونزوئلا، بلکه برای همه کشورهایی که از نفت بهره سودمندی برای ایجاد زیرساختهای بنیادی خود نمیبرند مصداق دارد. چاوس از سال 1999 دولتی فاسد با دو حزب سنتی را تحویل گرفت که با پیمانی موسوم به پانتوفیخیستا (یا دموکراسی مبتنی بر پیمان برای تقسیم سهم نفت) اداره میشد. ساختار اقتصادی راست سنتی محافظهکار پروردهشده با رانت نفت، تنها با کودتا یا دگرگونی ساختاری امکان تغییر داشت. ابتدا کودتای چاوس و افسران وفادارش شکست خورد، اما برنامه تغییر ساختاری با اهرم دموکراسی و با پوشش سوسیالیسم پیش رفت. چاوس دولت سلفش آندرس پرز را با ساختاری لیبرالی و نسخههای بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول و تورم بالا، فقر گسترده، رشد راکد و بیکاری تحویل گرفت. چاوس صادقانه به بومیان اندیشید و محو فقر را به عنوان برنامهای ساختاری پیگیری کرد. سیستم مدیریت او چون از مدل سوسیالیسم متمرکز ملی استفاده میکند چندان پیچیده نیست. او در دوران کاری در دولتی متمرکز و برنامهریز و با استفاده از مدل سوسیالیست رفاهگرای اقتباسی از راه سوم نفت را به هر شکل ممکن در بازارهای جهانی میفروخت و مرتب سیاستهای افزایش بهای نفت را دنبال میکرد و درآمد آن را به همان شکل متمرکز و مستقیم یا غیرمستقیم در قالب کالاها یا برنامههای تامین اجتماعی در بخشهای متعدد هزینه میکرد، تا جایی که اکنون 140 میلیارد دلار بدهی دارد و با تورم 20درصدی و هر زمان که به دلار نیاز یافت از چین وام گرفت. به طوری که تاکنون نزدیک به 42 میلیارد دلار از سالهای 2007 تا 2012 برای زیرساختها و شرکت نفتی وام گرفته است. اما رادیکالهای چپگرا معتقد هستند در واقع جنگ اصلی چاوس در دوره 14 سال زمامداری با شرکتهای چندملیتی بود که منافع نفت را بر باد رفته دیدند. اما نگاهی به وضعیت منابع نفتی ونزوئلا روشن میکند که نظر رادیکالهای چپگرا نزدیکتر به واقع است، زیرا اکنون هیچ تغییری مبنی بر پذیرش دیدگاههای استقلالطلبانه از سوی ایالات متحده به چشم نمیخورد. آن گونه که شاید اگر الیگارشی سابق نیز بر سر کار بود، وضع به همین منوال بود. اینکه در این مواقع رهبران با این ویژگی را رابینهود بنامیم، صحیح نیست، چون رابینهود از پرنس جان و اقمارش میگرفت، اما این رهبران ناسیونالیست با بهرهکشی مستقیم چندملیتیهای نفتی مواجه هستند. آخرین آمار بریتیشپترولیوم حاکی است ونزوئلا دارای ذخایر نفتی به میزان 296 میلیارد و 500 میلیون بشکه مقام اول ذخایر نفتی را کسب کرده که 18درصد نفت دنیا را تامین میکند و چاوس قصد داشت تا سال 2019 از سه میلیون بشکه جاری میزان صادرات را به شش میلیون برساند؛ کاری که حالا بر عهده نیکلاس مادورو خواهد بود. این کشور دارای پنج پالایشگاه با میزان ظرفیت پالایش 2/1183 هزار بشکه در روز در داخل کشور است. حدود 92 درصد از نفت خام تولیدی کشور در پالایشگاههای داخل و خارج کشور تصفیه و باقیمانده آن به طور مستقیم صادر میشود که از این مقدار 967 هزار بشکه نفت به ایالات متحده صادر میشود که نسبت به سال گذشته 22 درصد رشد داشته است؛ لذا مشخص است که چاوس در قبال امپریالیسم سرمایهداری اقتصاد را از سیاست تفکیک کرده بود و مادورو هم احتمالاً این رویه را شاید با صادرات بیشتری در پیش بگیرد؛ چرا که شاخه زیتون را هم به مخالفانش نشان داده است. اما آنچه مربوط به دعوای چاوس فقید با چندملیتیهاست به ملی کردن صنعت نفت مربوط است. سابقه ملی کردن صنعت نفت کشور به سالهای 1976-1975 میلادی بازمیگردد. شرکت نفت ونزوئلا یکی از بزرگترین شرکتهای نفتی دنیاست. از سال 1996 میلادی سرمایهگذاری شرکتهای بینالمللی نفتوگاز در این کشور آغاز شد، زیرا این شرکت استراتژی اتحاد و مشارکت قراردادها در تولید را پایهگذاری کرد. در سال 1997 میلادی بیش از 100 شرکت برای مشارکت در مناقصه 20 منطقه به این کشور آمدند که 16 شرکت در مناقصه نهایی برنده شدند که تعدادی از آنها عبارت بودند از شورون آمریکایی، ارکو، تگزاس و برخی شرکتهای چینی، اسپانیایی و انگلیسی.
آنچه مربوط به تهدیدهای فرامنطقهای برای ونزوئلا شد، وابستگی به نفت و درگیریهای بعدی بود که با این شرکتها ایجاد کرد. وابستگی به نفت در اقتصاد این کشور همچنان ادامه دارد و یکسوم تولید ناخالص داخلی و حدود 80 درصد درآمد صادراتی و بیش از نیمی از درآمد عملیاتی دولت را تشکیل میدهد. از سال 1999 میلادی به دلیل محدودیت اعمالشده توسط اوپک در محیط اقتصادی این کشور تغییراتی ایجاد شد. تا قبل از روی کار آمدن چاوس، ونزوئلا یکی از متخلفترین اعضای اوپک شناخته میشد، اما پس از به قدرت رسیدن وی به دلیل داشتن دیدگاههای مبتنی بر همکاری نقش اوپک مجدداً احیا شد و استراتژی ونزوئلا، تقویت و همکاری همهجانبه با اوپک بوده است. در سال اولیه به قدرت رسیدن چاوس در سال 1998 میلادی قیمت نفت کاهش بیسابقهای پیدا کرد و وزارت نفت ونزوئلا، مکزیک و عربستان سطح تولید نفت خود را کاهش دادند که این امر منجر به افزایش بهای نفت تا سقف هر بشکه 30 دلار شد. پیگیری و نقش فعال ونزوئلا موجب احیای نقش اوپک در جهان شد. هوگو چاوس در دوره ریاست خود برای فائق آمدن بر مشکلات سیاسی داخلی، نیازمند کسب عواید گستردهتری از نفت بوده است؛ این کشور به طور مرتب تقاضای افزایش بهای نفت را داشته و آخرین آن تقاضا برای نفت 100 دلاری بوده است.
این پیشنهادها در واقع همواره بازتابی از نگرانیهای رو به رشد حکومت در زمینه اوضاع وخیم اقتصادی بوده است. چاوس حتی استراتژی خود را با اعتماد به کنترل فرآوردههای نفی اوپک پیش برده است. یکی از سیاستهای او در صنعت نفت تصویب قانون اساسی جدید و قانون هیدروکربن در سالهای 2000 تا 2001 میلادی بود که محدودیتهایی جدی در امر سرمایهگذاری همه قراردادها ایجاد کرد. پس از تصویب این قانون چاوس اعلام کرد همه قراردادهای شرکت نفت ونزوئلا با شرکتهای خارجی باید بازبینی شود و این شرکتها باید با پرداخت مالیات جدید محدودیتهای اعمالی را بپذیرند. به واقع در حوزه استراتژی نفتی این کشور، عربستان سعودی، ایالات متحده، مکزیک و روسیه نقش دارند که هر یک درصدد کسب منافع خود هستند. سپس استراتژی هوگو چاوس فشار بر شرکتهای نفتی آمریکایی و تغییر بازار صادرات از آمریکا به سایر کشورها مانند چین شد. رافائل رامیرز، وزیر وقت انرژی ونزوئلا اعلام کرد دولت این کشور در مفاد 33 قرارداد نفتی که از سال 1990 میلادی تاکنون امضا شده است، تجدیدنظر خواهد کرد تا سودآوری آن برای ونزوئلا اثبات شود. همین موارد موجب کاهش فعالیتهای تولیدی و استخراجی و توقف مذاکرات شرکتهای آمریکایی نظیر هاروست از ایالات هوستون و کونوکورفیلیپس شد. هوگو چاوس سپس حق امتیاز دریافتی از شرکتهای نفتی را به سه برابر افزایش داد. حتی نیویورکتایمز از اتحاد استراتژیک ونزوئلا با ایران و چین برای تحت فشار قرار دادن شرکتهای نفتی آمریکایی فعال در این کشور خبر داده بود. این استراتژی را میتوان یکی از عوامل افزایش بهای جهانی نفت دانست. در جهت اجرای کاهش وابستگی این کشور در سیاست خارجی فعالانه خود تلاش داشته است تا دیگر بازیگران جهانی را وارد جریان منافع اقتصادی کند. دیدار گسترده چاوس در تابستان 2006 تا 2008 از کشورهای ایران، سوریه و... و انعقاد پیمانهای متعدد دوجانبه تجاری، بازرگانی نشانگر تاثیر این کشور بر معادلات جهانی است. ونزوئلا در پاییز 2006 اقدام به توزیع نفت رایگان در بین فقرای شهرهای ایالات متحده کرد. هدف چاوس از طرح رایگان نفت به مستمندان چه بود؟ او از طریق شرکت «سیتجو» که یکی از کمپانیهای فرعی شرکت نفت ونزوئلاست نفت را رایگان به مستمندان میداد. در واقع هدف اصلی این بود که نشان دهد دولت بوش توجهی به بهبود وضع طبقه بینوا و مستمند ندارد و این اقدام هم نوعی چالش با بوش به شمار میرفت. چاوس همچنین در داخل کشور یک سلسله اقدامات اصلاحی عمیق ایجاد کرد که از حوزه ارتش تا شوراهای محلی را دربر میگرفت و بدون شک این اصلاحات مرهون درآمد نفتی کشور بوده است. چاوس معتقد بود فقر در کشور تنها با اعطای قدرت به فقرا از بین میرود. زیربنای تمام اصلاحات چاوس در برنامههای فرهنگی- سیاسی- اجتماعی- اقتصادی تماماً متکی به درآمد سرشار نفتی بود که عاید خزانه آن کشور شده است. حتی فعالگرایی در سیاست خارجی و اعتماد به نفس چاوس در ارتباطات بینالمللی به نحو عمدهای با جریان درآمدهای نفتی ارتباط داشت. اعتماد به نفس چاوس آنچنان گسترده بود که با اهرم نفت شرکتهای چندملیتی را به استیصال رساند. توهین پادشاه اسپانیا در اجلاس 21 سانتیاگوی شیلی را با تهدید به اخراج ریسپول اسپانیا در صورت رای آوردن راستگرایان پاسخ داد و در داخل کشور قدرتمندانه همگام با کارگران معتقد به سوسیالیسم قرن 21 شعار hands off Venezuela را میداد. به واقع بهکارگیری اقتدار در داخل و فعالگرایی در خارج مرزها مرهون اتکا به درآمد نفت بود. بر همین مبنا چاوس با انتقاد از سیاستهای ایالات متحده به کشورهای منطقه اطمینان داده است 100 سال نفت آنها را تامین خواهد کرد. او یک بار گفته بود نفت قبلاً در اختیار ایالات متحده بود اما حالا در اختیار مردم است. چاوس حتی با استناد به اهرم انرژی به سرمایهگذاری گسترده با سایر کشورها دست زده است. از جمله آن انعقاد قراردادهای استراتژیک با پتروپارس جمهوری اسلامی، ایجاد شرکت سرمایهگذاری مشترک با بلاروس مبنی بر تولید سالانه 900 هزار تن نفت در ونزوئلا و اعلام طرح پترو کارائیب در منطقه است. چاوس طبق طرح پترو کارائیب نفت را با قیمت ارزان و با وامهای بلندمدت در اختیار کشورهای حوزه دریای کارائیب قرار میداد که با استقبال کشورهای منطقه مواجه شد. همچنین گسترش برنامههای پیمان مرکوسور نیز تا حدودی به حمایت درآمد ونزوئلا نیاز دارد تا موفق شود. چاوس حتی پس از پیدا شدن ذخایر عظیم نفتی در برزیل از عضویت احتمالی این کشور در اوپک حمایت کرد. البته در دو مقطع از تاریخ تحولات جدید چاوس به خوبی توانست بحران را مدیریت کند. در جریان اعتصاب دسامبر 2002 و ژانویه 2003 که مدیران شرکت نفت ونزوئلا در همراهی و همکاری با اپوزیسیون قصد براندازی چاوس را داشتند در واقع بدنه کارگران بودند که صنعت نفت را فعال نگه داشتند. مدیران همگی محل کار خود را ترک کردند و یا به دلیل تمرد اخراج شدند و کارگران بودند که صادرات نفت را ادامه دادند و امروزه از این اقدام کارگری به همکاری در مدیریت یاد میکنند. چاوس در پیروزی بر آسیبها و چالشها نیز همواره در مرزی از خطر حرکت میکرد. تمام هدف استراتژیک چاوس فقید کاهش وابستگی به ایالات متحده بود. بر این اساس ونزوئلا در سال 2007 بخش عمدهای از کنترل چند پروژه بزرگ نفتی، به ویژه پروژههای شرکت آمریکایی «اگزون موبیل» را در اختیار گرفت.
تصمیم دولت ونزوئلا و موضع سرسختانه وی، در بر عهده گرفتن کنترل بخش عمدهای از صنعت نفتوگاز و همچنین ناخرسندی شرکتهای بزرگ نفتی از این اقدام، سرفصل اخبار انرژی روزنامههای آمریکای لاتین در سال 2007 بود. میدان عظیم و سرشار از ذخایر نفت «اورینوکو» ونزوئلا در بیشتر سال 2007 در کانون خبرهای مربوط به انرژی قرار داشت. شرکتهای «بریتیشپترولیوم» انگلیس، «شورون» آمریکا، «توتال» فرانسه و «استاتاویل» نروژ، توافق کردند کنترل پروژههای خود را در میدان اورینوکو به «شرکت ملی نفت ونزوئلا» واگذار کنند.
تولید نفت اورینوکو، بزرگترین میدان نفتی ونزوئلا، 600 هزار بشکه در روز بود. اقدام چاوس در به عهدهگیری کنترل اورینوکو در اسفند 1385 نگرانی مجامع بینالمللی را به همراه داشت و در همان هنگام چاوس اعلام کرد خصوصیسازی نفت در ونزوئلا به پایان رسیده است. این مساله به بروز نگرانی میان شرکتهای نفتی خارجی فعال در این کشور منجر شد و نگرانی مضاعفی نیز برای سردمداران واشنگتن به همراه داشت. بر اساس این تصمیم دولت، شرکت ملی نفت ونزوئلا دستکم 60 درصد از سهام مربوط به کنترل تمام پروژهها را در اختیار گرفت. از منظر اقتصادی نیز بعضی منتقدان هشدار دادند که ونزوئلا سرمایه کافی برای تحقق بخشیدن به میزان تولید نفت مورد انتظار دولت را در اختیار ندارد. عدهای نیز از بوروکراسی سنگین در این کشور ابراز نگرانی کردهاند و معتقد بودند این موضوع آسیبی جدی به صنعت نفت این کشور وارد خواهد ساخت. واقع امر این است که اگر پشت پرده تمام تحولات آمریکای لاتین در سالهای گذشته را شرکتهای چندملیتی قدرتمند بدانیم که توسط سیستم حکومتی ایالات متحده حمایت میشدند نفوذ آنها توسط هوگو چاوس با پشتوانه تئوریک جبنش بولیواریسم به چالش فرا خوانده شد و تا حدود زیادی فرو پاشید. همین مسائل بود که امروزه دولت اسپانیا خاطرهای ناخوشایند و کینهای عمیق از جاوس دارد. در مسائل داخلی اکنون باز همان فرضیه دولت رانتی بدون تغییر میماند. دولت مادورو با چالشهای مستقیم اقتصادی ناشی از اعتیاد به نفت مواجه است. مادورو البته با اتکا به درآمدهای نفتی تا سال 2019 خواهد توانست این وضعیت را با تاکتیکهای مختلف ادامه دهد، اما بلاهای نفت از بیماری هلندی تا انتظارات فزاینده و منازعه با چندملیتیها ادامه خواهد داشت.
پینوشت:
1- این اثر را آقای جعفر خیرخواهان ترجمه کرده و انتشارات نی در سال 1388 منتشرکرده است.
منتشرشده در هفته نامه تجارت فردا
نظر شما