عباس عبدی از تحلیلگران در اردوگاه اصلاحطلبان به شمار میرود. با وی درباره آرایش نامزدهای اصولگرا، اصلاحطلب و جریان دولت در انتخابات ریاست جمهوری گفتوگو کردیم.
تقریبا یک ماه به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم باقی مانده و از روز سهشنبه 17 اردیبهشت ثبتنام نامزدها آغاز میشود؛ با فرض عدم ورود آقایان خاتمی و هاشمی به صحنه انتخابات، آرایش سیاسی در جریان اصلاحات چگونه شکل گرفته و هماکنون نیروهای این جریان چند طیف هستند و چه سمت و سویی دارند؟
با این فرض که آقایان خاتمی و هاشمی نیایند، نکتهای که بهوجود میآید این است که فرد نامزد اهمیت اصلی را ندارد، چون جریان اصلاحات با یک هویت به نسبت غالب، بدون توجه به فرد میتواند به انتخابات وارد شود و این موضوع هم به همان مجموعه آقایان خاتمی، نوری و دیگران برمیگردد. به عبارت دیگر اهمیت حضور یک جریان بیشتر از آن است که از چه نامزدی حمایت شود، چون تعیین مصداق نامزد اصلاحات فرع بر قضیه حرکت جریانی است. بنابراین جریان اصلاحات به فرض آنکه از آقای خاتمی یا آقای هاشمی حمایت کند، میتواند حضور دیگری هم در انتخابات داشته باشد ولی مطمئن نیستم به به این نقطه برسد. در نهایت اگر نتوانند از کسی حمایت کنند - که البته کمی هم دیر شده - این اتفاق میافتد که بخشی از آنها سکوت میکنند ولی بخش قابل توجهی از آنها به ویژه بدنههای شهرستانیشان در این جریان فعال میشوند اما اینکه از چه کسی حمایت میکنند، به نظر من بر میگردد به پسزمینههایی که این نامزدها در آن مناطق دارند، یک بخشی به سمت آقای عارف میروند و یک بخش هم از آقای جهانگیری حمایت میکنند؛ حتی آقای قالیباف هم میتواند حمایت بخشهایی از بدنه اصلاحات را به خود جلب کند یعنی ممکن است، بنابراین ممکن است از او حمایت کنند. در کل بدنه جریان اصلاحات به چند گروه تقسیم خواهد شد، ولی راس اصلاحات موضعگیری خاص نخواهند کرد، البته امکان دارد در سطوح بالایی این جریان هرکسی برای کمک به ستاد یکی از نامزدها برود.
فارغ از احتمال حمایت برخی اصلاحطلبان از آقای قالیباف، هماکنون در جریان اصلاحات آقای جهانگیری و روحانی نزدیک به هاشمی عمل میکنند و آقایان مهرعلیزاده و عارف نیز به خاتمی تمایل هستند. به نظر شما این چهار نفر میتواند به یک نقطه مشترک برسند یا اینکه هر کدام از آن دو طیف برای خود نامزدی معرفی کنند؟
این چهار در بدنه اصلاحات هموزن هم نیستند، آقای روحانی یک بخش خاص از تکنوکراتهای اطراف آقای هاشمی را همراه دارد، ولی گمان نمیکنم بدنه اصلاحات خیلی به سمت ایشان بیاید.
این ظرفیت در جریان اصلاحات وجود دارد که روی یک نامزد به اجماع برسند؟
در اصلاحات این ظرفیت وجود دارد اما نکته آن است که آیا میتواند آن را فعلیت برساند؟ به نظر من موانع متعددی بر سر این راه وجود دارد و احتمال اینکه آنها به این نقطه برسند ممکن است کمتر شده باشد.
چرا فقط آقای قالیباف؟
بخشی از بدنه اصلاحات در شهرستانها روی تمایزهای سیاسی زیاد تاکید نمیکنند و بیشتر به واقعیتهای جامعه نگاه میکنند. آنها ممکن است در ستاد آقای قالیباف فعال شوند اما این به آن معنا نیست که اصلاحطلبان در دور اول نتوانند بین خود یک نفر را تعیین کنند، البته در دور دوم ممکن است شرایط مثل سال 84 فرق کند و آنها بین دو گزینه از خودشان نیست تصمیم بگیرند.
با ورود آقایان خاتمی یا هاشمی به انتخابات، در جریان اصلاحات چه اتفاقی میافتد؟
این دو با هم نمیآیند اما هر کدام بیایند نامزد جریان غالب اصلاحات میشوند و دیگر نامزدهای این جریان کنار میروند.
اجماع صد درصدی روی آقایان هاشمی با خاتمی انجام میشود یا یک طیف ساکتی هم وجود خواهد داشت؟
اجماع یک کلمه بیهوده در میان سیاسیهاست، اینکه همه اصلاحطلبان از چنین نامزدی پشتیبانی کنند فکر نمیکنم این اتفاق بیفتد، چون برخی با آمدن هر کدام از اینها مخالفند البته نه از بعد ثبوتی بلکه از جنبه اثباتی. همین الان در ستاد آقای روحانی آدمهایی را میشناسم که به شدت با آمدن آقای هاشمی مخالفند اما قطعاً اگر بدانند هاشمی میاید و رئیسجمهور میشود با او مخالفت علنی نمیکنند بلکه مخالفت آنها از زاویه دیگری است یا در این طرف هم خیلی از تیپها با حضور آقای خاتمی مخالف هستند بنابراین اجماع به این معنا که همه حامی باشند روی آقایان هاشمی یا خاتمی اتفاق نمیافتد اما کسی هم مخالفت علنی نمیکند.
از بین آقایان هاشمی و خاتمی کدامیک آمدنشان قابل پذیرش است؟
اگر منظور از قابل پذیرش بودن، برای حکومت است حضور هیچ کدام از آنها قابل پذیرش نیست، اما نوع برخورد با هر کدام متفاوت است. من فکر میکنم پرونده مهدی هاشمی که 15 اردیبهشت وعده رسیدگی قضایی به آن داده شده پیام روشنی به آقای هاشمی داد یعنی اگر بیاید آن پرونده به جریان میافتد و در انتخابات باید دائم به آن قضیه پرداخت، اما اگر آقای هاشمی نیاید رسیدگی به این پرونده شاید عقب بیفتد. آقای خاتمی هم بیاید ممکن است بحثهای دیگری از طریق شورای نگهبان مطرح شود. من نمیتوانم دقیق وارد این پیشبینیها شوم که چه اتفاقی میافتد ولی میدانم که برای هر دو آقا فضا طبیعی و بهنجار جلو نخواهد رفت.
شرایط آمدن برای کدام بهتر است؟
از لحاظ عبور از شورای نگهبان و نخبگان قاعدتا فضا برای آقای هاشمی بهتر است، ولی در فضای اجتماعی ظرفیتهای آقای خاتمی بهتر از آقای هاشمی است.
تئوری «یا خاتمی یا هاشمی» چقدر قابلیت تحقق دارد؟
در این مملکت همه چیز ممکن است ولی بحث سر این نیست که کدام یک از آنها میتواند بیاید بلکه باید دید چه کسی با چه شرایطی و با چه روندی میتواند رئیسجمهور شود، براین اساس معتقدم هیچکدام از آقایان خاتمی و هاشمی در انتخابات 24 خرداد ماه رئیسجمهور نخواهد شد.
اگر آقای هاشمی در آخرین لحظات ثبتنام نامزدها بیاید، شکل آرایش نیروهای اصولگرا و اصلاحطلب در انتخابات چگونه میشود؟
نامزدهای اصلی اصلاحطلبان کنار میروند و نمیمانند، اما برخی اصولگراها کنار نمیروند - البته آرایش انتخاباتی آنها بستگی به نامزد دولت هم دارد - ولی تعداد نامزدهای خود را کم میکنند، به شکلی که امیدشان به دور دوم باشد. این حضور روند تحولات سیاسی در انتخابات را شدت میبخشد، ضمن آنکه ساخت سیاسی هم در این قضیه سکوت نخواهد کرد.
فکر میکنید سرنوشت سیاسی آقای احمدینژاد چه میشود؟
بخشی به نحوه بازی برمیگردد که او انجام میدهد. باخت دو جور است، یک وقت میبازد اما تمکین میکند و دوره ریاست جمهوری را به خوبی و خوشی به پایان میرساند، در این صورت بعید میدانم حکومت هم با او برخورد کند ولی باید برود و آماده این باشد که در رسانهها و گوشه و کنار همه مسئولیتها را بهعهدهاش بیندازند، بدون آنکه جای دفاعی هم داشته باشد. حالت دوم آن است که میبازد اما تمکین نمیکند که در این صورت فکر نمیکنم به آخر دوره هم برسد. از طرفی معتقدم اگر احمدینژاد تایید صلاحیت نامزدش را بگیرد، رای او تضمینی است چون مشایی با او لینک و جفت جدانشدنی است، در حالی که افراد دیگر دولت چنین ویژگی ندارند، اما اگر نتواند تایید صلاحیت بگیرد خیلی کارش سخت میشود.
27301
مثلث نوشت:
کد خبر 290710
نظر شما