برای نجات جهان، به چنین انسان‌هایی نیاز داریم!

. با دیدن این تصویر سیاه و سفید که 59 سال پیش به ثبت رسیده است، یاد فیلم ایثار آخرین اثر آندره تارکوفسکی، سینماگر فقید روس‌تبار افتادم که می‌گفت: برای نجات جهان باید از خود گذشت ... شما چه فکر می‌کنید؟

روز را قاب می‌کنم
شاید
دیوار شب را تاب بیاورم ...

                                 مینا اروجلو

    حادثه‌ای که این عکس به تصویر کشیده و ثبت کرده است، برمی‌گردد به پاییز سال 1954 میلادی، جایی در خط ساحلی نیوجرسی ... در زمانی که توفانی مهیب موسوم به کارول همه چیز را درنوردیده و اهالی حدود 175 هزار خانه مسکونی را در خاموشی فرو برده و بسیاری را مجروح و مصدوم کرده بود ...

تعبیرتان از این تصویر چیست؟

    با این وجود، این مرد انگار می‌خواهد تکیه‌گاهی باشد برای نهالی که هر آینه ممکن است مقاومتش را در برابر شدت وزش این توفان مهیب از دست داده و ریشه‌کن شود ...
    دوست دارم چنین انسان‌هایی را که در بزنگاه‌هایی که همه مواظب آن هستند که باد کلاه‌شان را نبرد، خود را به باد می‌سپارند و می‌گویند: هر چه باداباد ... هم آنها که از «چالش» باد، «فرصتی» برای انسانیت می‌سازند ...
    و فکر می‌کنم چرا هر روز که می‌گذرد، مشاهده‌ی چنین آدم‌هایی بیشتر به افسانه می‌ماند؟
    حتی اگر روزگاری یکی از آنها را هم یافتیم، آنگونه نگاه‌شان می‌کنیم که انگار دیوانه‌ای تازه از قفس پریده! دیوانه‌ای که هرگز به خانه‌اش نخواهد رسید ...
    به قول گروس عبدالملکیان:
    کدام پل در کجای جهان شکسته است، که هیچ کس به خانه‌اش نمی‌رسد؟

چرا مانند آنها کم شده است؟!

   چرا مانند آن پیرمرد خلخالی کمتر در دور و بر خود می‌توانیم سراغ بگیریم در حالی که پرتاب کنندگان پلشتی و آلوده‌کنندگان زمین فراوانند؟!
    واقعاً چرا باید روز را قاب گرفت تا بلکه دیوار شب را تاب آورد؟
    و چرا یادمان رفته
    سرخوشان را که ز یک جرعه‌ی شبنم سیرند
    چه نیاز است که از سنگ سپر برگیرند؟

کد خبر 317908

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 20
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مینا اروجلو CH ۱۷:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    68 5
    ممنونم جناب درویش که از شعر من استفاده بهینه کردید. خودم که بلد نیستم ! ...
    • لیلا محجوب IR ۱۹:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      38 1
      شعر بسیار زیبایی است و البته تلخی شیرینی دارد!
    • بی نام IR ۲۰:۳۵ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      5 35
      دروغ نگو.خودتی؟
    • سمیه EU ۰۴:۵۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۵
      17 0
      کاش بشود آدمهای بیشتری را تربیت کرد که تاب دیدن شکستن تنه یک نهال را در توفان نداشته باشند. کاش ...
  • بی نام A1 ۱۸:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    66 0
    بسيار زيبا. جناب آقاي درويش تلاش هاتون براي محيط زيست ايران ستودني و در خور تحسينه.
    • مهدی دادگر IR ۱۹:۲۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      40 0
      دست مریزاد ...
  • جمال ادیب IR ۱۸:۰۳ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    81 0
    این عکس محشر است. محشرتر از محشر ... سپاس از نویسنده محترم این یادداشت بیادماندنی.
    • مصطفی IR ۱۹:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      37 0
      عکس دومی هم عالی است و انگار زمانش قدیمی تر از عکس اول باشد.
  • بی نام IR ۱۸:۰۶ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    54 0
    و برای تخریب جهان به «شهرداری» که تمام کاج های خیابان اصلی ما را برای مغازه ها کَند!
    • محمود عندلیبی IR ۱۹:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      30 1
      در کدام خیابان و چه شهری این اتفاق افتاده است؟
  • ثامن IR ۱۹:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    29 2
    یاد فیلم های تارکوفسکی و سینما عصر جدید تهرون و بابک احمدی و ماهنامه فیلم آن دوران به خیر ...
    • شبنم IR ۲۰:۲۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      24 1
      به نظر من بهترین فیلم تارکوفسکی سولاریس بود.
    • بی نام A1 ۲۱:۵۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      2 11
      تهرون! بابا تهرون، بابا كوچه پس كوچه. بابك احمدي: اوققققق
    • آسمان IR ۲۲:۱۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
      15 1
      به نظر من سولاریس بهترین فیلمی بود که تا به حال دیدم
  • مرتضی پورابراهیمی IR ۲۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    27 1
    فاجعه ی مرگ فک ها بسیار دردناک بود. ممنون از تلنگرهای تان ...
  • سارا IR ۲۰:۳۱ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    23 1
    روح ایثار در کالبد هر موضوعی دمیده شود، تمامی خاکریزها فتح خواهند شد.
  • شاهین IR ۲۰:۳۲ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    20 1
    یاد نصیحت کنفسیوس حکیم افتادم ....
  • کیانوش IR ۲۰:۳۴ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    29 1
    به نظرم کار عکاس هم کم ارزش تر از کار آن فرد نیست.
  • بی نام US ۲۲:۲۷ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۴
    1 20
    به فکر جیبت باش آقای درویش
  • مجتبی EU ۰۴:۴۸ - ۱۳۹۲/۰۷/۲۵
    12 1
    تلنگر خوبی بود. ممنون آقای درویش عزیز.