بعد از انقلابی که سهشنبهشب در این صفحه رخ داد و باعث شد قالب چندروزهاش به هم بریزد و به گفتوگوی من و امیر قادری تبدیل شود، امروز دوباره همهچیز را گذاشتهایم سر جای خودش؛ امیر قادری فرستاده شده به آن گوشه و من آمدهام سر جای قبلی خودم و کاریکاتور و بقیه قضایا را هم گذاشتهایم سر جایشان. البته ازآنجا که در جشنواره امسال امیال ساختارشکنانه ما گل کرده، هنوز نمیتوانیم مطمئن باشیم که روال فعلی را تا روز آخر ادامه دهیم. اسم این ستون را هم دلم میخواست بگذارم «میزاک» و فرم نگارش آن را عوض کنم اما دوستان گفتند قالب «خاطرات روزانه» و ساعتبهساعت گزارشکردن وقایع «درآمده» و بهتر است ادامهاش دهم. به همه این توصیهها گوش دادم اما اجازه دهید استثنائاً امروز را بیخیال خاطرهنگاری شوم و درباره سه تا نکته مشخص، چیزهایی عرض کنم خدمتتان:
نکته اول: کله صبح امیر قادری تلفن زد و گفت یکی از فیلمسازان محترمی که ما فیلمش را دوست نداشتهایم و در این ستون دربارهاش چیزهایی نوشتهایم، از طریق واسطهای پیغام داده که من خبر دارم شماها پول میگیرید برای اینکه از فیلمها تعریف کنید و حواستان باشد به اینکه من این را میدانم! از شنیدن چنین خبری هیجانزده شدهام و از صبح تا حالا منتظرم یکی تلفن بزند و بگوید این پول را میخواهند به چه ترتیب به دست ما برسانند. ما پول میگیریم؟ چه خوب! همه ما کار میکنیم برای اینکه پول بگیریم. چه ایرادی دارد؟ فقط تقاضا میکنم دوستانی که چنین اطلاعاتی دارند خبرش را به ما بدهند تا بتوانیم پیگیری کنیم این مبالغ زودتر وصول شود، چون هنوز کسی خبرش را به خودمان نداده. بههرحال در شرایطی که حتی حقالتحریرهای ما را هم کسی پرداخت نمیکند و مثلاً بنده بابت نوشتن شصت هفتاد تا یادداشت در روزنامههای دو سال اخیر یک دینار هم دریافت نکردهام، این خبر خوشی است که کسی پیدا شده و میخواهد به ما پول بدهد از فیلمش تعریف کنیم. هرکس میتواند این معامله را جوش بدهد، مطمئن باشد پورسانتش را هم میدهیم.
نکته دوم: بعد از برگزاری بیستوهفت دوره جشنواره فجر در کشورمان، دوستان اهل سینما هنوز قاعده بازی را یاد نگرفتهاند و بیخود و بیجهت سروصدا راه میاندازند. لطفاً توجه بفرمایید که یک جشنواره فیلم، یک جشنواره فیلم است، نه سالن نمایش خصوصی فیلم به منظور تقدیر و تشکر از سازندگان فیلمها. جشنوارههای دنیا با حضور منتقدان و نویسندههای سینمایی موجودیت و رسمیت مییابند و به این دلیل برگزار میشوند که از این جماعت دعوت شود تا تعدادی فیلم را در یک دوره فشرده تماشا کنند و آنها را با هم مقایسه کنند. بنابراین هر فیلمی که قدرتمند و مؤثر باشد، نفسها را در سینه حبس میکند و سالن را ساکت میکند، و هر فیلمی که مدعی و مضحک و پرتوپلا باشد باعث خنده و کف و سوت خواهد شد. ما کارمندان دستبهسینه شرکت شما نیستیم که توقع داشته باشید در هر شرایطی احترام شما را رعایت کنیم. این شما هستید که باید احترام ما را رعایت کنید؛ اینجا میدان بازی ماست، نه شما. اگر دوست ندارید، مختارید که فیلمتان را در جشنواره نمایش ندهید. و پیش از آن بهتر است تلاش کنید فیلم آبرومندی بسازید تا هو نشوید. وقتی به جای قصه، مضحکه و لاطائلات سر هم میکنید و با اعتمادبهنفس شالوکلاه میکنید و میآیید در سالن مطبوعات مینشینید، باید انتظار عواقبش را هم داشته باشید. وقتی در جلسه مطبوعاتی بعد از فیلم شرکت میکنید، درست «بازی» کنید. اعصابتان را کنترل کنید. از بهرام بیضایی که محترمتر و باسابقهتر نیستید. شأن خودتان را بدانید تا ما هم شأنتان را رعایت کنیم.
نکته سوم: امروز فیلم صداها (فرزاد مؤتمن) نمایش داده شد. من این فیلم را با همه ضعفها و اشکالاتش به فیلمهای دیگری که تا امروز دیدهام ترجیح میدهم و گرچه بابت اینکه تبدیل به فیلم فوقالعادهای نشده تأسف میخورم، اما گمان میکنم همین فیلم فعلی اثر قابل توجهی است و به آن چیزی که اسمش «سینما»ست نزدیکتر است تا فیلمهای دیگری که در این چند روز دیدهایم. بعداً سر فرصت درباره «صداها» حرف میزنیم اما الان میخواهم نکته دیگری را بگویم: بسیاری از کسانی که امروز درباره این فیلم اظهارنظر میکردند دغدغه مشترکشان یافتن و کشفکردن فیلم یا فیلمهایی بود که منبع و مرجع تأثیرپذیری یا اقتباس یا سرقت سازندگان «صداها» قرار گرفتهاند. نمیدانم چرا این بحث در فضای سینمایی ما جا نمیافتد که تأثیرپذیری مستقیم و غیرمستقیم از هیچ فیلمی در جهان نه ایراد است و نه امتیاز، و کشفکردن اینجور چیزها هم نشانه تیزهوشی خارقالعادهای نیست. دهها سال است که در دنیا، سینماگران نسلهای جدید از قبلیها تأثیر میپذیرند و یا رسماً اثر آنها را بازسازی میکنند، ولی ملاک ما در تحلیل فیلم ثابت مانده است: فیلم یا خوب است، یا بد. همین. شباهت همه یک فیلم یا بخشی از آن به همه فیلمهای تاریخ سینما یا بخشی از آنها هیچگونه ضعف یا قوتی را اثبات نمیکند.
نظر شما