سمیه علیپور: پایان کار جشنواره فیلم فجر با شروع هجوم گسترده منتقدان غیرسینمایی به سینما همراه شد. این اتفاقی تازه در سینمای ایران نیست، اما هر بار با توجه به مدیرانی که در رأس امور سینمایی بودند این رویکرد تأثیر خود را بر سینما گذاشته است. حالا در روزهایی که برخی آثار سینمایی را زیر سوال می برند با اکبر نبوی درباره آداب نقد و انتقاد صحبت کردیم.
آقای نبوی اتفاقاتی که در جریان جشنواره فیلم فجر و در ادامه آن در زمینه اظهارنظر درباره فیلمهای سینمایی صورت گرفت را چطور ارزیابی میکنید؟ این اظهارنظرها را نقد و تحلیلی متناسب با آداب و شیوه منطقی نقد میدانید؟
کسی که در مورد آثار اظهارنظر میکند، تکلیف خودش را با مخاطب روشن میکند. منتقد و یا خبرنگار وقتی لذت کافی از دیدن یک اثر سینمایی نمیبرد، دیدگاه خود را با نقد و تحلیل آن منتقل میکند و این شبه منتقد و شبه خبرنگار است که به جای نقد و تحلیل یک فیلم کل مجموعه فرهنگ و هنر را زیر سئوال میبرد. این رویه با شرافت کار نقد و خبرنگاری و همچنین شرافت فردی فاصله دارد. هرچقدر تلاش شود در داوریها از خودآگاه عقلانی استفاده شود و در این زمینه تکیه بر فرآیند عقلانی و منطقی باشد قضاوت از افراط و تفریط دور میشود. افراط و تفریطی که در برخی نقدها و تحلیلها با آن مواجه هستیم نه فقط محدود به جشنواره فجر و سینما نیست بلکه در اغلب رفتارها در جامعه دیده میشود.
به نظر میرسد در این میان بیش از آنکه مسئله سر از دست رفتن کیفیت فیلم و یا پایین آمدن سطح سینما باشد، مشکل این است که چرا سرمایه ساخت فیلمی به دست یک فرد رسیده بو دست فرد دیگر نرسیده است.
ممکن است این هم یکی از دلایل باشد، اما من به دو عامل دیگر هم اشاره میکنم. عامل نخست رفتار و قضاوت سیاسی است. افرادی که به جناحهای سیاسی تعلق خاطر دارند با همین رویکرد در حوزه فرهنگ و هنر هم اظهارنظر میکنند. نکته دیگر برخورد ایدئولوژیک افراد است. من ایدئولوژی را از دین جدا میدانم. بنابراین مثلا این افراد که انتقادی را متوجه فیلمی در جشنواره میداند، کاری با فیلم و جشنواره ندارد بلکه هدفشان دنبال کردن حرف ایدئولوژیک خودشان است. آنان با یک فرآیندی اختلاف فکری دارند و هرچه را که نزدیک به این مورد اختلاف نظرشان باشد، بدون اینکه درست و غلط آن را ارزیابی کنند، اشتباه میپندارند. واقعیت این است که اظهارنظر ایدئولوژیک راه به درستی و گشایش و افق روشن پیدا نمیکند، بلکه در مدار بسته خود سرگردان میماند.
در همین شیوه برخورد بارها شاهد بودهایم که کلام بزرگان و یا اشارهای از سوی آنان به عنوان ابزاری در دست منتقدان قرار گرفته و در اصل منتقدان خود را پشت این کلام و نظر پنهان کردهاند. این مصادره کرده افراد و سخنان را به نفع چطور ارزیابی میکنید؟
استفاده از کلام بزرگان و یا شاهد مثال آوردن برای کشف حقیقت است و اصلا کار بدی نیست، اما گاه از آن استفاده ابزاری میشود تا مانند چماقی بر سر دیگران کوبیده شود، والا کلام برزگان برای افراد در حوزههای مختلف راهگشاست. بهرهگیری از کلام بزرگان برای از میدان به در کردن رقیب و یا بستن دهان مخالفان کار ناپسندی است.
نه تنها برای افراد مختلف در سطح جامعه بلکه برای اهالی سینما هم اوضاع به گونهای شده که به نظر میرسد دیگر کسی حاشیه امن ندارد و مثلا به صرف فیلمساز و هنرمند انقلابی بودن نمیتوان این اطمینان را داشت که از مجموعهای اتهامات میتوان دور ماند. این را حاصل آزادی بیان میدانید یا از میان رفتن ارزشهایی که زمانی معنی داشتند؟
جامعه به شدت مرزهای اخلاقی خود را پشت سرگذاشته و بیماری بیاخلاقی و بداخلاقی گسترش یافته است. این بیماری برای هیچ فردی در جامعه جایگاهی باقی نمیگذارد. این بداخلاقی یا ریشه در جهالت مزمن افراد دارد و یا در کوچکی آنها. این روندی که امروز در آن هستیم برای آینده جامعه خطرناک است. مسئله این است که رسانهها در حالی که میتوانند در از بین بردن این رویه موثر باشند، خودشان به آن دامن میزنند. متاسفانه میبینیم که در اغلب موضوعات حاشیه بر اصل حاکم شده و طبق فرمایش حضرت امیر جامعهای که در این مسیر باشد به سمت انحطاط میرود.
شما خودتان هم تجربه مدیریت در حوزه سینما داشتهاید. با اتکا به آن تجربیات تصور عملکرد دبیر جشنواره فجر و مدیران فرهنگی و سینمایی را در مواجهه با انتقادهای گاه افراطی که متوجه سینما است، چطور ارزیابی میکنید؟
دغدغه مدیر باید حقیقت باشد و گاه رعایت مصلحت کمک به حقیقت است. اگر مدیری احساس کند رعایت مصلحت میتواند موجب حفظ اصل یک موضوع یا جریان باشد باید مصلحتاندیشانه قدم بردارد. اگر در اینجا موضوع را سینما فرض کنیم، میتوانیم بگوییم برخی برخوردهای مصلحتاندیشانه در جریان جشنواره برای حفظ سینما بوده است. این مصلحتجویی تا جایی نشان از منطق و درایت دارد که حاصل جوسازی و شانتاژها نباشد.
با این توصیف، مدیریت قدرتمندانه را چطور میتوان تعریف کرد؟
فرق نادان و دانا در این است که دانا تفاوت بین بد و بدتر را درمییابد و نادان میتواند خوب و بد را از هم تشخیص دهد. بنابراین در برخی موارد اگر مدیری شرایط بد را میپذیرد به این دلیل است که از وضعیت بدتر دوری کند. البته باز هم تاکید میکنم منظور مدیری نیست که طبق شنیدهها و روز به روز نظرش درباره موضوعی تغییر کند و خودش تحلیلی نداشته باشد.
راه خارج شدن از مشکلاتی که در شرایط فعلی برای سینما به وجود آمده را چه چیزی میدانید؟
نمیدانم این هجومی که به تعدادی از فیلمهای سینمایی صورت گرفته ناشی از کدام رفتار جناحی و یا ایدئولوژیک است، من به عنوان یکی از اعضای خانواده سینما به افرادی که چنین موضعی در مورد سینما میگیرند، میگویم کلیت سینما را به چند کار محدود نکنند و به واسطه نارضایتی از یکی دو فیلم کل سینما را زیر سئوال نبرند. اگر فرض بر این است که کلیت سینما بیمار و فاسد است پس وضع غیرقابل تحمل است و حتما باید بیش از آنچه که امروز از سوی منتقدان واکنش نشان داده میشود واکنشی صورت بگیرد و جدیتر برخورد شود، اما اگر کلیت سینما شرافتی قابل احترام دارد، باید به کلیت سینما احترام قائل بود.
اگر برخوردی غیر از این صورت بگیرد، اولا ما با بداخلاقی مواجه هستیم، همان رویهای که در مورد آن صحبت شد و میدانیم که آدم بداخلاق برای رای فرد مقابل ارزشی قائل نیست. نکته دوم اینکه انتظار میرود رفتار با حوزه فرهنگ و هنر به ویژه سینما کریمانه باشد. با سینما بزرگمنشانه سخن بگوییم، حتی اگر با آن مخالفیم. اگر این کار را انجام دهیم راه برای گفتوگو و تعالی و پویایی جامعه باز میشود. حوزه فرهنگ و هنر جای کلام و ادبیات قهرآمیز و چپ روانه (البته به معنی چپ فکری و نه سیاسی) نیست. عرصه فرهنگ و هنر عرصه جنگ و ستیز نیست. جامعهای که قصد دارد به سمت تعالی پیش برود باید ستیز را کاهش دهد و فضای گفتوگو را از دست ندهد.
این پیشنهاد شما به منتقدان بود، راهکاری که برای خود اهالی سینما و مدیران متصور هستید، چیست؟
خانواده و مدیریت سینما که البته من خانواده سینما را از مدیریت آن جدا نمیبینم، به دو اصل حقوق و تکلیف باید توجه کنند. مثلا فیلمسازی که فیلمی برای ارائه در جشنواره دارد، وقتی میبیند مخالفتهایی با اثرش وجود دارد که اگر به جشنواره برود این مخالفتها برای کل سینما دردسر درست میکند، تکلیف دارد که کوتاه بیاید و اجازه ندهد کل سینما به خاطر فیلم او دچار مشکل شود.
58243
نظر شما