قبلاً ما فکر می‌کردیم که نان شب و سانتریفوژ و بنزین ساخت ایران و دلواپسی، لازمه زندگی امروز است اما حالا استاد بهاءالدین خرمشاهی که شعرهای حافظ را در جیب کوچک‌شان به عنوان پول خرد جابه جا می‌کنند، فرموده‌اند که سانسور هم از واجبات است و اگر نباشد آب خوش از گلوی هیچ نویسنده‌ای پایین نمی‌رود. حالا به قول آن خواننده‌ی به قول شاملو کاباره‌ای و به قول مایلی کهن خواننده محبوب و به قول روزنامه کیهان خواننده معتاد و به قول خودش لات خیابون و غول بیابون[میگن لات خیابونه، میگن غول بیابونه!]:«از دست عزیزان چه بگویم/گله‌ای نیست/ گله‌ای نیست/ گر هم گله‌ای هست/ دگر حوصله‌ای نیست!»

استاد در مصاحبه با ایسنا، مورخ همین امروز فرموده‌اند:« خود من تا به حال دچار ممیزی نشده‌ام. البته من تا کنون سه مقاله درباره ممیزی نوشته‌ام که در یکی از آن‌ها گفته‌ام وقتی سالانه 50 هزار کتاب منتشر می‌شود این کار (ممیزی کتاب) مشکل دارد و چگونه می‌توان این همه کتاب را بررسی کرد؟ همچنین در مقاله دیگری با نام «حل مسائل نشر یا نشر حل مسائل» که در عنوانش هم نوعی طنز وجود دارد و مقاله دیگری که مربوط به خودسانسوری بود به مقوله ممیزی پرداخته‌ام.» و در پاسخ به این پرسش که آیا ممیزی را قبول دارند، گفته‌اند: «بله، ما در همه شئون زندگی جاری خود به نظارت احتیاج داریم، حتی در پوشاک، گفتار و رفتار. اما چرا وقتی می‌خواهیم کتاب بنویسیم فکر می‌کنیم نوشته‌هایمان وحی منزل است؟ باید در نوشته‌هایمان اخلاق عمومی، مسائل مملکتی و مسائل اسلامی را رعایت کنیم.» و در پاسخ به این‌که پس چرا بسیاری از نویسندگان ادبی به خودسانسوری اعتراض می‌کنند، افزوده‌اند: «آنها خودشان را لوس می‌کنند و خود را کاتب وحی می‌دانند.» احتمالاً یکی از این نویسندگان و شاعران لوس، اسمش حافظ است که خودش را دائم برای شاه‌شجاع و پدرش لوس می‌کرده و می‌گفته:«بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند/گره از کار فرو بسته‌ی ما بگشایند؟!» ما شاعران لوس دیگری هم داشتیم مثلاً مولوی که با پدرش از شهرشان فرار کردند و رفتند آسیای صغیر، چون هی خودشان را لوس می‌کردند و انتظار داشتند اهل ممیزی، آنها نکشند! [آخر این هم شد انتظار از مردم زمانه؟!] یا نسیمی را داشتیم که خودش را لوس می‌کرد و می‌گفت «بابا! من شاعرم پوست منو زنده زنده نکنین!» و البته چون نیاز به نظارت در تمام شئون زندگی داشت، خوشبختانه کسی به حرفش گوش نداد و به حرف دلِ استاد خرمشاهی گوش کردند و پوستش را زنده زنده کندند! یا ناصر خسرو را داشتیم که از این شهر به آن شهر فرار می‌کرد و هی خودش را لوس می‌کرد که«من آنم كه در پاي خوكان نريزم /مر اين قيمتي درّ لفظ دري را !» و انتظار داشت به مردم بگوید خوک و کفاش محله برای فیض بردن و رستگاری در آن جهان، نرود یکی از طرفدارانش را ریز ریز نکند. یک لوس دیگر هم بود که دیگر خیلی لوس بود، اسمش منصور حلاج بود. احمد غزالی هم بود که داداشش محمد غزالی حکم قتلش را داد و او هم خودش را لوس کرد و شبانه از شهر فرار کرد.اصلاً تاریخ ادبیات ما را که نگاه کنید، همه لوس بودند غیر از استاد خرمشاهی که تا حالا کتاب‌هایش سانسور نشده. دستت درد نکنه استاد! من هم سعی می‌کنم لوس‌بازی در نیارم تا برو بچه‌های دلواپس محله شما به من نگن سوسول! به قول شاعر در فیلم «سلطان قلب‌ها»، که فردین پشت کامیون با صدای عارف می‌خوند:«ماشین سواری سواری سواری/ خوبه به شرطی از اون سر درآری!»

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 359491

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 10 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 6
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • هادی IR ۱۱:۴۲ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
    5 0
    آقای خرمشاهی نیازی به ممیزی ندارند چون یکبار می نویسد و منتشر می کند "حافظ شیرازی" و بار دیگر می نویسد و منتشر می کند "شیراز زادگاه حافظ" است. ...
  • عرشیا A1 ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
    6 0
    براستی از دست عزیزان چه بگویم گله ای نیست .گر هم گله ای هست دگر حوصله ای نیست .واقعا نمیتوان در مورد این در افشانی جناب خرمشاهی صحبتی کرد .
  • بی نام A1 ۱۴:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
    1 0
    احمد غزالی هم بود که داداشش محمد غزالی حکم قتلش را داد؟؟؟؟
  • بی نام IR ۱۵:۱۸ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
    5 0
    با نظر اقای خرمشاهی کاملا مخالفم
  • زهرا IR ۱۸:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۳/۲۰
    4 8
    جناب آقای سلحشور با عرض ارادت تلقی بنده از نوشته های شما این است که گاه سوژه برای نوشتن کم می آید ناگزیر به سراغ اساتیدی چون خرمشاهی بروید تا عریضه خالی نباشدو خدا کند من اشتباه کرده باشم و ممنون می شوم که اثبات کنید اشتباه این جانب را . البته که این تلقی مربوط به نوشتار نیست بلکه مطالعه چندین نوشته از شما مرا به جسارت چنین سخنی واداشت
    • محمد IR ۰۷:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۰۱
      4 0
      خانوم اين چه نظريه، اينجا هر كي اعتراض مي كنه بايد باهاش موافقت كني،‌ روي نظر هركي هم كه تاييدش مي كنه بايد اون دكمه سبزه رو بزني.