امویان تمام ارزش های اسلامی را باز ستانده و برای پیشبرد سیاست خود جز ترس و پول چیزی نمیشناختند. هدف، حكومت كردن و حفظ قدرت بود، به هر قیمت و روش؛ معاویه عملا روش حاکمیت سیاست براخلاق را به كار بسته بود. احمد امین مصری میگوید: حكومت بنیامیه بر پایة خوارشمردن ملل زیردست است بنا شده بود و در حقیقت اعراب در این تعصب با تعالیم خود اسلام مخالف بودند.
از همین رو جامعه اسلامی از حقیقت اسلام و تعالیم پیامبر(ص) آنچنان فاصله گرفته بود که امام حسین(ع) برای اصلاح این وضعیت و بازگرداندن دین نبوی قیام کرد و واقعه کربلا را رقم زد. حکومت اموی برای حفظ حکومت خود به چند شیوه انحرافی متوسل شده بود که جعل حدیث و بدعت در ولایتعهدی از آن جمله است. در ادامه برای شناختن جامعه آن دوره و دلیل امام حسین(ع) برای قیام چند مورد انحرافی حکومت اموی را بررسی می کنیم.
1. دستگاه حدیث سازی / راهی برای ویران کردن پایه های اعتقادی مردمی که پیامبر و اصحابش را ندیده بودند
شاید زشتترین راه انحرافی كه حكومت شام برای بقای خود در پیش گرفت، حدیثسازی و جعل روایات از زبان پیامبر(ص) بود. این كاری بود كه پایههای اعقتاد مردم را از بن ویران میكرد. نسلی كه در شام به عنوان مسلمان زندگی میكرد، پیامبر اكرم(ص) و بسیاری از اصحاب را ندیده بود. از شام تا مدینه فاصله زیادی بود. رفت و آمدها از سوی حكومت كنترل میشد. مردم اسلام واقعی را نشناخته بودند؛ چنان كه خطیبان پس از هر نماز، علی(ع) را به زشتی یاد میكردند و محدثان دین به دنیا فروخته تا توانستند، در ذم علی(ع) و در ستایش معاویه حدیث ها ساختند و در برابر پولی كه دریافت میكردند، دین خدا را به سود حکومت تفسیر میکردند.
نمونههایی از آن احادیث كه از زبان پیامبر(ص) جعل كردند، چنین است: «خداوندا، معاویه را راهبر و راهیافته قرار بده» (تاریخ الخلفاء سیوطی، ص۱۹۴)، «خدایا، معاویه را حساب و كتاب بیاموز و او را از عذاب حفظ كن» (همان)، «خداوند جبرئیل و من و معاویه را بر وحی خود امین دانست و نزدیك بود كه معاویه به خاطر فراوانی حلمش و امین بودنش بر كلام خدا، به پیامبری مبعوث شود»(تاریخ دمشق، ج۱۶، ص۶۸۲)، «ای معاویه، آن كه در فضل تو شك كند، به هنگام قیامت در حالی از زمین خارج میشود كه حلقهای از آتش بر گردن دارد كه دارای سیصد شاخه است و بر هر شاخهای از آن شیطانی قرار دارد و بهاندازه عمر دنیا بر او ترشرویی میكند.» (همان، ص690) از این دست داستان ها زیاد است که معاویه راا ز زبان پیامبر ستودند و سیوطی و امثال او این روایات را از اخبار موضوعه دانستهاند.
حدیث جعلی برای پیشگویی حکومت معاویه از زبان پیامبر(ص)
او برای سلطنت كردن بر مسلمانان چارهای جز این ندید که برای جلب عوام چنین احادیثی را از زبان پیامبر(ص) منتشر نماید. در نامهای خطاب به اهل شام نوشت: «این نامهای است كه امیرالمؤمنین معاویه، صاحب وحی خدایی كه محمد را به نبوت برانگیخت در حالی كه نمیخواند و نمینوشت پس خداوند از اهلش وزیر و كاتبی امین بر او برگزید، مینویسد و چنین بود كه وحی بر محمد نازل میشد و من مینوشتم، در حالی كه او نمیدانست چه مینویسم. پس بین من و خدا كسی از خلق او حاضر نبود.» (شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج۴، ص۷۲)
در جایی دیگر خطاب به اهل شام، خود را در كنار انبیا و از بندگان صالح خدا كه خداوند ایشان را در شام مكان داده، قلمداد كرد(وقعه صفین، ص۳۱) ومیگفت: «حكم خدا در زمان حكومت علی متروك بود و من مدافع دین خدا هستم.» (شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ۷۷)
حاكمان ستمگر تاریخ كه بر جوامع دینی اعمال سلطه میكردهاند، برای مشروعیت خود، علاوه بر جعل حدیث در فضایل حاكم، احادیث دیگری را جعل میكردند مبنی بر اینكه: پیامبر(ص) وجود چنین حكومتی را پیشگویی كرده است. معاویه بارها پیشگویی حكومت خود را از زبان پیامبر(ص) به گوش مردم رسانید؛ از جمله اینكه: «ای معاویه، هرگاه به حكومت رسیدی، نیكی كن.» از آن پس معاویه فهمید كه خلیفه خواهد شد. (تاریخ الخلفا، ص۱۹۵)
این در حالی بود كه حضرت علی(ع) در دوران زمامداری خود و در احتجاج با معاویه و مخالفان، هیچ گاه به حدیث غدیر یا حدیث منزلت، با اینكه اهل سنت نیز نقل كردهاند، احتجاج و استدلال نكرد. مشروعیت حكومت خود را اقبال مردم و بیعت آنان میدانست و در توبیخ طلحه و زبیر، آنان را عهدشكن قلمداد كرد.
به هر حال جعل حدیث مردم را فریفت و تبلیغ و و خدعه در لفافه مذهب چنان كارساز بود كه قسمتی از عراق را هم تحت تأثیر قرار داد. در جنگ صفین كه نزدیك بود غائله پایان یابد، قرآن بر نیزه برافراشته شد و اختلاف میان اردوگاه امام علی(ع) افتاد و شاخه خوارج از آن فتنه رویید و در نهایت علی(ع) قربانی این توطئه گشت.
2. دستگاه کلامی / راهی برای سرپوش گذاشتن بر گناه و میگساری خلفا
امویان یک دستگاه کلامی نیز مهندسی کردند و آن ترویج «فرقه مرجئه» بود. روش حاکمان مستبد در جوامع دینی این است که برای بقای خود باید توجیه کلامی و مذهبی داشته باشند. در زمان امویان این بحث مطرح شد که: «آیا مرتکب گناه کبیره در آخرت معذب خواهد شد یا اینکه مخلد در آتش نخواهد بود؟» اعتقاد و باور گروه مرجئه این بود که مسلمان اگر گناه کبیرهای مرتکب شود، معذب نخواهد بود و به خاطرگناه کبیره ضرری نخواهد کرد!
این مکتب اعتقادی برای امویان پذیرفته بود؛ زیرا بر روی گناهشان سرپوش می گذاشت و خلفای گناهکار و میگسار را از چشم هوادارانشان بیاعتبار نمیساخت. استدلال آنان آیه 107 سوره توبه بود که می فرماید: «و آخرون مرجون لامرالله امایعذبهم و امایتوب علیهم والله علیم حکیم: برخی از گناهکاران آنهایی هستند که کارشان بر مشیت و خواست خداوند بستگی دارد که یا به عدل آنان را عذاب می کند و یا به لطف و کرم از گناهشان چشم می پوشد. و خدا دانا و حکیم است.» بسیاری از محققان بر همسویی و همبستگی میان امویان و مرجئه تأکید کردهاند. (اسلام بررسی تاریخی، ص120)
مرجئه نخستین گروهی بود که در قرن اول هجری به وجود آمد. پس از کشته شدن خلیفه سوم، گروهی به حمایت از او برخاستند، برخی نیز از امام علی طرفداری نمودند. و گروه سومی هم گفتند: قضاوت درباره علی و عثمان را باید به تأخیر و یا به قیامت انداخت. نمیتوان در بارهشان در این دنیا قضاوت کرد. اینان را مرجئه (تأخیرانداختگان) نامیدند. ابن سعد در طبقات می نویسد: «المرجئه: الذین کانوا یرجون علیّاً وعثمان و لایشهدون بایمان و کفر: آنان کسانی بودند که قضاوت درباره علی و عثمان را به تأخیر افكندند و درباره ایمان و کفر آن دو حکمی نکردند.» امام صادق(ع) مسلمانان را درباره خطر مرجئه برای فرزندانشان هشدار داد: «بادروا اولادکم باالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه: به فرزندان خود حدیث بیاموزید پیش از آنکه افکار مرجئه بر آنان پیشی گیرد.» (فروع کافی، ج4، ص47)
3. مسئله ولايتعهدی / گرفتن بیعت از افراد نامدار برای موجه ساختن جکومت موروثی
بدعتي كه معاويه در مسئله ولايتعهدي گذاشت و تا قريب سيزده قرن دوام آورد، مسلمانان را به ذلت حاكمان نشانيد. چه فجايعي كه در پي آن اتفاق نيفتاد، چه خون ها كه ريخته نشد، چه انسان هاي پاك و دينداري كه در پي آن به زندان ها، شكنجهگاه ها و مسلخ ها و بر سر دارها نرفتند. در اين راه، خلفايي بودند كه برادر، يا فرزند خود را به قتل رساندند. بنا به نقل مورخان صد و هشتاد نفر از حاکمان تاریخ اسلام به دست پدران یا پسران و یا برادران خود کشته شدند. صد نفر از آنان به دست نزدیکان خود کور شدند. پنجاه تن زیر شکنجه مردند، چشم همديگر را ميل ميكشيدند. ميان دو برادر جنگ ها صورت ميگرفت و اين اميرالمؤمنينهاي دروغين، سياهچاله اي خود را پر از مردمان ميكردند.
خود یزید هم باور نمی کرد روزی جای پدر را در خلافت بگیرد / نقش مغیره در بیعت گرفتن برای یزید
اينها بدعتي بود كه فرزند ابوسفيان در آغاز دهه دوم حكومت خود گذاشت. يزيد در آن روزگار، دهه سوم عمرش را پايان نبرده بود. جواني بود به دور از فضيلت و ديانت. اميرزادهاي كه هواي شرارت و شهوت در سر داشت و هيچ تدبير و كياستي نداشت. همگان به عنوان شياد شادخوار ميشناختندش. خود باور نميكرد كه روزي جاي پدر را بگيرد و كسي هم باور نميكرد روزي يزيد خلافت اسلامي را عهده دار شود؛ اما معاويه در اين انديشه بود تا فرزندش را بر جاي خود بنشاند و حكومت اسلامي براي هميشه در خاندان ابوسفيان باقي بماند. وي چنين نيرنگي را يك شبه در سر نپرورانيد؛ همان طور كه شيوه حاكمان مستبد است، مدت ها طول كشيد تا چنين طرحي را عملي سازد؛ زيرا براي مسلمانان بسيار سخت بود كه روش خلافت را بر خلاف خلفاي پيشين ببينند.
ابن اثير مينويسد: مغيره بن شعبه چون شنيد معاويه ميخواهد او را از حكومت كوفه بردارد، با عجله خود را به شام رسانيد و پيش از آنكه به ديدن معاويه برود، به ديدن يزيد رفت و گفت: «من در اين انديشه بودم كه بزرگان اصحاب پيغمبر و مهتران قريش همه مردهاند و فرزندانشان جاي آنان را گرفتهاند. معاويه روزي خواهد مرد. تو چرا جاي او را نگيري؟ مگر تو از ديگران چه كم داري؟ چرا پدرت نميخواهد از مردم براي تو بيعت بگيرد؟» يزيد كه اگر چنين سودايي را در سر ميپخت، عملي شدن آن را آسان نميديد، گفت:
ـ تو چه ميگويي؟ چنين كاري شدني است؟
ـ : چرا شدني نباشد؟
يزيد ماجرا را به معاويه خبر داد و او از مغيره پرسيد:
ـ چه كسي ميتواند چنين كاري را انجام دهد؟
ـ : بيعت مردم كوفه را من، و بيعت مردم بصره را زياد تعهد ميكند. چون اين دو شهر چنين كاري را پذيرفتند، ديگر كسي مخالفت نخواهد كرد.
معاويه گفت:
ـ سر كار خود بازگرد و در اين باره با كسي سخن بگوي كه مورد اعتماد باشد.
مغيره از دمشق به كوفه بازگشت و به تهيه كار پرداخت. گويند كسي از او پرسيد: «چه خبر؟» گفت: «پاي معاويه را در گِلي سخت فرو كردم و دري را بر روي مسلمانان گشودم كه هرگز بسته نخواهد شد.»
مغيره نخست هواداران بنياميه را با خود همداستان كرد، آنگاه مردمان سرشناس را كه قابل خريداري بودند، يك يك راضي ساخت. سپس گروهي را به سركردگي خويش به دمشق نزد معاويه برد كه اينان از تو ميخواهند يزيد را به ولايتعهدي منصوب كني. معاويه از راه دورانديشي و يا ديرباوري به آنان گفت: «در اين كار شتاب مكنيد.» سپس از پسر مغيره پرسيد: «پدرت دين اين مردم را به چند خريده است؟»
ـ هر يكي را به سيهزار درم راضي كرده است!
ـ : معاملهاي ارزان بوده است! (جعفر شهيدي، تاريخ تحليلي، ص ۱۸۷)
اعمال یزید در مدت حکومت 3 ساله اش
حکومت هایی که در میان مردم پایگاهی ندارند، با چنین ترفندهایی خود را بر مردم تحمیل مینمایند. در هر صورت یزید بن معاویه به سال 60 هجری، به عنوان اولین خلیفه مسلمین به شکل موروثی، بر مسند پدر نشست. در مدت سه سال و شش ماهی که خلافت کرد، حتی به صورت ظاهر هم به شعایر دینی عمل نکرد و آنها را زیر پا گذاشت و نسبت به اصول دینی بیاعتقادي نشان داد. در شعر معروفی که از او نقل کردهاند، گفته است:
لعبت هاشم بالملک و لا خبر جاء و لا وحی نزل
«بنیهاشم با حكومت بازی کردند، و الا نه وحیی نازل شد و نه خبری از غیب آمد.»
بیعت گرفتن با تهدید بر خلاف روش خلفای پیشین / مواجهه امام حسین(ع) با بزرگترین منکر
این سخن عبارت دیگر سخن ابوسفیان بود که خطاب به امویان گفته بود: «باخلافت بازی کنید؛ چنان که با گوی بازی می کنید.» بر این اساس یزید از روی بی اعتقادی، دست از شرابخواری و قماربازی بر نمیداشت و این اعمال را در انظار عمومي انجام میداد. معاویه در کنار موروثی کردن حکومت، سعی داشت برای حفظ ظاهر، از مردم بیعت بگیرد؛ کاری که در حکومت های استبدادی امروز هم مرسوم است. بیعت افراد نامدار و موجهی مانند حسین بن علی(ع) برای او حیاتی بود. از این جهت پس از او، يزيد به حاکم مدینه ـ ولید بن عتبه ـ نوشت تا از حسین و عبدالله بن زبیر، هر چند با ترس و تهدید به قتل، بیعت بگیرد. این برای نخستین بار بود که بیعت گرفتن از راه تهدید انجام میشد. هیچ کدام ازخلفای پیشین چنین روشی را دنبال نکرده بود.
امام حسین(ع) در اینجا با بزرگترین منکر مواجه میشود. چه منکری از این بالاتر که سلطانی به نام اسلام حکومت خود را بر اساس ترس و تهدید بنا نهد و مخالفان خود را از نخست به کشتن بترساند؟ اینجاست که او بار سنگین بزرگترین تکلیف را بر دوش خود میبیند. این حنظل فساد هیأت حاکمه، ریشهای از پیش دوانیده و سال ها به دست معاویه آبیاری گشته و اکنون ثمره تلخش هویدا گشته بود. این فساد سیاسی تنها امام علی، امام حسن و هزاران مسلمان را برای بقای خود به کام مرگ نداده، بلکه در صدد است تا اسلام پیامبر را با تیغ اسلام اموی به مسلخ ببرد. بنابر این اگر نتوان چنین نظام فاسدی را نابود کرد، باید رسوايش نمود.
لهذا امام حسین(ع) پس ازاینکه با تهدید قتل روبروشد، فرمود: «این بیعت باید در انظار صورت بگیرد.» مروان حکم که در جلسه حضور داشت، فرماندار را توبیخ کرد که: «چرا حسین را پس از استنکاف از بیعت، نکشتی؟» ولید برآشفته گفت: «این چه تکلیفی است که میکنی؟ مگر میتوان فرزند دختر پیامبر را کشت؟» مروان حکم که منافع خود را در دربار امویان تأمین میديد و مترصد بود تا روزی خود بر مسند خلافت بنشیند، میدانست که باید حسین از پیش پا برداشته شود؛ زیرا تنها اوست که آموزههای پیامبر(ص) را میشناسد و برای دفاع از دین جدش آرام نمینشیند. عبدالله بن زبیر که مورد تهدید واقع شد، شبانه مدینه را ترک کرد و به مکه رفت؛ ولی حسین روز هنگام با ایراد خطبهای بنای ترک مدینه را گذاشت.
اعتراض امام به حکومت شام با خروج از مدینه
اما خروج ایشان مانند ابن زبیر شبانه و مخفیانه انجام نگشت، بلکه آشکارا صورت پذیرفت و از راه معمولی عازم مکه شد. در اینجا اولین حرکت اعتراضی علیه حکومت شام صورت میگیرد. عراقیان که از حکومت شامیان ضربههای سنگینی خورده و سال ها مهتری شامیان را تحمل کرده بودند، پس از مرگ معاویه در انتظار فرصت بودندتا انتقام دیرین خود را بگیرند. آنها بهترین کس را امام حسین(ع) یافتند تا با او بیعت نمایند.
سؤالی که در اینجا مطرح است اینکه: آیا همه عراقیان درد دین داشتند که امام حسین(ع) رابه پیشوایی دعوت نمودند و یا سیاست پیشگانی بودند که حکومت قبیله مضر را برنمیتافتند؟ به تعبیر و تحلیل مرحوم دكتر سیدجعفر شهیدی همه اینها بود. سال ها بین قحطانیان و مضریان بر سر حكومت دعوا بود. عرب جنوب حاکمیت عرب شمال را برنمی تافت. لهذا گردهمایی برای دعوت امام حسین در خانه سلیمان صرد خزایی (عرب قحطانی) انجام شد. (شهیدی، تاریخ تحلیلی اسلام، ص196)
ناگفته نماند جهالتی که در عراق نسبت به اسلام واقعی وجود داشت، کم از جهالت شامیان نبود. عامل مستبد معاویه در کنار خوارج و ملایان درباري، عرصه را بر تحقیق تنگ ساخته بودند و کسانی که در عراق به دنبال مطامع سیاسی بودند، پس از نامهنگاری هايی به امام حسین(ع) به سمت دیگری چرخیدند. معدود افرادی که درد دین داشتند، جانب امام را گرفتند که آن هم طرفی نبخشید و منجر به حادثه هولناک عاشورا گشت.
به نظر می رسد مصیبتی که پس از حادثه عاشورا در تحریف این واقعه صورت گرفت، کم از مصیبت آن روز نبود. از سویی واعظان مروانی و از سوی دیگر بازیگران عرصه سیاست که به بهانه خونخواهی امام حسین قیام کردند و در کنار این دو، برخی شیعیان کمخرد و یا اهل غلو داستان کربلا را به گونهای دیگر در صفحات تاریخ گذاشتند و در تاریخ مسلمین به جای اسلام مدینه، اسلام شام بر مردم حکومت میکرد!
/6262
نظر شما