واقعه عاشورا اولین بار توسط چه کسانی تحریف شد؟/ تفسیرهای غلط از سخن امام حسین(ع) به حر

نخستین تحریف ها درباره واقعه عاشورا و ریشه های آن، دلیل بازنگشتن امام به مدینه پس از آگاهی از خیانت کوفیان و منابع مورد تحقیق مقتل های عاشورایی را در پرونده خبرآنلاین در روز سوم محرم بخوانید.

 

گفت و گو با استاد محمود حکیمی، نویسنده و پژوهشگر تاریخ و معارف اسلامی

پرسش: تحریف واقعه عاشورا برای اولین بار از چه زمانی و توسط چه کسی آغاز شده است؟

پاسخ: تحریف واقعه عاشورا چند روز پس از آن روز تاریخی از طرف دستگاه حکومتی امویان آغاز شد و سال ها ادامه یافت. هدف امویان آن بود که قیام امام حسین(ع) را در حد یک شورش کور جلوه دهند و حتی شیعیان را بدنام سازند. مورخان طرفدار اموی نیز تلاش می کردند که امام را فردی جنگ طلب و خشونت خواه معرفی کنند.

پرسش: آیا این تحریف های اولیه مورد اعتراض افراد آگاه قرار می گرفت؟

پاسخ: بله، به عنوان مثال ابوعثمان عمروبن بحر جاحظ (255 ـ 158 هـ ق) در رساله کوتاهی جنایات معاویه را برشمرده و در مورد یزید نوشته است: «پس از معاویه از پسرش یزید جنایاتی به وقوع پیوست که تهاجم به شهر مکه و تخریب کعبه و شکستن حریم مدینه و کشتن حسین(ع) از آنها بود.» و در طول تاریخ بسیاری از علمای اهل سنت مخالف ابن تیمیه از تحریفات و جعلیات او مقالات بسیاری نوشتند.

پرسش: آنچه که گفتید درباره تحریفاتی بود که دشمنان اهل بیت انجام دادند، اما تحریفاتی که برخی دوستان نادان انجام می دهند با چه انگیزه ای است و از کجا نشات می گیرد؟

پاسخ: همان طور که مرحوم مطهری عنوان کرده اند، این گونه تحریفات بیشتر از تمایل آدم های عاشق به افسانه سازی و اسطوره پردازی ریشه می گیرد. برخی از علاقمندان تلاش می کردند که از امام حسین(ع) یک شخصیت غیرعادی بسازند. در حالی که اگر ما بخواهیم از امامان یک موجود فوق العاده بسازیم نمی توانیم بگوییم که آنان الگو و اسوه بوده اند و هستند. خداوند در قرآن کریم سخت تکیه دارد که پیامبر(ص) را یک انسان عادی مانند سایر انسان ها معرفی کند، جز آنکه به وی وحی می شود و امانتدار خداوند در القای وحی به مردم است. جهت این تأکید همین بوده است تا جلوی اسطوره شدن آن حضرت گرفته شود. اما متأسفانه انگیزه اسطوره سازی در مورد امام حسین(ع) و واقعه عاشورا بدانجا رسید که شمار سپاه دشمن را تا پانصدهزار نفر بالا ببرند. این تحریفات آن چنان توسط افرادی چون ملا حسین کاشفی صاحب کتاب روضه الشهدا رواج یافت که از قرن دهم هجری ساختن افسانه ها برای گریاندن هر چه بیشتر عزادارن امری عادی شد.

 

برگرفته از کتاب «سخنان حسین بن علی(ع) از مدینه تا کربلا» نوشته آیت الله محمد صادق نجمی

آیا اگر سپاه حر امام حسین(ع) را آزاد می گذاشتند، ایشان به مدینه باز می گشت؟

امام حسین(ع) در منزل شراف و در اولین رویارویی با سپاه حربن یزید در سخنانی فرموده است: «مردم! اگر از خدا بترسید و بپذیرید که حق در دست اهل حق باشد موجب خشنودی خدا خواهد شد و ما خاندان محمد به ولایت و رهبری مردم شایسته تر و سزاوارتر از این ها (بنی امیه) هستیم که به ناحق مدعی این مقام بوده و همیشه راه ظلم و فساد و دشمنی با خدا را در پیش گرفته اند. اگر در این راهی که در پیش گرفته اید پافشاری کنید و از ما روی بگردانید و حق ما را نشناسید و فعلا خواسته شما غیر از آن باشد که در دعوت نامه های شما منعکس بود، من از همین جا باز می گردم.»

با توجه به این سخن امام این پرسش مطرح می شود که آیا امام حسین(ع) در صورتی که ممانعت سپاهیان حر نبود، و ایشان را آزاد می گذاشتند به مدینه باز می گشت و دست از قیام برمی داشت؟

باید پاسخ این سوال را از متن سخنان امام به ویژه از همین سخن آن حضرت که در منزل شراف بیان کرده است به دست آورد؛ زیرا از این سخن امام به وضوح پیداست که سخنان ایشان جنبه اتمام حجت دارد و برای قطع هر نوع عذر و بهانه از سوی آن گروه از مردم کوفه بوده است که آن حضرت این حقیقت را به صراحت بیان داشت: یعنی این سخنان من اتمام حجت است برای شما و رفع مسئولیت در پیشگاه خدا.
حسین بن علی(ع) با این بیان می خواهد به آنان تفهیم کند که آمدن من به شهر شما جنبه تهاجم و حمله به این شهر و مردم آن را ندارد و اگر کارگزاران بنی امیه برای به وجود آوردن جو مسموم، چنین تبلیغات سوئی راه بیندازند، کذب محض و خلاف واقع می باشد؛ بلکه این سفری است که طبق دعوت قبلی مردم کوفه انجام گرفته است.

اما اصل موضوع و مساله مبارزه یا انصراف و برگشت امام از آن منطقه بدان معنا نیست که اگر مردم کوفه از دعوت خویش منصرف شده باشند آن حضرت هم به خانه خود برمی گردد و دست از مبارزه برمی دارد؛ بلکه منظور آن حضرت این است که در صورت انصراف کوفیان از دعوت و وعده پشتیبانی و همکاری، ما هم به این شهر نمی آییم؛ اما اصل عدم بیعت با یزید بن معاویه و ادامه مبارزه با وی همچنان به قوت خود باقی است اگر چه به کشته شدن ما منجر شود. منتها این مبارزه اگر در کوفه، که مناسب ترین محل برای مبارزه است، نباشد در هر نقطه دیگری امکان پذیر است؛ زیرا اگر منظور امام غیر از این بود و اگر دستگاه حکومتی همین اندازه احساس می نمود که حسین بن علی(ع) نه تنها دست از مبارزه کشیده، بلکه قاطعیت خود را از دست داده و حالت شک و تردید بدو راه یافته است هیچ گاه حاضر نبود با آن حضرت درگیر شود؛ زیرا می دانست که این درگیری برای حکومت بنی امیه سنگین تمام خواهد شد.

درگیری سپاه یزید با امام و آن جنگ و خونریزی، دلیل محکم و روشنی است به عدم انصراف امام از مبارزه. گذشته از این، هر یک از سخنان امام از مدینه تا شهادت نیز دلیل و گواه دیگری است بر آن عزم راسخ و تصمیم قاطع و خلل ناپذیر.

او که می گوید:« برای مرد، کشته شدن در راه خدا افتخار است».
او که می گوید:« من به سوی مرگ می روم و مرگ بر جوانمرد ننگ نیست.»
او که می گوید:« هیهات که ما زیر بار ذلت برویم.»
او که می گوید:« نه دست ذلت به آنها می دهم و نه مثل بردگان از برابرشان می گریزم.»
او که می گوید:« شخصیتی مانند من هرگز با یزید شرابخوار بیعت نمی کند.»
او که می گوید:« به خدا سوگند! که به زیر بار پیمان حقارت بار آنها نخواهم رفت.»

آری، او که دیدش این است، به هیچ قیمت حاضر نیست از مبارزه ای که در پیش گرفته است و از هدفی که تعقیب می کند دست بردارد.
به اختصار این که، آزاد بودن امام از سوی مردم کوفه کوچک ترین اثر مثبت و منفی در اصل مبارزه آن حضرت نداشت، همان گونه که اصل دعوت آنان نمی توانست انگیزه و علت مبارزه و قیام آن حضرت باشد.

یک نکته اخلاقی بر اساس دروس عاشورایی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

امام حسین(ع) با پیشنهاد بیعت برای حفظ جان، پس از شهادت همه یارانش چه کرد؟

در پرونده روز گذشته محرم خبرآنلاین، بخش هایی از دروس آقا مجتبی تهرانی (که روانش غرق رحمت الهی باد) درباره عزت امام حسین(ع) در واقعه کربلا منتشر شد که می توانید اینجابخوانید. در ادامه بخش دیگری از سخنان ایشان در این باره را می خوانید.

امام حسین، هم مفهوم حق را می گفت و هم مصداق آن را می آورد تا مطلب برای همه جا بیفتد که قضیه از چه قرار است. شما به سراسر حرکت امام نگاه کنید؛ حضرت از مدینه حرکت می کند و به مکه می آید؛ بعد از مدتی از مکه راه می افتد و به سمت کوفه می رود، با سپاه حر مواجه شده و مسیرش به کربلا می رسد و در آخر هم که در کربلا با آن وضع به شهادت می رسد؛ شما در تمام این سیر، حتی در یک جا هم نمی بییند که امام حسین اظهار شکست کرده باشد! هیچ گاه امام نزد خودش احساس ذلت نمی کرد. حتی بعضی ها نقل کرده اند که هر چه امام، باران بیشتری را از دست می داد و به شهادت نزدیک می شد، از نظر ظاهری خیلی سرحال تر و برافروخته تر می شد.

دلیل و زیربنای اینکه رفتار امام هیچ نشانی از ذلت و احتیاج به غیر خدا نداشت، این بود که حضرت برای رسیدن به عزت واقعی، حقیقتا از غیر خدا منقطع شده بود. حال این انقطاع، چه وقتی حاصل می شود؟ زمانی که امام به وظیفه اش عمل کند، نتیجه را به او واگذارد و به این واگذاری هم اعتماد داشته باشد که او بهترین نتیجه را برای کارش ترسیم خواهد کرد.

عزت توهمی چیست؟

از موجبات عزت، انقطاع درونی و اطاعت بیرونی است. کسی که مدام برای کسب عزت و جایگاه در نظر مردم، طبق نظر آنها عمل می کند، کم کم به سراغ ریاکاری و فریب کاری می رود تا اگر واقعا هم نتوانست رضایت حیوانی و نفسانی مردم را جلب کند، حداقل بر سر آنها کلاه بگذارد و آنها را استحمار کند. چون خواسته های نفسانی مردم، حد و مرز ندارد، هیچ کس نمی تواند نظر همه مردم را به صورت کامل جلب کند. لذا مجبور است آنها را نیز فریب دهد تا در دلشان همچنان جا داشته باشد. ببینید این مسیر چقدر شیطانی است! به همین جهت است که ما به این نوع عزت، می گوییم: «عزه توهمیه».

مومن نباید تحت ذلت و سلطه قرار بگیرد

بحث دیگری که درباره عزت و ذلت مطرح است این است که مومن حق ندارد، کاری کند که موجب ذلت او شود. آیا مومن می تواند کاری کند که از نظر ظاهری و یا باطنی ذلیل شود؟ یعنی آیا می تواند رفتاری داشته باشد که به واسطه آن، دیگران از او متنفر شوند؟! و آیا مخیر است کاری کند که تحت سلطه دیگران قرار بگیرد؟ اولا از نظر درونی، مطلب این است که مومن نباید کاری کند که دل ها از او متنفر شوند و دیگران از او زدگی پیدا کنند. یعنی جایز نیست که مومن، خود را خوار و ذلیل کند.

اما از نظر بیرونی مومن نباید سلطه غیر خدا را بپذیرد. مومن غیر از سلطه الهی، هیچ سلطه ای را نمی پذیرد. پس مومن هم از نظر بیرونی عزیز است و هم از نظر درونی. مومن باید هر دو را داشته باشد و لذا ذلت را نمی پذیرد؛ به کلمه «نمی پذیرد» دقت کنید؛ یک وقت می گوییم: به زور او را تحت سلطه دیگری قرار دادند، ولی او تا آخر این سلطه را نپذیرفت؛ و یک وقت می گوییم: تا دید شرایط عوض شده، تغییر جهت داد و قبول کرد که در برابر دیگری ذلیل باشد. این ها با هم فرق دارد.

گروه اول، هرچند که از نظر ظاهری تحت تسلط هستند، اما هیچ گاه از نظر قلبی این سلطه را نپذیرفته اند. مومن این گونه است. مثلا حضرت موسی بن جعفر(ع) نمونه آن است که گفته اند از هفت سال تا چهارده سال در زندان بوده است، هیچ گاه سلطه هارون را نپذیرفت و در زندان هم حقیقتا عزیز بود.

پیشنهاد بیعت به امام پس از کشته شدن تمام یارانش

امام حسین هم این درس را داد که مومن در هر شرایطی باید هم از نظر درونی و هم از نظر بیرونی عزیز باشد. حالا من بخشی از واقعه عاشورا را برایتان می گویم، تا ببینید کارهایی که امام حسین انجام می دادند، کاملا مطابق با معارف اسلامی بود. وقتی همه شهید شدند و امام تنها ماند، به حضرت پیشنهاد کردند که بیا و بیعت کن! گفتند: حالا که تو تنها مانده ای و یار و یاوری نداری که با آنان ازخود دفاع کنی، حداقل جان خود را حفظ کن! اما حضرت، پسر علی(ع) است! به آنها گفت: من تک و تنهایم؟ اشکالی ندارد؛ هر طور که می خواهد باشد، من در برابر شما سر فرود نمی آورم! نه مانند ذلیلان با شما بیعت می کنم و نه مثل سفلگان از جنگ با شما فرار می کنم. من پای حرف حقم ایستاده ام و تا آخرین نفس هم خواهم ایستاد! مومن باید این گونه باشد. هم عزت درونی را بخواهد و هم عزت بیرونی داشته باشد. هم از ذلت درونی گریزان باشد و هم از خواری بیرونی تنفر داشته باشد.

 

برگرفته از کتاب «پژوهشی در مقتل های فارسی» نوشته محمد علی مجاهدی

نویسندگان کتاب های مقتل از چه منابعی استفاده می کردند؟

مقاتل را به عنوان کتاب هایی شناخته ایم که به واقعه جانسوز کربلا می پردازند. در اینجا سعی داریم تا مفهوم و شیوه نگارش آنها کمی آشنا شویم. در کتب لغت، معانی مختلفی را برای مقتل ذکر کرده اند:

الف: محل قتل، جای کشتن، کشتارگاه، قتلگاه.
ب: جایی از بدن انسان یا حیوان که هرگاه ضربتی بدان وارد شود، شخص کشته گردد، مانند شقیقه.
ج: کتابی که درباره واقعه کربلا تالیف شده.

درباره معنای سومی که مرحوم دکتر محمد معین در فرهنگ فارسی از اصطلاح «مقتل» به دست داده اند، ذکر این مطلب ضروری است که موضوع بعضی از مقاتل ربطی به حادثه عاشورا ندارد و این امر نشان می دهد که در عرف، مقتل نگاری به هر گزارش مکتوبی که حاوی مطالبی پیرامون قتل و یا شهادت یکی از شخصیت های مطرح در تاریخ اسلام باشد، می توان مقتل گفت.

علامه شیخ اقا بزرگ تهرانی در «الذریعه» از چهارده مقتل نام می برد که دارای عنوان مشترک «مقتل امیرالمومنین» اند که به قلم علمای بزرگ اسلامی نگارش یافته است و نیز به اسامی کتبی برمی خوریم که از عناوین آنها می توان به موضوعی که مورد عنایت نویسندگان آنها بوده، پی برد. برای نمونه: « مقتل اولاد مسلم» از شیخ حسین عصفوری و «مقتل الحسن بن علی» از ابی مخنف.

ولی در ادب فارسی معنایی که از مقتل به ذهن متبادر می گردد ارتباط تام و تمام با وقایع عاشورا دارد و نظر مرحوم دکتر معین در معنای سوم مقتل در میان پارسی زبانان از دیرباز مورد عنایت بوده است.

اما منابع اولیه ای که مقتل نگاران سده های آغازین هجری به آن عنایت داشته و مقتل نگاران سده های بعد از حاصل زحمات آنان در نگارش آثار خود سود جسته اند عبارت اند از:

1.اخبار غیبی عاشورا: که مبتنی بر احادیثی است که پیش از وقوع حادثه خون نگار عاشورا از رسول گرامی اسلام، امیر مومنان علی، سلمان فارسی و دیگران روایت کرده اند و ابعاد این فاجعه را به تصویر کشیده اند.

2.مجموعه نامه ها، سخنان و خطبه های امام حسین از آغاز حرکت تا شهادت: مهم ترین منبعی که می تواند اهداف نهضت شگرف کربلا و ابعاد ارزشی ان را مشخص سازد، مجموعه نامه ها، سخنان و خطبه های امام حسین از آغاز شکل گیری این رخداد بی نظیر تاریخی تا لحظه شهادت آن حضرت است. برای دستیابی به یک چنین منبع ارزشمندی نیاز تام و تمام به مطالعه متونی داریم که اولا از نظر قدمت زمانی بر سایر متون تاریخی و روایی پیشی گیرد و ثانیا مورد اعتماد اهل تحقیق باشد.

3.سخنان و رجزهای عاشورایی اصحاب و یاران فداکار امام حسین: از منابع مهمی که مقتل نگاران در تجزیه و تحلیل وقایع عاشورا از آن سود جسته اند، گنجینه گرانسنگ سخنان رسا و رجزهای بلند عاشورایی شهدای کربلا است.

4.سخنان و خطبه های امام زین العابدین و حضرت زینب و اهل بیت امام حسین در جریان سفر به کوفه و شام و مدینه: در این خطبه ها و سخنان توفنده که همانند رگبار بی امان بر سر دشمنان آل الله و کارگزاران حکومت اموی باریده است، رگه های بسیار روشنی از حماسه و ایثار می توان به تماشا نشست و علل شکل گیری قیام دوم کربلا را که مکمل قیام حسینی است- به رهبری امام سجاد و حضرت زینب کبری-مورد کنکاش دقیق قرار داد.

5. روایات منقول از امامان معصوم درباره شهادت امام حسین: روایات بسیاری از ائمه معصومین نقل شده است که مورد استفاده مورخان اسلامی و مقتل نگاران عاشورا قرار گرفته و از منابع عمده مقتل نگاری در زبان فارسی به شمار می رود.

6.مطالب منقول از همراهان امام که به فیض شهادت نایل نیامده اند: تعدادی از اصحاب امام حسین در چند مرحله از شکل گیری قیام حسینی حضور داشته اند و حتی برخی در روز عاشورا مجروح شده اما از دست دشمنان جان به در برده اند. اینان مشاهدات خود را برای دیگران بازگو کرده اند که اینک در شمار منابع مقتل نگاران قرار دارد. از این گزارش های تاریخی می توان بسیاری از نقاط مبهم قیام کربلا و رخداد عاشورا را روشن کرد.

7.مطالب منقول از مخالفان امام حسین: بعد از حادثه خونبار عاشورا، بسیاری از مخالفان امام حسین از کرده خود پشیمان شدند و برخی از آنان به صف «توابین» پیوستند. اینان مشهدات خود را برای دیگران نقل کرده اند که مورد استناد مقتل نگاران قرار گرفته است.

8.مشاهدات افراد بی طرف: در میان راویان رخداد شگرف کربلا به اسامی افرادی برمی خوریم که نه در شمار سپاهیان امام حسین بوده اند و نه در شمار سپاه یزید. اینان مشاهدات خود را برای دیگران بازگو کرده اند که مورد استفاده مقتل نگاران قرار گرفته است. عبیدالله بن الحر الجعفی را می توان به عنوان نمونه از این گروه نام برد.

البته متون کهن منثور دیگری در زبان فارسی هستند که غالب این متون کهن اگر چه ارتباطی با رخداد شگرف کربلا ندارند، ولی هراز گاهی در جایی که مقام سخن ایجاب می کرده است از آن امام همام و قیام او به نیکی و بزرگی یاد کرده اند.

تاریخ سیستان، تاریخ گردیزي، سیر الملوك، کشف المحجوب و طبقات ناصري از جمله این متون کهن فارسی هستند که مطالبی را درباره زندگی امام حسین(ع) و واقعه کربلا ذکر کرده اند.

/6262

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 382611

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
8 + 5 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 15
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بی نام IR ۰۷:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
    10 13
    پس اینکه برخی اصرار دارن که امام قیام نکرده بود غلطه، با این موضوعی که بین امام حسین و حر اتفاق افتاد اگه قصد قیام نداشتند برمی گشت مدینه نه اینکه به راهش ادامه بده ...
    • بی نام A1 ۰۷:۴۹ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
      12 2
      ماموریت حر این بود که عاشوراییان را دستگیر کرده به نزد ابن زیاد بفرستد ووقتی امام حسین ماموریت اورا دانست فرمان برگشت داد اما حر با لشگر خود سر راه انها را گرفت و نگذاشت بر گردند نزدیک بود همانجا کار به جنگ بکشد اما حر گفت من مامور نیستم با تو جنگ کنم حالا که قبول نمی کنی با من نزد ابن زیاد بیایی راهی انتخاب کن که نه تو را به مدینه برگرداند نه به کوفه ببرد تا من از ابن زیاد کسب تکلیف کنم . به همین طریق دو لشگر در کنار هم به راه ادامه دادند حتی نوشته شده که لشگر حر کوشش می کردند انها را بهد طرف کوفه بکشانند بهمین طریق ادامه دادند تا به کربلا رسیدند .
    • بی نام A1 ۰۹:۲۲ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
      8 1
      حر به ایشان اجازه باز گشت نداد و گفت من مامورم شما را به نزد ابن زیاد ببرم .
  • بی نام A1 ۰۷:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
    27 4
    جالبه كه آقايون حرفهاى صريح و واضح امام درباره برگشتن به مدينه رو باز تفسير مى كنن "منظور امام اين بوده" ظاهراً تحريفات جديدى در حال كليد خوردنه
  • بی نام US ۰۸:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
    16 3
    لطفا تو اینترنت سرچ کرده و این مطلبو کاملا مطالعه فرمائید تا بسیاری از حقایق که برخلاف نظر حاکم است برایتان مسجل شود: مرحوم احمد قابل در تحلیلی از واقعه عاشورا معتقد است که امام حسین ع برای دفاع از امنیت جانی و امنیت برای بیان حقایق و دفاع از حق مخالفت با سیاست های حکومت مدعی دیانت از مدینه خارج شده است و نه چیز دیگر، تا پایان واقعه ی کربلا نیز در پی همین اهداف بوده و لا غیر.........................
    • امیر IR ۰۸:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
      18 4
      بهتزه که خود سخنان امام حسین که در منزل های مختلف از کربلا تا مدینه گفته رو مطالعه کنید که تعداد زیادی سخنرانی هست ... اینطوری می شه به هدف واقعی امام برای حرکت از مدینه و قیامش پی برد
  • ابوبکر A1 ۱۵:۵۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۶
    13 1
    جانم فدای امام حسین جان
  • یه نفر EU ۰۷:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
    3 1
    امام حسین زیر بار ذلت نرفت و حتی در اون لحظه که همراهی نداشت بیعت رو نپذیرفت اما چرا امام حسن بیعت با معاویه رو ، هر چند تحمیلی ، پذیرفت ؟ حتی اگه فرض کنیم هیچ یار دیگه ای نداشت نمی تونست مث امام حسین که در اون لحظات آخر کسیو نداشت زیر بار زور نره ؟
    • گروه اندیشه خبرآنلاین IR ۱۳:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
      2 1
      دوست عزیز برای پاسخ سوال خود می توانید این مطلب گروه را مطالعه کنید: چرا روش برخوردی امام حسین ع با پدر و برادرش متفاوت بود؟/ شرایط متفاوت برای انتخاب سکوت، صلح یا قیام http://www.khabaronline.ir/detail/382705/culture/religion
    • یه نفر EU ۲۱:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
      0 1
      خیلی ممنونم از جواب دهیتون اما باز راحت نشدم و مجبورم سرتونو درد بیارم ... در قسمت ""چرا امام حسن ع صلح کرد و مانند برادرش قیام نکرد؟ "" دو تفاوت ذکر کردید که من این جور فهمیدم که امام حسن اگه می خواست می تونست نیروی کافی جمع کنه و با معاویه بجنگه اما نتیجه ای نداشت و اوضاع ، به خاطر جهل مردم ، می شد مث جنگ صفین ..... اما من می گم پس چرا امام علی قصد جنگ دوباره با معاویه داشت و لشکر آماده کرده بود و حتی فرمانده معین کرده بود ؟ اما شهید شد و نتونست کارشو ادامه بده و اگه به قول شما امام حسن توانایی ایستادگی و تجمع نیروها را داشت ، من می گم می تونست کار پدرشو ادامه بده با همون فکر و سیاست پدرش .. و اما تفاوت اول : ....
    • یه نفر EU ۲۲:۱۳ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
      1 1
      اما قسمت ""تفاوت سه عامل اساسی که در قیام امام حسین دخالت داشتند با زمان امام حسن "" : تفاوت شماره یک باز هم منو بدبین ترمی کنه چرا که ظاهرا هر دو امام مجبور می شوند یکی به صلح و دیگری به بیعت و آیا به نظر شما صلح با ظالم فرقی دارد با بیعت با او ؟ و چه بسا که صلح فاجعه آمیز تر باشد آن هم صلح با کسی که معلوم الحال است البته اگه ثابت بشه معاویه معلوم الحال نبوده و اون جنایاتش در زمان امام علی او رو به چهره ای جنایت کار تبدیل نکرده بوده ، مشکلات فکریه من کمتر می شه و یادمون باشه چیزی که معلوم الحالی معاویه رو ثابت می کنه تجهیز دوباره سپاه توسط امام علی فبل از شهادتشه .اما مورد دوم به نظرم جواب بدی نبود که باید بیشتر راجع بهش فکر کنم و مورد سوم هم که بر می گرده به همون معلوم الحالیه معاویه که
    • یه نفر EU ۲۲:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
      1 1
      که اگه معلوم الحال بوده مسئله امر به معروف برا امام حسن هم مطرح می شه چنان که امام علی همین کار رو می خواست بکنه اما نتونست ... در ضمن در مورد سوم فرمودید :معاویه ، از دید مردم کوفه، اگر چه آدم بدی است، ولی حاکم خوبی می تواند باشد ... این دید مردم کوفه رو چطوری استنتاج کردید ؟ و تازه معاویه هنوز جوهر قرارداد صلح خشک نشده می ره منبر و قرارداد رو زیر پاش له می کنه و رو به مردم می گه من به خاطر نماز ، روزه با شما سر جنگ ندارم . من تنها خواستار حکومت بر شما هستم . و این ینی قراداد صلح باطله و اگه کسی شک در فسق معاویه داشت اکنون اطمینان پیدا کرده و حالا امام حسن می تونه قیام کنه ..... ممنون می شم از پاسخ گویی مجددتون که واقعا گرفتارم ...
  • یه نفر EU ۲۱:۵۵ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۷
    2 1
    و اما تفاوت اول : این تفاوت منو به صلح امام حسن بدبین تر می کنه چرا که امام حسن در مسند خلافته و معاویه ای بهش اعتراض کرده که کمتر کسی در فسق و فجورش شک داره چرا که معاویه در کارنامش جنگ صفین رو ثبت کرده ، مثل کسری و قیصر کاخ ساختن رو ثبت کرده ، روز چهارشنبه نماز جمعه خوندن رو ثبت کرده ، کشتن شیعیان به دست فرمانده اش به نام بسر رو ثبت کرده و کلی جنایات دیگه رو در زمان امام علی مرتکب شده ، همچین شخص معلوم الحالی به امام حسن که خلیفه هست معترضه و امام حسن که به قول شما می تونست سپاه رو با تلاشش سر پا نگه داره میاد و باهاش قرارداد صلح می بنده ... خب این تصویر زیبایی رو در ذهن ایجاد نمی کنه و آدم با خودش می گه امام حسن هم باید مث امام حسین در برابر همچین شخص پلیدی تا پای جون وای میستاد ... و
  • بی نام A1 ۰۵:۲۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    1 1
    به نظر می رسد امام حسین علیه السلام اگر مانع نمی شدند از جنگ دوری می فرمود نه از آگاهی دادن. تلاش و مبارزه
  • ضیا IR ۰۷:۴۱ - ۱۳۹۳/۰۸/۰۸
    6 1
    دوست عزیز «یه نفر» دغدغه های فکری جنابعالی قابل ستایش واحترامه که امیدوارم با مطالعه کتب بسیاری که در مورد صلح امام حسن ع توسط متخصصین تاریخ نگار شیعی وسنی نگاشته شده به پاسخ برسید چرا که در این کوتاه مکان وزمان واز این طریق بعید است به پاسخی درخور توجهی برسید، ضمن اینکه برخی اختلاف نظرها را نیز به آن اضافه کنید. ولی به نظر من توجه به جغرافیای زمان در کلام بزرگانمان می تواند برای شما راه گشا باشد ویک راهبر خوب بسته به شرایط حاکم تصمیم می گیردوسیاست های مدبرانه خودرا به اجرا می گذارد بخصوص وقتی بدانیم او ارتباط تنگاتنگی با خدای خود دارد. همانند سکوت چندین ساله امام علی ع در برابر غاصبان خلافت ودر جایی دیگر ، جنگ در برابر خوارج و...