بسمه تعالی
محضرمستدام حضرات آقایان جناب حجت الاسلام سید احمد زرگر و جناب آقای حسن بابایی
قضات ارجمند دادگاه تجدید نظر شعبه ۳۶ انقلاب اسلامی
با سلام و تحیات از اینکه حکم ۱۸ ماه محکومیت بنده را تبدیل به ۵ میلیون تومان جزای نقدی نمودید صمیمانه وازعمق وجودم ازتان سپاسگزاری می نمایم.شاید بسیاری به محکومیتم از همان ابتدا با نگاهی مشکوک می نگریستند و بالطبع حالا هم شک و شبهه شان دیگرتبدیل به یقین شود. اما بنده نیک می دانم که اتفاقا آن محکومیت چقدر جدی بود و چگونه و چرا برخی از آقایان حقیقتا هم بدنبال فرستادنم به اوین بودند. بهمین خاطر است که واقعا و صمیمانه از شما سپاسگزارم. درطی یکسالی که این پرونده در جریان بود من تلاش و تقلا و رایزنی های فراوانی بمنظور ملاقات با بسیاری از مسئولین نمودم و کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین در حافظه ام تلمبار شده.آنچه بیش از هر امر دیگری در عمق خاطرم نشست مروت و محبت برخی از آنها بود.با اینکه با بسیاری شان از نظر فکری سنخیت چندانی نداشتم مع ذالک برخوردشان بسیار کریمانه بود. قاضی دادگاه اولم آقای ماشاالله احمد زاده با اینکه مرا بواسطه طرح این سئوال که "هسته ایی علیرغم هزینه های سنگین آن چه نفعی برای کشور داشته؟" به یکسال زندان و طرح این سئوال که" متهمین پرونده معروف به اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی دقیقا بواسطه ارتکاب کدامین جرائم به اعدام محکوم شده اند؟" به شش ماه زندان محکوم نمودند، اما رفتار و برخورد وی آنقدر صمیمانه و با محبت بود که یقینا هرگز خوبی ها و مساعدت های شان در تمامی مراحل دادرسی را نمی توانم فراموش کنم. یا بسیاری از دوستان و آشنایان اصولگرا که انصافا می خواستند کمک کنند. یکی از غیر منتظره ترین برخوردها در ملاقات با آیت الله محسنی اژه ایی اتفاق افتاد.ایشان آنقدر متواضعانه، محترامانه و در عین حال صمیمانه با من برخورد کردند که تا لحظاتی که وارد دفترشان شده بودم فکر می کردم که حتما فرد دیگری هم پشت سر من وارد دفتر ایشان شده و آن همه احترام وصمیمیت شان به آن فرد است.باورم نمی شد و هنوز نشده که آن همه محبت و تکریم نسبت به من بود.درست عین رفتاری که شما دو بزرگوار با حقیر داشتید. درعین حال همه هم آیت الله محسنی اژه ایی،قاضی احمدزاده، حجت الاسلام زرگر، قاضی حسن بابایی و....بسیاری دیگر نبودند.برخی از مسئولین قوه آنچنان در رفتار و برخوردشان بغض و کینه و دشمنی موج می زد که احساس می کردم بدشان نمی آمد همانجا خرخره ام را می جویدند.نمی دانم عداوت و نفرت نسبت به متهمی که هنوز جرمش باثبات نرسیده و سعی در خرد کردن شخصیتش،با بدیهی و ابتدایی ترین اصول دادرسی مدنی که اصل بیطرفی قضایی جزء مسلمات آن می باشد چگونه قابل جمع است؟ مسئولین قضایی که آنقدرسیاسی و سیاست زده هستند که در برخورد با متهم بجز سیاست و نگاه سیاسی چیز دیگری نمی بینند،چرا نمی روند وارد فعالیت های حزبی و سیاسی شوندو چرا اصرار دارند در نهادی خدمت نمایند که اساس و بنیاد آن بر روی "استقلال" و "بیطرفی" علی القاعده بنا شده است؟ مسئولانی که این چنین ایدئولوژیک و سیاست زده هستند چگونه می توانند مدعی اجرای عدالت ، رعایت بیطرفی و بالاتر از همه "مستقل بودن" در قضاوت های شان بشوند، وقتی به همه چیز از پشت عینک ضخیم رنگی سیاسی و سیاست می نگرند؟ شاید سرنوشت زندگی حرفه ایی قاضی سعید مرتضوی بتواند برای این آقایان درس عبرتی شود تا عدالت و قضاوت را بپای سیاست و قدرت قربانی نکنند.
ایام بکام باد
صادق زیباکلام
بیست وهفتم آبانماه یکهزاروسیصدونودوسه
نظر شما