به گزارش خبرآنلاین، نشست مطبوعاتی فیلم «صبح روز هفتم» به کارگردانی مسعود اطیابی یکشنبه چهارم بهمن پس از نمایش این فیلم در سینمای رسانهها با حضور عوامل فیلم و با اجرای محمدتقی فهیم برگزار شد.
مسعود اطیابی (کارگردان)
معناگرا ژانر نیست. هیچ فیلم بدون معنایی وجود ندارد. امیدوارم بتوانم دوباره فکر کنم و مرور کنم. دوست دارم در گونههای مختلف فیلم بسازم و فیلمهایم در ساختار شباهت زیادی به هم نداشته باشند. فیلم ساز نباید خود را در یک قالب محصور کند. یکی با نگاه دینی فیلم میسازد یکی سیاسی ولی من دوست دارم تجربههای مختلف داشته باشم.
اولین بار که فیلم نامه را خواندم نظرم را جلب نکرد ولی برای بار دوم مشروط بر اینکه فیلم نامه بازنویسی و سینمایی شود ساخت آن را قبول کردم و باز هم برای بازنویسی به خود نویسندگان اصلی رجوع کردم. حجمش را کم کردیم و سینماییاش کردیم.
فرق انسان با ملائک در این است که اختیار دارد. انسان برای یافتن مسیر نابودی یا سعادت باید خودش را به یک راهنما وصل کند و آن راهنمای چیزی به جز قرآن نیست. او عقل دارد که به واسطه آن نشانهها را درست میبیند و تازه اگر درست ببینیم می فهمیم که همه زندگی مان تکرار است.
روز هفتم روز نویی است. در تمام این 6 روز اتفاقاتی میافتد ولی روز هفتم روزی برای انتخاب است. تغییرات به شکل ناگهانی حادث نمیشود. روز هفتم است که ناگهانی از راه میرسد. با اینکه از شهرام حقیقت دوست راضی بودم اما انتخاب اولم برای این نقش حامد بهداد بود که مشغول کار در یک پروژه دیگر بود.
صدرا عبداللهی (تهیهکننده)
من فکر نمیکنم هیچ فیلم بیمعنایی وجود داشته باشد. صدا و سیما به شکل کمی به محصولات این چنین نگاه میکند اما این عوامل فیلم هستند که باعث میشوند فیلم از نظر کیفی سطح بالاتری داشته باشد.
جهانبخش ایمانی (فیلمنامهنویس)
فیلم نامه به شکل کارگاهی و گروهی نوشته شده است. البته من با همسر آرزو محمد نژاد این فیلم نامه را نوشتم و به این صورت کار از شکل گروهی هم قویتر شده است. فیلم نامه را از یک فیلم هالیوودی کمدی الهام گرفتیم که البته آن فیلم کمدی بود ولی فیلم ما کمدی نیست.
من نسخه سانسور شده آن فیلم را از شبکه 3 دیدم. نسخه سانسور شده بهتر بود چون کوتاهتر شده بود و از تعداد روزها حذف شده بود. به خاطر تکرار روزها شخصیت اصلی داستان فرصت پیدا میکند که خودش را از دور ببیند.
تا جایی که میشد برای نگارش این فیلمنامه از مشاور مذهبی استفاده کردیم. شخصیت اصلی فیلم من سیروس نیست بلکه همه نقشهایی که به نظر حاشیهای میرسند بازیگران اصلی این فیلم هستند. من فکر میکنم نگاه اخلاقی و مذهبی میتواند در تمام جزئیات فیلم باشد.
افشین علیزاده (فیلمبردار)
تفاوتی که این فیلم با کارهای دیگر داشت این بود که یک مورد کاملا پیچیده بود با سبک رئال و واقعگرا. تمام تلاش ما این بود که در کار دیده نشویم. کار برای من بسیار لذت بخش بود و از نتیجه کار بسیار راضی هستم.
علی اوسیوند (بازیگر)
فیلم نامه را که خواندم از نظر نوشتاری و ساختاری فیلم نامه نابی به نظر آمد سعی کردیم با پیچیدگیهای آن با یک موضوع رئال قصه را به بهترین و ساده ترین نوع برای تماشاگر تعریف کنیم. نقشی که من بازی کردم با اینکه کوتاه بود ولی یک تلنگر روحی میخورد.
این شخصیت یک نقش محوری بود که یک تلنگر روحی به او میخورد و او را به مسیر درست میآورد. او زندگی و زن و بچه اش را از دست داده و توبه میکند. در وجود این شخصیت نکاتی هست که ممکن است تماشاگر عام به آن توجه نکند. پایان داستان فرم اجتماعی مذهبی دارد به گونه ای که ما فردا را نمیبینیم که فردا همان روز هفتم هفته است 7 و روز هفتم اشاره به عدد مقدس دارد.
رساندن این معنا به برداشت بیننده بستگی دارد که چقدر موفقیت آمیز بوده است. به نوعی یک خنده در برداشت و در همین تکرارها و در کلافی که این شخصیت محوری را در بر گرفته قهرمان قصه یک تحول را تجربه میکند.
حسن دانشور (مدیر تولید)
آدمها باید 7 بار دیده میشدند. مجبور بودیم که سه چهار روز همان مغازهها آدمها و خانهها را بگیریم. این بود که خیلی سخت بود و به این خاطر که همه چیز 7 بار باید تکرار میشد مخصوصا گرفتن سکانسهای خارجی بسیار دشوار شده بود هماهنگ کردن آدمهایی که باید در فیلم تکرار میشدند سخت بود. کارگردانی و دقت آقای اطیابی کار را سختتر میکرد. ما از ساعت11 شب به بعد به دنبال لوکیشنهای روز بعد بودیم. نزدیک به 45 روز فیلمبرداری طول کشید.
نظر شما