آناهید خزیر: بیش از یک سال است که روزهای چهارشنبه در شهرکتاب، درسگفتارهایی درباره فردوسی برگزار و در آن به بررسی اندیشه، هنر و آرای فردوسی پرداخته میشود. در نوزدهمین مجموعه درسگفتارهایی درباره فردوسی محمود عبادیان به «بررسی تطبیقی شاهنامه با گیلگمش و ایلیاد» پرداخت.
محمود عبادیان در ابتدای این درسگفتار گفت: شاهنامه یک حماسه است که موضوع و مسائل ملی را به مثابه پدیدهای در امتداد آفرینش زندگی به طور کل و برههای از تاریخ بشر و ملت بازنمایی میکند و اسطوره به عنوان مصالح حماسه یک قوم یا ملت دایرهالمعارف اقوام کهن در صدر زندگانی اجتماعی آنها را به تصویر میکشد.
وی با اشاره به حماسه و اسطوره ملی تصریح کرد: اسطوره در زبانهای غربی «میتوس» است و میتوس از نظر ریشه لغت روایت بوده است. کلمه میتولوژی به معنی روایتشناسی، یعنی اسطورهشناسی است. اصطلاح اسطوره که در زبان فارسی و عربی رواج دارد، از «ایستوریا» یا «هیستوریای» یونانی گرفته شده است، که بعدها به صورت دو اصطلاح متفاوت درآمده است:History یعنی تاریخ و دیگری Story که امروز به معنی روایت ادبی و داستان بهکار میرود. درباره تعریف یا تبیین اسطوره از همان روزگاران باستان اختلاف وجود داشته، که تا به امروز از میان نرفته است. اسطوره را اغلب مبین نظرات خرافی، افسانه و ضد علم تلقی کردهاند. در یک فرهنگ انگلیسی آکسفورد آمده است: «روایتی که جنبه افسانهای محض دارد...» اما ساحت اسطوره خیلی برتر از فروکاهی آن به عبارت صرف «افسانه» است. اسطوره در واقع نوعی دایرهالمعارف است، دایرهالمعارف اقوام کهن در صدر زندگانی اجتماعیشان، که در آن مجموعهای از تجربهها، تصورات، پندارها، راهحلهای تخیلی مسائل زندگی، دیدگاههای ماورایی، طرز تلقی از عالم هستی، جهاننگری مردمان روایت یا درج شده است. اسطوره به معنای وسیع کلام، سپس مصالحی شده که از آن ادبیات، اخلاق، مذهب، فلسفه و حتی نطفههای علم، منطق برداشته و یا اخذ شده است. کافی است به رابطه خویشاوند ادبیات یونان و روم با اسطوره، به ویژه فلسفه اولیه یونان با اسطوره بنگریم که توصیف یا توضیح تکوین جهان هستی از خصلت عناصر آب، آتش، باد (هوا) و خاک گرفته شده است که عنصر اسطوره و واقعیت عینی در آن دخیلاند.
مترجم کتاب «تفاوت فلسفه دموکریت و اپیکور» خاطرنشان کرد: عناصر اسطوره ضمن پیشرفت جامعه و تقویت آگاهی بشر از هم مجزا شدند و رشتههای ادبیات، فلسفه، اخلاق، مذهب و حتی نطفه علم را تشکیل دادهاند. آنها نه تنها مستقل شدند، بلکه در مواردی در تعارض با یکدیگر قرار گرفتهاند؛ نمونه شاخص آن تضاد علم با اسطوره است که از همان عصر باستان تحت ستیز لوگوس با میتوس عنوان شده است. به یک معنای مجازی ستیز یا جنگ آسمان با زمین است. بدین سان جزای خویشاوند یک کل که تا دیروز در آشتی بودند، دشمنان سرسخت شدند.
عبادیان به همخوانی دو واژه میتوس و لوگوس اشاره کرد و گفت: میتوس و لوگوس با هم همخوانی دارند و هر دو روایت میکنند، یکی روایت تجربی، احساسی، متکی به عرف، آداب و رسوم، فولکلور و اخلاق عامه؛ دیگری روایت عینی، فلسفی، منطقی. البته گفتنی است که این محتوای غنی را لوگوس به مروز زمان گرفته است؛ لوگوس همانطور که از معنی یونانی واژه بر میآید، به معنی گفته یا کلام است. کلام آسمانی که در اول انجیل یوحنا نیز آمده است: «در آغاز لوگوس بود، لوگوس با خدا بود و لوگوس خدا بود.» معادل یا مترادف این مفهوم در ریگ ودای هندی و در اوستا ایرانی به صورت منترا و منثرا آمده است.
مترجم «زیباشناسی هگل» در ادامه با اشاره به حماسه گفت: حماسه نخستین عنصر روایی جدا و مستقل شده از جنبه روایی اسطوره است که به نوبه خود زمینه یا مصالحی برای تکوین دیگر اشکال ادبی مثل قصیده، داستان منظوم، درام و جز آن شده است. گفتنی است تعارض بین اسطوره و فلسفه یا علم تا اندازهای نسبی است؛ کمتر روایتی یافت میشود که عاری از جنبه منطقی یا فلسفی باشد و کمتر فلسفه یا حتی نظریه علمی میتوان سراغ گرفت که نسبت به عنصر تخیل و تجربه ادبی بیاعتنا باشد. شاهنامه یک حماسه است. حماسهها از «روزگارانی چنین بود» روایت میکنند. حماسه ملی از لحاظی شبیه دریاست، یعنی رشتههای سرودههای بیزمان به هم میپیوندند و حاصل آن گنجینهای میشود که نسبت آن به رشته سرودهها از نظر زمانی و مکانی پراکنده، از لحاظ کمی و کیفی کلا متفاوت است. برای آنکه رشتههای باریک سرودهها دریا شود، باید جماعتی از گذشتههای خود روایت کند. روایت فراگیر، متنوع شوند، رشته رشته دامنه بیابند، به کاشانه این دهقان یا آن خسرو یا خنیاگر راه یابد. فرایندی که سرآغازش نادانسته نیست، فرجامش را یک آرش با جان خود مهر میکند.
عبادیان با اشاره به مصالح حماسهها تصریح کرد: مصالح حماسه کردهها، اندیشیدهها و زیستههای یک قوم (ملت) در تاریخ یا برههای از گذشته آموزنده و خاطره انگیز آن مردمان است که پژواک خوی، منش و جهاننگری آنان است. آنچه نیروی محرکه حماسه را تشکیل میدهد، اغلب درگیریهای رزمی، دفاع از موجودیت یا حرمت مردم، دفع تجاوز بیگانه یا درگیری خیر و شر به طور کلی است؛ در مواردی مایههای شهرتطلبی یا غنیمتاندوزی نیز دارد. صحنه درگیری ممکن است برون مرزی باشد (ایلیاد)، یا درون مرزی (شاهنامه)، کارزار آن ممکن است در فضای شبهه اسطورهای (گیلگمش) یا در آسمان (بهشت گمشده میلتون) باشد. اشخاص حماسه، معمولاً خدایان، پهلوانان، پادشاهان یا افراد برجسته تاریخ قوماند و فعالیتهایشان تحت تاثیر تقدیر اساطیری جریان مییابد. این موقعیت روح اساطیری حماسی فراطبیعی همچون سرنوشت بر اشخاص حماسه سایه میافکند، بر دامنه کنششان کرانه مینهد، جهت و پیامد رویدادهای حماسه را رقم میزند. منشاء این تقدیر عملگر در حماسهها متفاوت است.
وی به دو نیروی فراطبیعی و فرا انسانی در شاهنامه اشاره کرد و گفت: در شاهنامه دو نیروی فراطبیعی و فراانسانی بر نتایج فعالیت آدمی مؤثرند، خدا و دیگری نیرویی که به نامهای گردان سپهر، زمانه، گردش ستارگان و جز آن است. اشخاص شاهنامه در تنگنا دست به سوی خدا میافرازند. انسانهای آن ناکامیهای خود را از چشم نیروی دوم، یعنی گردش افلاک و زمان میبیند. قهرمان این نیرو در نامه رستم فرخزاد به پادشاه پس از شکست او در جنگهای قادسیه دیده میشود. شاهنامه محضر برآمد چهرههای اسطورهای، پهلوانی، و فرمانروایان تاریخی است. حماسه به سخنی از هگل مسلخ شخصیتها، افراد بزرگ اساطیری و تاریخی است.
مولف «رساله منطقی و فلسفی ویتگنشتاین» خاطرنشان کرد: شاهنامه موضوعها و مسایل ملی را به مثابه پدیدهای در امتداد آفرینش زندگی به طور کل و برههای از تاریخ بشر و ملت بازنمایی میکند. در آن روایت با آفرینش جهان هستی به شکل برشی اسطورهای سر میگیرد تاریخی که آغازش در بیزمان و پایانش زمان جنگ ایران و اعراب است. حماسه جهان یک قوم و ملت در تمامی گستره آن نظیر عرف، آداب و رسوم، دین و مقتضیات است. حماسه کتاب یک مردم، زبان، گفتار و تصویر یک ملت است. اقوام کهن دارای چنین کتابهاییاند که در آن چیزی که روح ملت خوانده میشود، برای آنها توصیف شده است. برای افراد چیزی شایان توجهتر از این مبانی آگاهی اقوام نیست و آن با آثار کلاسیک قوم تفاوت دارد. یک تراژدی یا رمان معرف تمامی جهان اصیل و اولیه یک ملت نیست بلکه حماسه کتاب مقدس مردمان است.
نظر شما