وی جریان خود را جریان اصیل برای رهایی بشر از اسارت های ایدئولوژیکی که آن را سلطه گری می داند،معرفی نموده و تفسیرگر آن را مشایی می خواند:«ایشان بزرگمرد بهاری دوران ما و احیاکننده اندیشه بهاری و البته بهترین تبیین گر در این عصر است.»
احمدی نژاد معتقد است که هیچ کس حتی فقها و علما نمیتوانند در مقام «قرائت رسمی از دین» قرار گیرد:«اگر یک عده خودشان را مفسر رسمی یک عقیدهای معرفی کنند و دیگران را گمراه بدانند و در موضع قدرت هم قرار بگیرند یا به خودشان اجازه دهند نظراتشان را بر دیگران تحمیل کنند، این درست نقطه مقابل خواست خداست.»
وی تکامل معرفت دینی خود را نه از متد و قواعد فهم صحیح دین می داند،بلکه آن را ناشی از «تجربه های شخصی» می داند: «همیشه کارها،اشتغالات طوری بوده که مقیاس های جعرافیایی اش تغییر کرد،ابعاد بین المللی پیدا کرد،سفرها انجام دادیم،با آدم ها مواجه شدیم،این نگاه و دغدغه ها نیز بیشتر مفهوم پیدا کرد و مواجه شد با سوالات مختلف؛چکش خورد،شک آمد،شبهه آمد،تردید آمد،خیلی جدی تر شد.»
عبدالکریم سروش معتقد بود که حقیقت مثل آینه ای شکسته است که هر تکه آن نزد یکی است: «حقیقت آیینه ای بود که از آسمان و از دست خدا به زمین افتاد و شکست، هر کس تکه ای از آن را برداشت، خود را در آن دید، گمان کرد حقیقت نزد اوست. حال آنکه حقیقت نزد همگان پخش بود.»احمدی نژاد اعتقاد خود را چنین بیان می کنند:«تئوری تعامل و هم افزایی، مبتنی بر یک اندیشه است و آن اندیشه، عدم انحصار در حقانیت است. به این معنا که هیچ کس نمی تواند بگوید حق منحصرا نزد من است؛ بلکه همه سهمی از حقیقت دارند و برای اینکه سهمشان را افزایش دهند، باید هم افزایی و گفتگو کنند.»
وی اشاره می کند که ما هیچ اندیشه ای را تخطه نمی کنیم و تخطئه اندیشه ای ولو التقاطی و شرک آلود را قبول نداریم:«رقابت برای برتری و غلبه است. رقابت در حوزه اندیشه به چه معناست؟ معنا ندارد؛ مگر اینکه باز به دنبال غلبه باشیم... دوستانی که این مسائل را مطرح می کنند، پایه و خاستگاه بحثشان دعوای قدرت است که ما آن را از اساس باطل می دانیم...در ابعاد سیاسی و اجتماعی، رقابت برای سلطه است و از اساس، سلطه بر انسان باطل است و ما قبول نداریم...در حوزه اندیشه و در بحث توحید و شرک ممکن است اندیشه ای را باطل قلمداد کنیم؛ چون شرک آلود است. اگرچه اصل حقیقت را مطلق می دانیم، اما فهم انسانها متفاوت است و هنر این است که همه اینها در راستای کمال و حقیقت قرار گیرد تا هم افزایی پدید آید...ما هیچ اندیشه ای را تخطئه نمی کنیم و این نگرش را قبول نداریم.»
آقای احمدی نژاد اشاره می کند که اسلامِ فعلی که توسط فقها و علما عرضه شده است،اسلام نیست:«آیا این اسلامی که ما الان داریم، اسلام پیامبر است؟ یعنی اگر الان پیامبر باشد، تعریفی که از اسلام دارد، تعریفی است که ما اکنون داریم؟...ذهن آقایان به دنبال مفاد می رود که پیامبر هم همین نماز را می گفت و ... در حالی که آن روح وجود ندارد. اصلا فرض کنیم مفاد عین همانی است که پیامبر گفته است...تمام تئوریهای نظری، درواقع انعکاس روحیات و نیات واضعین آن است و غیر از آن نیست. آن است که می آید توجیه میکند که وقتی حکومتی را انتخاب کردی، دیگر الی الابد نمی توانی پا پس بکشی؛ مثلا اگر کسی اندیشه ای را پذیرفت، ولی بعد از مدتی دید اندیشه ای بالاتر وجود دارد، آیا حق ندارد تجدید نظر کند؟ یا وقتی مردم به حکومت های گوناگون رأی میدهند، هدفشان این است که اینها آزادیشان را محدود کنند؟»
وی اراده خود از جمله بالا بیان نموده و می گوید که منظور حکومت دینی است:«بحث این است که وقتی مردمی به حکومتی رأی می دهند، آن حکومت می آید آزادی مردم را محدود کند یا آزادی آنها را تأمین کند؟»
محمود احمدی نژاد می گوید که در قرائت از دین تقلب و تحریف صورت گرفته و تفاسیر موجود فقط تفاسیر پیروان انبیا بوده که آن نیز معتبر نیست:«بزرگترین ظلم این است که مفاهیمی که پیامبران برای رهایی انسان آورده اند، پیروان آن را می گیرند و اسباب اسارت انسانی میکنند. این بزرگترین تقلب تاریخ است.»
مصاحبه گر مجله بهار جاودانه از محمود احمدی نژاد می پرسد که: «دینی را که معرفی میکنند، دین پیروان است. آقای مهندس مشایی عبارتی با عنوان پایان اسلامگرایی به کار بردند. خوب است این واژه توسط شما بازخوانی شود؛ زیرا مشاجرات زیادی ایجاد کرد و چقدر ایشان را متهم کردند. »
احمدی نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار می گوید کدام اسلام؟ اسلام ما؟ اسلام پاکستان؟ اسلام کجا؟ اسلام نجف؟ اسلام قم؟ اسلام مردم تهران؟ اسلام کرمانشاه؟ ما از کلیتی به نام اسلام دفاع میکنیم. ما میگوییم یک دین در عالم هستی بیشتر نیست و آن اسلام است. نه تابلویی که ما الان به نام اسلام درست کرده ایم. در همین جمهوری اسلامی چقدر اختلاف نظر وجود دارد. تازه بالاتر، مگر خود اینها نمی گویند اگر امام زمان(عج) بیاید، دین جدید آورده است.»
آقای احمدی نژاد سخن از «کدام اسلام» پیش می کشد و به جغرافیا اشاره می نماید، درحالی که اسلام یک دین واحد است و به جغرافیا محدود نمی شود،بلکه به متد و روش قاعده مند اجتهادی به اسلام دست پیدا می کنیم. ایشان می گوید «اسلام مردم تهران؟». معیار فهم دین جغرافیا، ملیت، اکثریت یا اقلیت نبوده، بلکه معیارِ فهم صحیح دین، متد و قواعدی است که از منابع معرفت دینی که توسط عالمان دین واسلام شناسان استنباط شده، به ما رسیده است.
وی می گوید:«در همین جمهوری اسلامی چقدر اختلاف نظر وجود دارد»؛ بعد می فرماید:«تازه بالاتر، مگر خود اینها نمی گویند اگر امام زمان(عج) بیاید، دین جدید آورده است؟»
1717
نظر شما