از همان دیدار نخستین در کوی دانشگاه تهران تا آخرین روزهای زندگیاش؛ آنچه او را از دیگران متمایز میکرد، دردمندی و کمحرفی ش بود. قیصر امینپور گویی تجسم این شعر عطار نیشابوری بود که:
"گر تو هستی اهل عشق و مرد راه
دردخواه و دردخواه و دردخواه"
خاطرهای که همواره در ذهنم از این چهره ماندگار شعر و ادبیات مانا شده است به سال 1365 در حوزه هنری مربوط میشود. گروهی دانشجو از دانشگاه تهران به جبهههای جنگ رفته بودیم جمعیت انبوهی از تمام نقاط کشور در منطقه جنوب کشور متمرکز شده بودند به گونهای که مسئولین از زیادی نیرو شکوه داشتند ناچار چند طرح فرهنگی ارائه کردیم از جمله نخستین مسابقه فرهنگی-هنری جبهه و جنگ در 12 رشته از جمله شعر. وقتی آثار از سراسر جبههها جمع شد هنگام داوری رسید، به تهران آمدیم و به حوزه هنری رفتیم و نزد قیصر. جلسهای تشکیل شد که اهالی ادبیات در رشته شعر و داستان و ... گرد آمده بودند. موضوع داوری و چگونی انتخاب نویسندگان و شعرای برتر را مطرح کردند، کسی گفت خب آدمهای شاخص در این رشتهها همین جا هستند در زمینه داستان من و فلانی و در زمینه شعر قیصر و بهمانی... قیصر نگاه تندی به گوینده انداخت که آتشی بر خرمنی بود و زیر لب گفت آنها به خطوط مقدم جبهه رفتند و آن وقت ما خودمان را انتخاب کنیم؟! و منتظر جواب نماند و با شعف گفت من شبانهروز در خدمتم برای بررسی همه شعرها انشاءالله شعرای منتخب را چند روزه برمیگزینیم.
وقتی به عنوان چهره ماندگار انتخاب شد بهانه آورد که نیاید اما اجل مهلت نداد. دو روز قبل از مراسم به دیار باقی شتافت. چهره دردمندش را همواره به یاد دارم :
"هر که او بیدارتر پردردتر
هر که او آگاهتر رخ زردتر"
"عشق هم پیر میشود افسوس/ عاشقی هم پیر میشود افسوس" وقتی این شعر "لایق شیرعلی" شاعر تاجیکی را میخوانم یاد قیصر امینپور میافتم که اهل درد بود و اهل عشق.
کد خبر 595958
نظر شما