۰ نفر
۱۸ فروردین ۱۳۸۸ - ۰۶:۳۹

گزارشی از بازیگرانی که در آن سوی مرزها دنبال موفقیت می‌گشتند

اگر بخواهیم داستان مهاجرت هنرمندان ایرانی به خارج از مرزها را از لحاظ تاریخی بررسی کنیم بر خلاف نظر کسانی که عقیده دارند استارت این کوچ و مهاجرت با پیروزی انقلاب اسلامی زده شد به این واقعیت می‌رسیم که این مهاجرت و کندن از وطن، سال‌ها پیش از وقوع انقلاب 57 شروع شده بود. سیر تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه ایرانی در زمان سلطنت پهلوی دوم، جنگ مغلوبه و همیشگی بین سنت و مدرنیته و در انتها جو اختناق و به دنبال آن سانسور شدیدی که پس از خرداد 42 بر تمام ارکان فرهنگی و هنری ایران عصر پهلوی سایه افکنده بود در اتحادی ناخواسته دست به دست هم دادند و موجب شدند هنرمندانی که نمی‌توانستند با شرایط موجود خود را وفق دهند بار و بندیل خود را ببندند و به سودای رسیدن به هوایی تازه‌تر در ممالک خارجه رحل اقامت بیفکنند. بعضی از اینان در دوران غربت‌نشینی به تولیدات فرهنگی دست زده و آن را به موطن مادر صادر کردند و بعضی دیگر منتظر نشستند تا وضع مملکت عوض شود تا برگردند و هنرنمایی کنند.

ابراهیم گلستان داستان‌نویس و فیلمساز نامور شاید بهترین مثال برای این دست افراد باشد. کارگردان دو فیلم داستانی «خشت و آینه» (۱۳۴۴) و «اسرار گنج دره جنی» (۱۳۵۰) از سال ۱۹۷۵ در خارج از ایران زندگی می‌کند. او در زمان اقتدار حکومت پهلوی از ایران خارج شد و پس از پیروزی انقلاب هم به ایران باز نگشت تا به امروز. موج دوم مهاجرت به خارج از کشور که شاید از موج اول هم سنگین‌تر بود با پیروزی انقلاب سال 57 به راه افتاد اما این دفعه اکثر کسانی که عطای اقامت در وطن و کار فرهنگی در موطن آبا و اجدادی را به لقایش بخشیدند از کارگزاران، دست‌اندرکاران و کلا نمادهای فرهنگی بودند که رژیم پهلوی مشوق و مروج آن بود. این افراد از آنجایی که می‌دانستند در موقعیت جدید پیش آمده و شرایط فرهنگی متاثر از انقلاب اسلامی مردم ایران دیگر جایی برای هنرنمایی به روال گذشته ندارند مهاجرت را برگزیدند و ترجیح دادند به جای هم‌نوا شدن با آواز اکثریت ملت ایران ساز مخالف کوک کرده و به امید بازگشت شرایط به روال سابق جلای وطن کنند تا شاید روزی بازگردند و دوباره آن کنند که پیش از این می‌کردند. اکثر قریب به اتفاق این افراد که هر کدام در زمان اقامت در ایران در حرفه خود صاحب نام و نشانی بودند، در غربت از لحاظ حرفه‌ای به جایی نرسیدند و نه تنها قله‌ای را فتح نکردند که بیش از گذشته درجا زدند.

زرنگ‌هایشان با وعده مبارزه برای آزادی وطن از این و آن چاپیدند و تلویزیون و شبکه آزادی‌بخش تاسیس کردند و از آن به بعد هر روز دربدر به دنبال آگهی تا جایی که دیگر فراموش کردند قرار بود که را و کجا را آزاد کنند. متوسط‌ها راهی تئاترهای محلی و کاباره‌های پایین شهر شدند و اگر بزرگترها رخصت می‌دادند در شبکه‌ها و تلویزیون‌های ایرانی زبان‌شان نمک می‌ریختند و با هنر فروشی شکم را سیر می‌کردند. دسته آخر هم که راه به جایی نداشتند و هنرشان خریدار نداشت به هر کاری تن دادند و زندگی را گذراندند. دوره سوم مهاجرت در دوران پس از انقلاب پدیدار شد با این تفاوت که حجمش از دو موج قبلی کم‌تر بود و دیگر این که شکل و انگیزه‌ها هم با گذشته فرق بسیاری داشت. در این دوره انگیزه بیشتر مهاجرت‌ها، البته اگر بتوان اسم آن را را مهاجرت گذاشت دست‌یابی به یک شرایط کاری بهتر به جهت ارتقا و افزایش کیفیت حرفه‌ای بود. هنرمندانی که در این دوره راهی خارج از کشور شدند به قصد فتح موقعیت‌های حرفه‌ای و درخشش در عرصه‌های جهانی رنج سفر را بر خود هموار کردند اما متاسفانه اکثرشان کارنامه قابل قبولی از خود به جای نگذاشتند؛ برخی ماندگاری در غربت و تحمل درد متوسط بودن را به جان خریدند و بازنگشتند و برخی دیگر طاقت نیاوردند و برگشتند تا از همان جایی که ول کرده بودند هرچند دیر اما دوباره شروع کنند. محمد مطیع یکی از هنرمندانی است که بیشتر از دو دهه از عمر خود را در غربت گذراند. کشور سوئد مقصد اول و آخر غربت‌نشینی این بازیگر توانای سینما و تئاتر ایران بود. مطیع هنگامی که از ایران رفت کارنامه‌ای پربار از نقش‌آفرینی‌های به یاد ماندنی داشت. حضور او در سریال‌های به یاد ماندنی «هزار دستان»، «سلطان و شبان» و همچنین «امیرکبیر» هرگز از یادها پاک نخواهد شد. آخرین هنرنمایی مطیع در ایران ایفای نقش در فیلم وکیل اول بود و پس از آن مطیع به دنبال سرنوشتی رفت که حاصلش را فقط خود می‌داند و بس. محمد مطیع اکنون به ایران بازگشته و در همین بدو ورود با حضور خود در دو سریال «عمارت فرنگی» و «ماه عسل» و همچنین ایفای نقش در فیلم «تردید» دومین ساخته واروژ کریم مسیحی حسرت سال‌های غیبتش را بر دل‌ها گذاشت.

علیرضا مجلل دیگر بازیگری است که تقریبا همزمان با محمد مطیع از ایران رفت و جالب این که مقصد او هم سوئد بود، اما خاطرات نقش‌های ماندگاری که آفرید تا به امروز با هنردوستان ایرانی مانده است. سریال «کوچک جنگلی» تنها فرصتی بود تا مجلل توانایی‌های خود را در عرصه بازیگری به رخ بکشد. میرزا کوچکی که او به ما نشان داد همانی بود که ما می‌خواستیم و دوستش داشتیم.

او هم مانند بسیاری دیگر در خارج از کشور نامی برای خود کسب نکرد و هر چه بود و ماند خاطرات دوران فعالیت در ایران بود. شاید وقتی دیگر مجلل را هم به مانند محمد مطیع در فیلم‌ها و سریال‌های ایرانی ببینیم. اما با حسرت سال‌های از دست رفته چه کنیم. از هنرمندان متاخرتر هم می‌توان به میترا حجار اشاره کرد. او هم با این که مدت زیادی از فعالیت حرفه‌ای‌اش به عنوان بازیگر نمی‌گذشت با سودای دست‌یابی به موفقیت‌های حرفه‌ای آن هم در سطح بین‌المللی راهی کشور آمریکا شد تا شانس خود را در ینگه دنیا بیازماید اما سرنوشت او هم بهتر از بقیه نبود و پس از حدود سه سال غربت نشینی و بازی در یکی دو سریال و فیلم بی‌اهمیت به ایران بازگشت و در فیلم آناهیتا به کارگردانی عزیزالله حمیدنژاد حضور پیدا کرد. ظاهرا حجار هم قصد دارد شانسش را دوباره در وطن جستجو کند.

کد خبر 6074

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین