مصادره/ مهران احمدی
مشکل اساسی مصادره فقدان تمرکز فیلمنامه بر یک
محور مشخص است. انگار قرار است از هر پدیده دم دستی استفاده ای مختصر شود و
نوبت به بعدی برسد. شوخیها فاقد عمق مرتبط با قصه هستند و میتوانستند اغلب
نباشند و شوخیهای دیگری جایشان را بگیرند.
شوخی با خوانندههای قبل از انقلاب، شوخی با برنامهسازان اپوزسیون نظام، شوخی با مقولات زناشویی، شوخی با ختنه، شوخی با کله پاچه، شوخی با انقباضهای انقلابی، شوخی با ساواک، شوخی با فیلم پاپیون، و...این یک جُنگ فکاهی است.
سوءتفاهم/ احمدرضا معتمدی
نامش معرف وضعیتش هم هست. این که بخواهیم
مطالعات خود را در باب مفاهیم فلسفه و جامعه شناسی و رسانهپردازی و غیره در ظرف سینما
بگنجانیم حاصل همین سوءتفاهم است. سینما هنر است.
اگر حامل اندیشهای باشد، در تاروپود درامش نهفته؛ و نه آن که سنجاق بر داستانی پرلکنت و کسالتبار باشد. ماجرای تردیدافکنی در واقعیت یا نمایشی بودن آن چه میبینیم بارها در فیلمهای مختلف مطرح شده است. این جا دیگر قرار است سنجاقوار چه بر قبلیها بیفزاید؟
دارکوب/ بهروز شعیبی
یک ساعت اول پویا و پرشتاب و قوی در تعریف یک
داستان پرتعلیق درباره یک تهدید؛ اما بعد از آن یک دفعه تغییر لحن میدهد و زبان
به نصیحت در باب توجه به همسر و ...میگشاید و یا دردهای اجتماعی مربوط به اعتیاد
و فقر و حاشیه نشینی را به رخ میکشد.
کاش شعیبی همان داستان قوی را ادامه میداد و نتیجه گیری درباره نکتههای اجتماعی و خانوادگی را به عهده مخاطب میگذاشت.
منبع: کانال تلگرامی مهرزاد دانش
57243
نظر شما