همه کشورهای جهان، پیشرفته یا درحالتوسعه، بهنوعی برنامههایی دارند که ورای سالهای بودجهای آنها حرکت میکند و چشماندازی از آینده را برای آنها ترسیم مینماید. این برنامهها در چهارچوبهای مختلف تدوین شده اما همه آنها تصویرهای شفافی را از آینده به دست میدهد. این تصویرها در همه حال متکی به اعداد و ارقام برای نشاندادن خواستهها از یک سو و مشخص کردن منابع مالی مورد نیاز از سوی دیگر است. برنامهها، چهارچوبهای مختلفی دارد اما همه آنها در نهایت به یک مرجع مشخص برای تدوین اسناد اجرایی و اقدامات تکیه میکنند. به عبارت دیگر، برنامهها در نهایت به گامهای اجرایی متکی به بودجه و عدد و رقم ختم میشوند.
بدون تردید در شروع هزاره دوم، جهان از بسیاری جهات تغییر شکل داده است. همراه با گسترش ارتباطات، مشارکت عموم در فعالیتهای مشترک نیز بسط یافته و سازماندهی جدیدی به خود گرفته که در چند دهه پیش از آن حتی در فکر برنامهریزان وجود نداشته است. با تغییر جایگاه دولتها و حکومتها از یک سو، و بسط و شفافسازی حقوق شهروندی از سوی دیگر، مشارکت عموم در سازماندهی جمعی روندی افزایشی یافته است. امروز بیش از هر زمان دیگری، دولتها موظف شدهاند مردم را از کارها و برنامههای خود آگاه سازند. حتی در سنتیترین کشورهای جهان، درهای نشست های بحث و گفتگوی مجالس به روی عموم گشوده شده و در مواردی بحثهایی که روزگاری حتی به نظر نمیرسید متخصصان بتوانند نسخهای از آن را دریافت کنند، آزادانه و با کمترین تأخیر زمانی، در اختیار عامه مردم قرار داده میشود. این امر به معنی حذف، لغو یا کاستهشدن از قدرت نهادها، قوای سهگانه و مسئولان کشوری نیست، اما نوعی «نظارت مستقیم و نظرسنجی بدون واسطه مردم» را در خود جای داده است.
همراه با تغییر وضعیت و جایگاه مشارکتکنندگان، پارامترهای دارای اولویت در برنامهریزیها نیز متحول شده است. به عنوان مثال وقتی در گذشته بحث رشد و توسعه اقتصادی مطرح میشد، بحثهای زیادی در مورد تفاوت خواستهها به میان میآمد. با وجود این، محورهای اصل استفاده از سرمایه و سایر عوامل تولید برای رسیدن به رشد بود که حد فدا کردن رشد و توزیع رشد در جامعه، موضوع توسعه را مطرح میکرد. با تقویت جایگاه توسعه پایدار، پارامترهای اصلی در برنامهریزی تغییر یافت و به سه نوع سرمایه مادی، انسانی و طبیعی تبدیل شد.
تغییر نگرش در جریان تحولی که جامعه را به عنوان مبنای برنامهریزی قرار داده و در اصطلاح برنامهریزی متکی به جامعه خوانده میشود، رویکرد نسبت به برنامهریزی را به کلی متحول ساخته است. امروزه بهندرت دولتها برنامههای یکسویه تهیه میکنند و هرچه پایگاههای مردمسالاری قدرتمندتر باشند، تکیه بر جامعه و تفکر جمعی مردم برای انتخاب راههای برخورد با آینده بیشتر میشود.
در چنین ساختاری، برنامهریزیهای راهبردی بسیار جایگاه یافته و روشهای نوین برنامهریزی جای خود را به رویکردهای سنتی داده است. امروزه برنامهریزی برای تمام سطوح رواج یافته است. کار این گستردگی به جایی رسیده که حتی بنگاهها برای ادامه کار خود باید برنامهریزیهای مدون ارائه کنند تا بتوانند از امکانات مالی سازمانیافته بهرهمند شوند. بنابراین نباید تصور کرد که برنامهریزی تنها به سطح کشور محدود میشود.
برنامههای اقتصادی را میتوان از منظرهای مختلف دستهبندی کرد. این دستهبندیها بهلزوم از یکدیگر تفکیک نمیشوند، ولی میتوان هر منظر را یک بُعد در نظر گرفت اما به عنوان یک قاعده کلی در مقایسه بین کشورهای جهان می توان گفت هرچه آزادی اقتصادی بیشتر و میزان تکیه بر اصول بازار آزاد و مردمسالاری بالاتر باشد، برنامه بیشتر به جامعه تکیه میکند و اصول و ضوابط توسعه پایدار را میپذیرد. در کشورهای پیشرفته نگرشهای راهبردی به عنوان نقطه آغاز برنامهریزی بسیار پذیرفتهشده است و بنابراین برنامههای کوتاه و میانمدت بر برنامههای درازمدت راهبردی تکیه دارند. اغراق نیست اگر گفته شود همه کشورهای جهان برنامههایی ورای بودجههای سالانه دولتهای خود دارند که این برنامهها به نوبه خود و با درجات متفاوت، بر اعداد و ارقام و خواستههای کمّی متکی است.
رئیس گروه پژوهشی اقتصاد مرکز مطالعات استراتژیک
نظر شما