علی زادسر که سابقه چندین دوره نمایندگی مجلس را از جیرفت و غیرآباد دارد و اکنون از عرصه سیاست دور مانده معتقد است کسانی که از نامزدی خاص حمایت میکنند نه به خاطر آن نامزد بلکه به دلیل اعتقادات و منافع خودشان است و صراحتاً میگوید: «هرکس از نامزدی حمایت میکند در واقع از خود حمایت کرده است» او یکی از دلایل حمایت اصولگرایان منتقد احمدینژاد را همین مسئله میداند و این حمایت در کنار انتقاد را بر حسب شرایط زمانی و موقعیتی افراد تعریف میکند. همچنین اذعان دارد که اصولگرایان فرد دیگری را به غیر از احمدینژاد نداشتند که بتوانند پیروز انتخابات ریاست جمهوری شوند. البته او که حامی هاشمیرفسنجانی در انتخابات دوره هفتم و نهم ریاست جمهوری بوده علت حمایتش از احمدینژاد را رهنمودهای رهبری پس از انتخاب رئیسجمهور نهم عنوان میکند. ضمن آنکه انتقادات جدی نسبت به برخی سخنان وی مبنی بر هاله نور، غنیسازی اورانیوم توسط بچهای در خانهشان را مطرح میکند. او که در این دوره از نامزدی احمدینژاد حمایت میکند حضور میرحسین موسوی را در صحنه انتخابات از سوی اصلاحطلبان حساب شده میداند و میگوید مردم ایران قابل پیشبینی نیستند لذا هرچه مردم تصمیم بگیرند از صندوقها بیرون میآید.
چرا اصولگرایان منتقد احمدینژاد در شرایط فعلی به سمت او آمده و اعلام حمایت از او میکنند؟ آیا سهمخواهی در میان بوده است؟
بنده معتقدم در انتخاباتها چه شوراها، چه مجلس و چه ریاست جمهوری که تب انتخابات در کشور بالا میگیرد و طی 30 سال گذشته هرساله یکی از این انتخاباتها به اضافه مجلس خبرگان و حتی اصلاح قانون اساسی برگزار شده است، آن کسانی که رأی دادهاند و آن کسانی که رأی خواستهاند هر دو در توجیه عملکرد خودشان یک تکلیفی هم اضافه کردهاند. به عنوان مثال یا گفتهاند تکلیف شرعی ما اقتضا میکرد و یا احساس تکلیف کردیم بنابراین کلمه احساس تکلیف در بین نامزدها مشهور است اما حمایت کردن اقشار مختلف و احزاب گوناگون از یک نفر در انتخاباتها به عنوان اصلاحطلب مصطلح و یا اصولگرای مصطلح، در واقع از خود حمایت کردهاند به این معنی که هر کسی یک افکار، اعتقاد، شی و نشی دارد و خودش را به نامزد مطرح شده عرضه میکند و ببیند چه میزان به آنها نزدیکتر است و سپس حمایت میکند. البته در کشور ما طرف وقتی حمایت کرد و آن نامزد مورد نظر موفق شد، بسیار به او منت میگذارند و به رخ آن نامزد میکشند که با حمایتهای ما رأی آوردی و اگر ما نبودیم رأی نمیآوردی، که بنده این حرفها را قبول ندارم و میگویم همه براساس افکار و اعتقاد و منافع خود تحت عنوان نامزدی حمایت میکنند.
منتقدان آقای احمدینژاد هم به همین دلیل از او حمایت کردهاند؟
البته منتقد بودن با حمایت کردن منافاتی ندارد، در مقاله اخیرم نیز نوشتهام که برخی مسائل را یا سیاه سیاه و یا سفید سفید میبینند. به عنوان مثال خود بنده در زمان ریاست جمهوری آقای هاشمیرفسنجانی از او انتقاد کردم اما زمانی که برای ریاست جمهوری بعد نامزد شد از او حمایت کردم و بعضیها آن را برنتافتند و گفتند چون شما قبلاً انتقاد میکردی اکنون نباید دفاع کنی که من گفتم بنده به عنوان نماینده مجلس قانون حق داده که از رئیسجمهور انتقاد کنم و اکنون هم بین نامزدها بررسی کردهام و بهترین مورد ایشان اصلح است که از نظر شرعی و دینی و اخلاقی منعی وجود ندارد همچنین در دور نهم بنده از آقای هاشمی دفاع کردم اما وقتی آقای احمدینژاد رئیسجمهور شد، رهبر معظم انقلاب فرمودند که از رئیسجمهور حمایت کنید که بنده هم از ایشان دفاع کردم و طرفداران آقای هاشمی با من به تندی برخورد کردند که چرا اینگونه شدهای. متأسفانه در کشور ما این آموزه دینی ما جا نیفتاده است بنابراین یا سیاه سیاه دیده میشود و یا سفید سفید و به عملکرد افراد توجهای نمیشود در واقع نقد به معنی واقعی کلمه در کشور ما در بین احزاب و گروهها جا نیفتاده است. لذا منعی نمیبینم برخی اصولگرایان که از آقای احمدینژاد انتقاد میکردند اکنون دفاع کنند.
ضمن آنکه اعتقاد کل من همان است که هرکس از هر فردی حمایت میکند در حقیقت از افکار و مشی خودش دفاع میکند و اختصاص به اصولگرایان هم ندارد.
4 نامزدی که اکنون در صحنه انتخابات حضور دارند زمانی سمت مهمی در کشور داشتهاند. برخی که در زمان آنها مسئولیت داشتهاند و اکنون ندارند از آقای موسوی حمایت میکنند برخی هم که اکنون دارند برای آنکه این مسئولیت ادامه پیدا کند از آقای احمدینژاد حمایت میکنند.
اما برخی احزاب و گروههای اصولگرا مانند حزب مؤتلفه اسلامی و جامعه اسلامی مهندسین انتقادی هم نسبت به عملکرد آقای احمدینژاد داشته و مثلاً نسبت به تصمیمات اقتصادی او گلهمند بودند، برگشتن آنها از موضع قبلی چه معنی میدهد؟
گروههایی مثل مؤتلفه اسلامی در این 4 نامزد نزدیکترین فرد نسبت به افکار و اعتقادات خود را احمدینژاد دانستهاند، ولو اینکه به خیلی از کارهای او انتقاد داشته باشند و یا بسیاری از سیاستهای اقتصادی او را قبول نداشته باشند اما در مقام مقایسه چنین سه نفر دیگر با او میبینند که احمدینژاد به آنها نزدیکتر است. به همین جهت هم با رقبای او مخالفت میکنند.
آیا اصولگرایان فرد دیگری نداشتند تا به صحنه بیاورند؟
فرد دیگر داشتند اما در بررسیهایی که انجام دادند، متوجه شدند که تنها کسی که میتواند در مقابل رقیب رأی را ببرد احمدینژاد است لذا خودشان را ناگزیر یافتند به پشت سر احمدینژاد بروند. خودشان بعضاً هم گفتهاند که به رغم انتقاداتی که داریم از آقای احمدینژاد دفاع میکنیم که معنای دیگرش آن است چون فرد دیگری را نداریم که در مقابل احمدینژاد رأی را ببرد از او حمایت میکنیم.
حضور آقای رضایی را چگونه ارزیابی میکنید، برخی عنوان میکنند آقای هاشمی رفسنجانی، آقای رضایی را به صحنه فرستاده است تا آرای احمدینژاد را بشکند، آیا شما هم چنین برداشتی دارید؟
متأسفانه در تبلیغات انتخاباتهای ما چه گذشته و چه الان، بیتقوایی، بیاخلاقی و تهمتزنی به تقلید از غربیها بوده است و ستادهای جنگ روانی و شایعهسازی تشکیل میشود که هیچکدام با آموزههای دینی ما نمیخواند. اینکه بر اساس حدس و گمان تحلیل کنیم که چون آقای رضایی در مجمع تشخیص دبیر است و آقای هاشمی رئیس آنجاست، پس آقای هاشمی به رضایی گفته که نامزد شود و اینها مبنای عقلی و دینی ندارد و خلاف آموزههای دینی ما است.
و نظرتان در مورد حضور آقای رضایی در صحنه انتخابات؟
هر چه تعداد نامزدها بیشتر باشد در شور و حال انتخابات تأثیر بهتری دارد و حضور آقای رضایی در بین اصولگرایان و آقای کروبی در بین اصلاحطلبان موجب جذب بسیاری از نیروها که این وسط نمیتوانستند فرد مورد نظر خود را انتخاب کنند تأثیر داشته است. قاعدتاً آقای رضایی آرای بسیاری از رزمندگان و پاسداران دوران دفاع مقدس را به خود جذب میکند که اکثراً در عنوان اصولگرایی گنجانده میشوند.
اگر آقای احمدینژاد مجدداً انتخاب شوند کدام یک از وزرا را تغییر خواهند داد و یا پیشنهاد شما برای تغییر کدام وزرای دولت نهم است؟
یکی از ویژگیهای آقای احمدینژاد آن است که حتماً باید خودش به یقین برسد و مشاوره مشاوران و مطالبات معتمدین و حامیان در تصمیمگیریهایش خیلی مؤثر نیست در واقع خودش باید به این نتیجه برسد که اشتباه کرده تا از آن راه و یا عملکرد برگردد البته در برخی موارد که اشتباه کرده، علناً عنوان کرده است. به عنوان مثال در بحث بانک پارسیان بعد از مدتی از مدیرعامل آن عذرخواهی کرد اما اینکه چه میزان کابینه را تغییر میدهد نمیتوان گفت. آنچه مسلم است احمدینژاد، فرد 4 سال پیش نیست و وزرایی که قرار است معرفی کند یک سر و گردن از کابینه قبلیاش بالاتر خواهند بود زیرا خود او هم در موقعیت بالاتری قرار گرفته است و تجربه 4 ساله ریاست جمهوری را کسب کرده و هزینههایی برای آن تجربیات به دست آورده است.
چه نقد منصفانهای به دولت نهم وارد میدانید؟
پیش از این در سایت شخصیام نقدی را به دولت نهم و آقای احمدینژاد نوشتهام که در آن 14 حسن و 14 عیب را آوردهام. اگر بخواهیم نقد کنیم باید در کنار آن از خوبیهای او هم بگوییم. به عنوان مثال نوشتهام موضعگیری او نسبت به بحث هستهای خوب بوده است اما اینکه گفته یک بچه در مقطع راهنمایی و در خانهشان غنیسازی میکند بد بوده است و یا اینکه شما دست معلم ابتداییات را بوسیدی خوب بوده اما از آن طرف وقتی رفتارت را با رقیب انتخاباتیات که رئیس مجلس خبرگان است میبیند بوسیدن دست یک نفر مسئلهدار میشود و یا سفرهای استانی خیلی خوب است اما تورمی که در این سفرها به وجود آمده باعث آزار طبقات مختلف مردم شده است و یا اینکه حرفهایت در سازمانملل خوب بوده است اما وقتی بحث هاله نور را مطرح کردهاید، آن را خراب کردی. بنابراین این نقد بنده در نوع خود منحصر به فرد است.
ارزیابی شما از حضور آقای موسوی چیست؟
اگر آقای موسوی نمیآمد فرد دیگر را میآوردند، اما جناح معروف به اصلاحطلب هیچ زمانی مثل اکنون اینقدر جدی، قوی و برنامهدار وارد انتخابات نشده بود. در این دوره بسیار گسترده و مطالعه شده و حساب شده به میدان آمدهاند و تصمیم دارند که انتخابات را ببرند و برداشتم آن است که با نظرسنجی گسترده و عمیقی به آقای موسوی رسیدند، در واقع در بین شخصیتهای مطرح موجود که به اصلاحطلبان نزدیک هستند، بهتر از آقای موسوی که رأی بیاورد ندارند، لذا همه پشتسر آقای میرحسین رفتند و طیف گستردهای از اصلاحطلبان و طرفدارانشان در شهرها و روستاها از او حمایت میکنند و در رونق و گرمی انتخابات تأثیر جدی گذاشته است.
آقای موسوی رقیب اصلی احمدینژاد در انتخابات خواهد بود؟
بدون شک اینگونه خواهد بود ضمن آنکه مردم ایران قابل پیشبینی نیستند و در انتخابات گذشته هیچکس فکر نمیکرد مردم ایران آقای احمدینژاد را به مرحله دوم بیاورند و یا در انتخابات سال 76 تا یک هفته مانده به انتخابات همه یقین داشتند که آقای ناطق رئیسجمهور بعدی است اما اینگونه نشد.
یکی از ظلمهای بزرگی هم که میشود همین بیان بحث صیانت از انتخابات است زیرا در دوره سال 76 تقریباً همه مسئولان از جمله استانداران و فرمانداران دلشان میخواست آقای ناطق نوری رأی بیاورد اما مردم رأی گستردهای به آقای خاتمی دادند. بنابراین هرچه مردم ایران تصمیم بگیرند از صندوقها در آمده است و معمولاً هم قابل پیشبینی نبوده است. اما اکنون رقابت اصلی بین احمدینژاد و موسوی است.
نظر شما