"ایران کشوری افسرده است و روز به روز هم افسرده‌تر می‌شود" این مطلبی است که بارهاوبارها در محافل مختلف شنیده ایم.

به نظر هم می‌رسد، علی رغم ارائه نظرات و مقالات گوناگون، این مقوله، همچنان  به بررسی عمیق‌تر و ریشه‌دارتری نیاز داشته باشد. از این‌رو، یک بررسی عمیق و ریشه‌دارتر در خصوص دلایل این امر، به شرح و شکل زیر، تقدیم علاقمندان و پیگیر موضوع می‌گردد:
 همگان می‌داننداز قدیم و ندیم، خارجکی‌ها بیخود و بی جهت و  گاهگداری هم با جهت، عادت داشته‌اند که چوب لای چرخ‌ ما و امثال ما کرده و بعد هم در گوشه‌ای بنشینند و کِیفشان را ببرند!(تازه این کار را هم جوری انجام دهند که همواره مورد اقبال برخی از روشنفکرها و جوانان  قرار بگیرند!)

 البته تقصیر خودشان نیست، اقتضای طبع و شغلشان که استثمارگری و کرم در تنبان دیگران انداختن ‌است، چنین ایجاب می‌کند.
 ما و امثال ما هم که حساس!
 در چنین مواقعی، ما و امثال ما هم، مجبور شده‌ایم  در برابر چنین  رفتار ناشایست و زور مدارانه ای، ساکت ننشسته و ضمن بروز واکنشی موثر، به مبارزه ای  ریشه دار با آنها تن در دهیم.
 نتیجه آن که....
 در یک کش و قوس سیاسی ـ اجتماعی، خارجکی‌ها در طول تاریخ، همواره تجاوزگر ( یا به قول امروزی‌ها "آزار و اذیت کُن")شدند و  ماندند.  ما و امثال ما هم، مبارز!
از سویی دیگر هم، روان‌شناسانی حاذق، در اظهار نظرهای شبهه برانگیزشان، طی مقالات متعدد علمی، چنین ابراز داشته اند:

[کیف "تجاوز" از "مبارزه" در بسیاری از مواقع بیشتر است!]
 
 حال با اختلاط نتایج فوق، ظاهراً چنین دستاوردی حاصلمان می شود:

"خارجکی‌ها در حال حاضر،کیفور هستند و ماافسرده و دمق!!"            
 
حال ممکن است بعضی‌ از مصلحین اجتماعی با شنیدن این نتایج، احساسات برشان دارد و چنین  بگویند:
 تشخیص درد نصف درمان است... با اوصاف فوق، می‌ بایست ، کاری کرد تا یکجورایی، پرچم مبارزه بر زمین گذاشته شود. بعد هم دست دوستی را به طرف کسانی دراز نمود که در تمام طول تاریخ، حتی یکبار هم برای خالی نبودن عریضه، آبی را برایمان گرم نکرده اند!(اگر باور ندارید این شما و اینهم صفحات مفتضحانه تاریخی که آنها برایمان رقم زده اند!! فقط پیشنهاد می کنیم تاریخ را همراه با آقای خسرو معتضد ورق نزنید!)
اما مشکل این پیشنهاد چیست؟
برای آنکه طبق گفته این عزیزان، چاقو های سابیده خود را غلاف کرده و الک های بیخته مان را آویزان نماییم. لازم است در ابتدا به طریقی، معادله میان ما و خارجکی ها، عکس شود.یعنی از این پس، ما به هر نحو ممکن، متجاوز شویم و آنها مبارز!
شکل تعدیل یافته اش هم این می شود:
 اگر قرار است ما مبارزه ننماییم، میبایست خارجکی ها هم، در آنسوی معادله، متعهد شوند که دیگر، تجاوز ننمایند.

اما برای چنین کاری، از پیش لازم است تا خارجکی ها را متقاعد نماییم ک شغل اجدادی شان را به یکباره فراموش کرده و آنرا به کناری بگذارند!اما با توجه به سوابق موجود،می توان براحتی حدس زد، که آنها این کار را به همین سادگی ها، نخواهند کرد.
بدین ترتیب، ما هم، مجبوریم برای دستیابی به این حق طبیعی شاد زیستن،و فرار از دنیای افسردگی، بار دیگر با آنها مبارزه کنیم! تا بلکه بالاخره به ایشان بفهمانیم که خیلی از چیزها حق طبیعی ماست!
بنابراین، ماجرای "مبارزه"، تبدیل به ماجرایی می شود که در هر صورت، وبال گردن ماست!(همانگونه که متوجه شدید این نظر در مقابل عقاید کسانی قرار می گیرد که معتقدند خارجکی ها حرف حساب حالیشان هست و ایشان در صورت مصالحه ، به ما نقل و نبات می دهند!)  

البته برای مبارزه منطقی، آنهم با چنین غولهای بی شاخ و دمی، مثل هر اقدامی دیگر،موارد و شرائط مناسب و متناسب با موضوع لازم است. که اگر هر کدامشان، به هر دلیلی تامین نگردند، و یا آنکه از روی احساسات و کاملاً شعاری تامین گردند. همان بهتر که در گوشه ای خزیده و ساکت سر جایمان بنشینیم!براستی چرا در سرزمین مان، همواره وضع به گونه ای است که یا دچار اینور بامیها هستیم و یا گرفتار آنور بامیها!یا بی گدار به آب میزنیم و یا اصلاً به آب نمی زنیم.
چرا بعضی از ما همه چیز را به جنگ و گند می کشند و بعضی دیگر با پوشیدن پوشاک مخصوص بزرگسالان فقط به آبرو داری و سازش فکر می کنند!! آنهم با این استدلال که در این پوشاک، هیچ چیز مشخص نیست!! به امید فرارسیدن روزی که بدون هیچ مسامحه ای، با تمام کشورهایی که دشمنان تاریخی ما بوده اند،بشدت و یک دل سیر مبارزه نماییم و البته نه لزوماً جنگ!

کد خبر 89723

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
4 + 3 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • محمدرضا IR ۰۵:۲۷ - ۱۳۸۹/۰۶/۲۲
    0 0
    جالب بود - متشكرم
  • Sh-k IR ۱۱:۱۳ - ۱۳۸۹/۰۶/۲۹
    0 0
    جالب بود موفق باشيد