یادآوری حماسهها و زنده نگه داشتن اسطورهها، یک احساس وظیفه و ادای دین تاریخی است. این «فلاش بک» میتواند ما را ملزم به مقایسه دو دوره کند تا با وجدان بیدارمان، به قضاوت بپردازیم.
اگر سوم خرداد بهانه خوبی برای یادآوری حماسه «فتح خرمشهر» در عملیات «بیتالمقدس» سال 1361 و ارج نهادن اسطورههای گمنام سرزمینمان در دورانی تغییر یافته و - همچنین - ملتهب باشد، سهم سینما در جهت ثبت این رخداد زنده و ماندگار تاریخی چه بوده است؟ موضوع آزادسازی خرمشهر در مجموعه آثار سینمایی ما محدود به چند فیلم مستند همچون «پل آزادی» (مهدی مدنی)، «آزادی خرمشهر» (کیومرث منزه) و ... فیلم سینمایی حریم مهرورزی (ناصر غلامرضایی 1366) بوده است. در فیلمهای «کیمیا» و «سرزمین خورشید» (احمدرضا درویش) نیز با محاصره خرمشهر به عنوان نقطه مرکزی ماجرا روبهرو هستیم. اما در طول این سالها بارها از ساخته شدن فیلم پرهزینه و آبرومندانهای در مورد «آزادی خرمشهر» به کارگردانی احمدرضا درویش و یا بهروز افخمی سخن به میان آمده که نهایتاً شکل عملی پیدا نکرده است.
اگر برای سیاستگذاران سینمایی ما عناوین پر طمطراق چون «سینمای ملی»، «سینمای فاخر» و ... اهمیت دارد، لزوماً باید ثبت هنرمندانه این رخداد حماسهآفرین را در اولویت قرار دهند و بودجه مناسبی را برایش در نظر بگیرند.
بخشی از تولیدات کشورهایی که جنگ را تجربه کردهاند، اختصاص به رویدادهای مهم جنگی و مقاومت و پایداری مردمشان در طول این نبردها دارد. اما چرا در سینمای جنگ ما (به عنوان مهمترین ژانر سینمایی این سه دهه) این گونه عملیات جنگی و حماسههای مردمی مانند محاصره آبادان و خرمشهر و آزادسازی خرمشهر، حضور چندانی نداشته است؟ بیست سال از خاتمه جنگ تحمیلی و دفاع هشت ساله ما گذشته ولی هنوز (به جز چند نمونه استثنایی) نتوانستهایم در این حوزه شاهد آثار چشمگیر و شاخص با استانداردهای حرفهای و یا نگاه و اجرای حسی و متفاوت باشیم.
از منظری دیگر، سوم خرداد میتواند واسطه و محل مناسبی برای مقایسه گذشته نه چندان دور و حالمان باشد. اگر این روز را در شکل نمادینش «روز مقاومت، ایثار و پیروزی» نام نهادند، آیا در متن جامعه کنونی و رفتار و مناسبات فردی و اجتماعیمان این حس ملی و همدلی و از خود گذشتگی دیده میشود؟
فاصله میان 3 خرداد تا 22 خرداد، ناچیز است. اگر سالروز «حماسه فتح خرمشهر» همچنان برایمان حرمت دارد، بیاییم به خاطر همه آن جانفشانیها و خونهای پاک ریخته شده بر خاک وطنمان، از منیت و برخوردهای خصمانه و کنیهتوزانه دست برداریم و در کنار همه اختلاف سلیقهها و دیدگاهها به یکدیگر مهر بورزیم و خشم و غرور کاذب را در وجودمان دفن کنیم و پیروزی واقعی را در تحمل پذیری و آشتی و تفاهم داخلی، ارتقا و بالندگی فرهنگ و هنر، عزت و آزادگی و تعمیم عدالت اجتماعی و ایجاد هویتمندی و تعادل و توازن در طیفها و طبقات مطرح و تأثیرگذار اجتماعی ببینیم.
حالا در نقطهای فاصله گرفته از آن روزهای غرورآفرین و تاریخساز، میتوان مقاومت و ایثار را در دل مناسبات ساده روزمره جستوجو کرد. حضور در متن جامعه پرالتهاب معاصر و تن ندادن به انفعال و یأس و پایبندی به ریشهها و تعصب داشتن به این خاک و سرزمین و پافشاری بر مطالبات به حق اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی میتواند نوعی مقاومت حقطلبانه و کلید رمز پیروزی باشد.
نظر شما