مجید جویا: با گستردهتر شدن روزافزون دایره کاربردهای علم ژنتیک، این بار گویا نوبت به علوم انسانی و جامعهشناسی رسیده است. بر مبنای تحقیقی که به تازگی در مورد ساختار و زبان جوامع جنوب شرق آسیا و اقیانوس آرام انجام شده، فرایند تکامل جوامع انسانی به صورت گامهای کوچک انجام میشود، درست مانند تکامل زیستی.
تام کوری عضو هیاتعلمی کالج دانشگاهی لندن و سرپرست این تحقیقات در گفتگو با نیچر میگوید: «یکی از بزرگترین مباحث در انسان شناسی این است که آیا در نحوه تغییر جوامع در گذر زمان، اینها تنها الگوهایی تکرارشوندهاند یا فرایند تکاملی». او و گروهش میخواستند بدانند که آیا تکامل و افزایش سطح پیچیدگی جوامع از طریق چند گام مشخص با قالبهای متفاوت است (از قبیله، به منطقه، کشور و امپراطوری) یا اینکه جوامع مختلف هر یک الگوی تکاملی خاص خود را پشت سر میگذارند.
تحلیل آنها که از روشهای عددی به عاریت گرفته شده از ژنتیک بهره میبرد، یک مدل پرطرفدار تکامل سیاسی را تقویت میکند که بیان میدارد افزایش سطح پیچیدگی جوامع به صورت تدریجی است. ولی این دادهها از نظریه دیگری هم پشتیبانی میکنند که بیان میدارد سطح پیچیدگی جوامع میتواند کاهش هم داشته باشد، حال چه از طریق الگوی مشابه با گامهای کوچک و یا با پلههای بزرگتر.
نگرش انسانشناسان به جوامع انسانی، به طور سنتی با هدایت تحقیقات میدانی از گروههای متفاوت، مصاحبه با افراد و مشاهده آنها، و استفاده از دادههای باستانشناسی همراه بود تا بتوانند به ایدهای در مورد نحوه تکامل فرهنگها در طول زمان برسند. ولی این شیوهها محدودیتهای خود را هم دارند؛ اطلاعات باستانشناسی نمیتوانند دادههای خیلی قابل اعتمادی در مورد ساختار اجتماعی و سیاسی این جوامع به دست بدهند؛ و تحقیقات محلی هم مطلقا چیزی در مورد گذشته به شما نمیگویند. کوری میگوید: «خیلی از دادههای موجود در این حوزه، مطلقا بحثها و توصیفهای شفاهی بودهاند».
تکامل زبانی
اعضای گروه کوری، از رویکردی تجربی که در فیلوژنتیک (علم تحقیق بر روی ارتباط تکاملی ژنتیک) به کار گرفته میشود استفاده کردند. ولی به جای بررسی ژنها، آنها درخت خانوادگی 400 زبان در جنوب شرق آسیا و اقیانوسیه را که به تازگی درست شده، استفاده کردند. این منطقه از تایوان در شمال تا نیوزیلند در جنوب، و از ماداگاسکار در غرب تا جزایر ایستر در شرق گسترده شده و از سویی شامل ایالات بزرگی مانند بالی و جاوه و از سوی دیگر دربر گیرنده گروههای مستقلی مانند کسانی است که در مالزی به زبان ایبان سخن میگویند. (برای مشاهده عکس بزرگ، اینجا را کلیک کنید)
این درخت نشاندهنده ارتباط بین زبانها در طول زمان است. دو زبان با تفاوتهای خیلی زیاد در شاخههایی با حداکثر فاصله از هم قرار میگیرند، درست مانند دو گونه با بیشترین واگرایی ژنتیکی ممکن که در دو انتهای یک درخت ژنتیکی قرار میگیرند.
سپس توجه اعضای گروه به انواعی از جوامع جلب شد که امروزه در این منطقه یافت میشوند، و دادههای مربوط به آنها را نیز به دادههای این درخت افزودند. با کار کردن دوباره بر روی شاخههای درخت، آنها با استفاده از زبان به عنوان معیار اندازهگیری برآورد کردند که جوامع چگونه در طول زمان تغییر کرده و تکامل یافتهاند.
گرد دیاموند از دانشگاه کالیفرنیا در لسانجلس که مقالات متعددی با موضوع تکامل جوامع انسانی به رشته تحریر در آورده است، میگوید: «هنگامی که مقاله را خواندم، کاملا آشکار بود که این بهترین شیوه برای حل معماها در رابطه با تکامل پیچیدگی سیاسی است؛ شیوهای که تا پیش از این هیچ گاه به کار گرفته نشده است. روشن است که اگر کسی تلاش کند تا ارتباطات فیلوژنتیک را پیدا کند، این بهترین راه برای انجام این کار استفاده از یک روش تحلیل عددی است».
رویکرد رادیکال
ولی دیگر دانشمندان در جامعه انسانشناسی، چنین اطمینانی را ندارند. رابرت کارنیرو، انسانشناس موزه امریکایی تاریخ طبیعی در نیویورک میگوید: «هدف آنها انسانشناسانه است، ولی شیوهشان کاملا متفاوت با چیزهایی است که ما تاکنون از آنها استفاده میکردیم».
گری فینمن، از انسانشناسان دانشگاه ایلینوی در شیکاگو اشاره میکند که تحلیلهای تکامل سیاسی عموما به تغییرات در ساختار سیاسی یک منطقه در یک بازه زمانی مشخص نگاه میکنند؛ ولی دادههای استفاده شده توسط کری و گروهش، به جای این امر به گسترش افراد و زبانهایشان در یک منطقه جغرافیایی وسیع ناظر است؛ در نتیجه راههایی که این جوامع از طریق آنها میتوانند ساختار خود را تغییر دهند نیز متفاوت خواهند بود. برای مثال، گروه کوچکی که از سرزمین اصلی جدا میشود، موردی متفاوت از سرزمین بزرگی است که به تعدادی از گروههای کوچکتر تقسیم میشود، که هر یک از آنها در محدوده جغرافیایی سرزمین اصلی باقی میمانند.
برخی انسانشناسان هم ممکن است نتوانند با این شیوههای آماری که از ژنتیک به عاریت گرفته شده، ارتباط برقرار کنند. کارنیرو میگوید: «حتی اگر فرض کنیم که من با این شیوههای آماری آشنا بودم، نمیدانم که چگونه میشد از یک فیلوژنی زبانی به تکامل سیاسی برسم».
دیاموند اما از این شیوه دفاع میکند و میگوید: «به هیچ وجه قرار نیست که از تحلیل زبانها، نتیجهای در رابطه با جوامع استخراج شود، فقط قرار است که درخت فیلوژنیک تکمیل شود و هنگامی که این امر انجام شد، شما میتوانید از این درخت برای بررسی تکامل (در این مورد) سیاسی استفاده کنید. در نتیجه تنها سوال در این مورد این خواهد بود که آیا زبانها راه مناسبی برای درک ارتباط بین جوامع هستند یا نه؟». زبانها، به گفته دیاموند میتوانند از عهده این مهم بر بیایند.
ولی به گفته فینمن مشکلاتی هم در این میان وجود دارند. او میگوید: «ممکن است دلایل دیگری وجود داشته باشند که چرا دو خانواده زبان با هم شباهت دارند. برای مثال یک جامعه میتواند کلمات را از جامعه دیگر به عاریت بگیرد بدون این که الزاما ریشه مشترکی با آن زبان داشته باشد. نتیجهگیریهای کلی منطقی هستند و رویکرد هم قطعا نوآورانه است. ولی باید احساس بهتری برای مقولههای اجتماعی فرهنگی که میخواهند از آنها صحبت کنند داشته باشند».
کوری مراقب است که به کارهای قبلی در انسانشناسی و جامعهشناسی دید تحقیرآمیزی نداشته باشد: «ما نمیخواهیم که تمام این کارها را از پنجره به بیرون بیاندازیم، ولی میخواهیم در مورد چیزی که میآزماییم، سختگیرتر باشیم و در مورد چیزی که در باره آن صحبت میکنیم نیز صریحتر باشیم».
نظر شما