نام تو رخصت رویش است و طراوت/ زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

چشمه‌های خروشان تو را می‌شناسند

موج‌های پریشان تو را می‌شناسند

 

پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی

ریگ‌های بیابان تو را می‌شناسند

 

نام تو رخصت رویش است و طراوت

زین سبب برگ و باران تو را می‌شناسند

 

از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی

ای که امواج طوفان تو را می‌شناسند

 

اینک ای خوب، فصل غریبی سر آمد

چون تمام غریبان تو را می‌شناسند

 

کاش من هم عبور تو را دیده بودم

کوچه‌های خراسان، تو را می‌شناسند

کد خبر 101431

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 2
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۰:۴۶ - ۱۳۸۹/۰۷/۲۷
    2 0
    بسيار زيبا و دلنشين
  • هیدرولیک چالوس IR ۱۱:۱۸ - ۱۳۸۹/۰۷/۲۷
    2 0
    خدا رحمتت کنه قیصر. جه غریبه شعر بی تو و امثال تو.

آخرین اخبار