به دنبال فیلترینگ، کاربران با تمام سختیهای اتصال به فیلترشکن، دوباره به سمت تلگرام رفتهاند. این آمار برای یکبار دیگر این موضوع را داغ میکند که چرا پیامرسانهای داخلی در جذب مخاطب موفق نشدند؟
بیش از یک سال از فیلترینگ تلگرام در ایران میگذرد، اما این پیامرسان هنوز هم جزو پرکاربرترین و پراستفادهترین شبکه مجازی در ایران است. طبق آخرین نظرسنجی مرکز افکارسنجی دانشجویان ایران (ایسپا)؛ در سال گذشته ۷۱ درصد جوانان ۱۸ تا ۲۹ ساله از تلگرام استفاده کردهاند.
به موازات فیلترینگ قرار بود پیامرسانهای داخلی به کارزار بیایند و رشد کنند. در حالی که امید به این اتفاق خیلی زیاد بود و حمایتهای خوبی نیز از آنها صورت گرفت، اما آمارها نشان میدهد پیامرسانها در جذب مخاطب و کاربر چندان موفق نبودند که این مسئله نیز دلایل زیادی دارد.
«میثم علیزاده» که پس از دریافت دکترای علوم اجتماعی محاسباتی از دانشگاه جرج میسون آمریکا و پشت سر گذاشتن اولین دوره پسا دکتری در مرکز تحقیقات شبکهها و سیستمهای پیچیده دانشگاه ایندیانا، اکنون دوره پسادکتری دیگری را در دانشکده امور عمومی و بینالملل دانشگاه پرینستون میگذراند، لا به لای تحقیق و پژوهشهایی که طی این سالها انجام داده و درگیر آن بوده، به خوبی میتواند برای این ناکامی، دلایل علمی بیاورد.
این پژوهشگر که چهار دلیل مهم و عمده را در موفق نبودن پیامرسانها موثر میداند؛ به تشریح این دلایل پرداخت.
همراه نبودن افکار عمومی
اولین و مهمترین دلیلی که موجب شد پیامرسانها با توفیق و استقبال رو به رو نشوند «همراه نشدن افکار عمومی» با آنها بود. علیزاده در این خصوص میگوید: صورت مسئله فیلترینگ شبکه تلگرام برای افکار عمومی معلوم نبود و هنوز هم نیست. برای مردم مشخص نیست فیلترینگ تلگرام و تاسیس پیامرسانهای داخلی، راهحل ارائه شده برای کدام مشکل است؟
زمانی این ایده میتوانست با موفقیت همراه شود که ما مشکلات تلگرام را با مردم در میان میگذاشتیم. آن هم نه با اشاره به چند مسئله کلی مانند این که فضای مجازی باعث طلاق میشود، نوجوانها را با مشکل رو به رو میکند و مسائلی از این دست.
عدهای باید با استفاده از روشهای متداول تحلیل دادههای شبکههای اجتماعی جزئیات را از دل مشاهدات میدانی تهیه میکردند و به مردم ارائه میدادند؛ آن هم از طریق برگزاری مستمر نشستها و کنفرانسها، ساخت برنامه در صدا و سیما یا انتشار مقاله در خبرگزاریها. کاری که خیلی از کشورها آن را انجام دادند و نتیجهبخش بود.
علیزاده برای روشن شدن ابعاد کلی این ماجرا به مثال درستی اشاره میکند. به ماجرایی که کشور هند توانست آن را به خوبی مدیریت کند: یکی از کشورهایی که توانست از طریق مطالعه و جمعآوری داده حرف خودش را به کرسی بنشاند و مردم را با خودش همراه کند، هند است.
مردم این کشور از پیامرسان «واتساپ» به صورت گسترده استفاده میکنند. به واسطه همین مسئله اخبار جعلی و دروغ نیز گسترش پیدا کرد و خسارات زیادی به بار آورد. حتی کار به قتلهای دلخراشی رسید که ریشهاش به همین فیک نیوزها برمیگشت. دولت هند ابتدا با مسئولان واتساپ و فیسبوک صحبت کرد اما به نتیجه نرسید.
پس از آن دانشمندان و خبرنگاران هندی، چه آنهایی که در داخل کشور بودند چه خارجیها، شروع کردند به مطرح کردن شواهد علمی و درست در خصوص فیک نیوزهایی که به واسطه واتساپ منتشر میشد.
افکار عمومی آرام آرام با مسئله محدود کردن واتساپ همراه شد. در ادامه نیز فیسبوک اعلام کرد به افرادی که بتوانند راهکاری جهت مقابله با گسترش اخبار جعلی در هند ارائه دهند، کمک هزینه اجرای تحقیقات علمی در قالب جوایز ۵۰ و ۱۰۰ هزار دلاری پرداخت میکند و اولویت هم با محققان هندی بود.
در نهایت یک سری محدودیتهای خاص مانند محدودیت تعداد ۵ فوروارد برای هر کاربر در روز و مشخص بودن هویت اولین فردی که مطلبی را فوروارد میکند، اعمال شد. از آنجا که جزئیات ماجرا به شکل درست با مردم در میان گذاشته شده بود، آنها نیز با این محدودیتها همراه شدند.
تبلیغات نادرست برخی سیاسیون
این پژوهشگر ایرانی اعتقاد دارند مسئله بعدی که این عدم موفقیت را رقم زد، تبلیغاتی بود که برخی سیاستمداران برای آن انجام دادند. او معتقد است هر چیزی که میخواهی به نتیجه نرسد را باید بدهی به عدهای از سیاسیون تا تبلیغش کنند: گاهی سیاستمدارن با روشهای غلطی که برای تبلیغ یک محصول یا جریان در پیش میگیرند باعث میشوند حتی موافقان هم به مخالفان تبدیل شوند. اگر وظیفه تبلیغ پیامرسانها بر عهده گروه سازنده گذاشته میشد آنها از امکانات موجود برای تبلیغ کارشان استفاده میکردند و طبق یک فرآیند ارگانیک، کاربران به سمتشان جذب میشدند قطعا تا الان جایگاه خودشان را پیدا کرده بودند.
ادبیات سنتی روانشناسی اجتماعی و یافتههای اخیر دانشمندان روی دادههای شبکههای اجتماعی، نشان میدهد اغلب مردم در میان خبرهای سیاسی، آن خبرهایی را باور میکنند که با جهتگیری سیاسیشان همخوانی داشته باشد. پیامرسانها میتوانستند یک صورتمسئله در حوزه کسب و کار، اقتصاد، اجتماع و دیگر زمینهها باشند اما با ورود سیاستمداران به یک موضوع سیاسی تبدیل شدند. مردم نیز در مواجهه با آنها، گرایش سیاسیشان را در نظر گرفتند و برای پیوستن یا نپیوستن به آن تصمیم گرفتند.
حریم شخصی کجاست؟
دلیل سوم که از نظر این محقق اهمیت بسیاری دارد، حریم شخصی است. علیزاده در این خصوص میگوید: در ایران قانون مشخصی در خصوص دادههای شخصی افراد وجود ندارد، کاربران فضای مجازی به شکل مشخص نمیدانند اطلاعاتی که به یک نرمافزار میدهند کجا ذخیره میشود؟ چه کسی به آن دسترسی دارد؟ پیامرسانهای داخلی به طور شفاف به مردم توضیح ندادند سرنوشت دادههایشان چه میشود.
دلیل آخر که درجه اهمیت آن خیلی هم بالا نیست، کیفیت این پیامرسانهاست. تلگرام با هر معیار و متری که مورد محاسبه قرار بگیرد، پیامرسان نسبتا کاملی است، گرافیک بسیار خوبی دارد و در هر آپدیت امکاناتی اضافه میکند که پیامرسانهای دیگر آن را ندارند. زمانی که مردم درخصوص این قابلیتها دست به مقایسه میزنند، عدم استقبال به وجود میآید.
نقش حاکمیت چیست؟
علیزاده با اشاره به این نکته که وظیفه اصلی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات (ICT) فراهم کردن زیرساخت مناسب جهت حمایت از پیامرسانهای بومی بوده است، گفت: بر اساس گزارشهایی که وزارت ارتباطات در خصوص حمایت از پیامرسانهای داخلی منتشر کرده، اینطور به نظر میرسد که آنها وظایف خودشان را به طول کامل در این حوزه انجام دادهاند.
اما این که چرا با وجود حمایتهای مالی و معنوی، باز هم استقبال خوبی از آنها صورت نگرفت، دلیل دیگری دارد. علیزاده میگوید: پیامرسانها نیز مانند هر استارتاپ دیگری باید به حال خودشان رها میشدند. آنها باید به تنهایی در یک فضای رقابتی رشد میکردند، نه اینکه با استفاده از رانت و قدرت فیلترینگ، رقبای خارجیشان را از دور خارج کنند. میشد به جای این کارها مسابقه ملی و جشنواره برگزار کرد، تسهیلات ویژه در نظر گرفت و نیروی انسانی حاذق را وارد میدان کرد.
این مقایسه اشتباه است
او معتقد است یک نگاه نادرست دیگر نیز در زمینه رشد پیامرسانها وجود دارد: عدهای میگویند همانطور که فیلترینگ یوتیوب در ایران منجر به ظهور و رشد «آپارات» شد، اگر فیلترینگ تلگرام هم کامل انجام میشد، پیامرسانهای داخلی رشد میکردند.
این حرف شاید در مورد بسیاری از صنایع و محصولات صادق باشد اما بیانش در مورد پیامرسانها جزئیات بسیاری را نادیده میگیرد. اولین و مهمترین وجه تمایز این دو، دادههایی است که در پیامرسانها از خصوصیترین مکالمات افراد تولید میشود و کسی نمیداند سرنوشتشان چیست و کجا حفظ و نگهداری میشوند.
در حالی که شبکهای مانند آپارات، به جز تاریخچه صفحات مشاهده شده، داده خاص دیگری از مخاطبش به دست نمیآورد که کسی نگران آن باشد. دومین دلیل، تفاوت ماهوی پیامرسان با پلتفرمهای آنلاین ویدئویی مانند آپارات است.
یوتیوب عمدتا برای آپلود یا تماشای ویدئو کاربرد دارد و عملاً شبکه اجتماعی محسوب نمیشود، به همین دلیل به راحتی هم قابل جایگزینی برای کاربران است.
پیامرسانها در ایران تقریباً نقش آچار فرانسه را پیدا کردهاند. طیف گستردهای از نیازهای روزانه افراد مانند آگاهی از اخبار، گفتوگوی کمهزینه با افراد، انتقال فایلها، تبلیغات تجاری و سیاسی و حتی کسب درآمد را پوشش میدهند.
لذا طبیعتا مردم در مقابل فیلتر شدن یوتیوب مقاومت چندانی نشان نخواهند داد اما در برابر فیلتر شدن شبکههای اجتماعی و پیامرسانها مقاومت خواهند کرد.
فیلترینگ؛ دستاورد یا هزینه؟
فیلترینگ قطعا دستاوردهایی برای کشورهایی که صاحب پلتفرم شبکههای اجتماعی نیستند به دنبال دارد اما این دستاوردها با هزینههایی همراه است.
گاهی اوقات سیاستگذاران کلان مملکتی، بنا به ضرورتی تصمیم میگیرند چند روزی شبکهای را فیلتر کنند اما اگر فیلترینگ برای مدت طولانی ادامه پیدا کند، نیاز است که قانونگذار از هزینه آن با خبر باشد و یقین بداند حاضر است به ازای این هزینهها، دستاورد موردنظرش را به دست بیاورد.
بر اساس یافتههایی که در ادبیات علوم سیاسی به چشم میخورد، فیلترینگ دو هزینه اساسی برای جامعه در پی دارد؛ یکی سیاسیشدن افراد و دیگری تشدید دوقطبی است.
علیزاده سیاسی شدن بر اثر فیلترینگ را با اشاره به مقالهای که در American Political Science Review منتشر شده توضیح میدهد: سال ۲۰۱۴ در هنگکنگ تظاهراتی علیه دولت مرکزی چین انجام شد.
دولت چین آن زمان تصمیم گرفت اینستاگرام کشور خودش - و نه تایوان - را فیلتر کند. پس از مدتی محققان دادههای کاربران اینستاگرام چینی را قبل و بعد از فیلتر شدن جمعآوری و مقایسه کردند تا اثرات فیلتر را بر رفتار کاربران چینی بسنجند.
نتیجه این بود که تعداد کاربران و بازدیدکنندگان از اینستاگرام از نصف هم کمتر شده بود اما آن روی سکه این بود؛ افراد زیادی سیاسی شده بودند.
معیار سنجش سیاسی بودن هم این بود که آنها با فیلترشکنهایی که به واسطه فیلتر با آن آشنا شده بودند به تمام سایتهای سیاسی که در کشورشان فیلتر بود سر زدند. مشخص شد طی این مدت آمار بازدید سایتها و صفحات مجازی مخالف دولت چین که همگی فیلتر بودند، به شدت افزایش پیدا کرد. به عبارت دیگر، هزینه کاهش کاربران اینستاگرام افزایش کاربران بازدیدکننده از صفحات مخالف چین بود.
او در انتها به دوقطبی شدن به واسطه فیلترینگ نیز اشاره کرد و گفت: تشدید دو قطبی هم به این واسطه شکل میگیرد که پس از فیلتر شدن یک شبکه یا پیامرسان، عدهای با استفاده از فیلترشکن در آن باقی میمانند اما عده دیگر به پیامرسان بومی یا پیامرسان دیگری کوچ میکنند.
تبدیل شدن افراد به دو گروه در ادامه به echo chamber منجر میشود. یعنی کاربران دو گروه مطالب یکدیگر را نمیبینند و هر کدام در شبکه اجتماعی خودش شروع میکند به نوشتن و انتشار نظراتش، بدون این که بداند این نظرات با گروه مقابل به اشتراک گذاشته میشود یا نه؟ همین عدم اطلاع از یکدیگر میتواند به تشدید دوقطبی بیانجامد.
استفاده از افراد متخصص
علیزاده اعتقاد دارد برای تصمیمگیری در حوزههای جدید مانند فناوری، نیاز است افرادی سر کار باشند و از تخصصشان استفاده کنند که علم این کار را دارند.
وی در ادامه گفت: در مجلس کشورهای توسعهیافته زمانی که قرار است برای موضوعات تخصصی قانونگذاری شود از نظرات دانشگاهیان استفاده میکنند. به صورت خیلی شفاف، یک اعلامیه پخش میشود که در متن آن از دانشگاهیان میخواهند یک پروپزال - طرح اولیه - بفرستند.
نوع دوم هم به این شکل است که اعضای کمیتهای که در مجلس وجود دارد، با شناختی که از افراد دانشگاهی دارند از آنها میخواهند در خصوص موضوع مورد نظرشان تحقیق کنند و قبل از رایگیری در مجلس، آن را برای نمایندگان شرح دهند. پس از آن صحبتها، نمایندگان مجلس و کنگره با دیدِ باز و شناخت کامل به موضوع رای میدهند.
اگر این روند برای مجلس و قوانین ما در حوزه موضوعات جدید مانند پیامرسانها در پیش گرفته شود، قطعا نتایج خوبی به دنبال خواهد داشت.
۵۶۵۶
نظر شما