۰ نفر
۹ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۰:۴۷

فیلم این هفته یک اثر تجربی آوانگارد با ساختاری نامتعارف و لحن غیرعادی است که آدم حیرت می‌کند چطور توانسته با چنین استقبال و محبوبیت گسترده‌ای روبرو شود.

نزهت بادی: متاسفم که هفته پیش به دلیل مریضی نتوانستم خیالباف‌ها را بنویسم، اما حالا بعد از شلوغی‌های جشنواره می‌توانیم دوباره سر بازی خودمان برگردیم. با این تفاوت که از این به بعد خیالباف‌ها را دوشنبه هر هفته و یادداشت‌های هفتگی‌ام را شنبه‌ها در سایت بخوانید. در ضمن به لطف دوستان وبلاگم نیز در سایت راه‌اندازی شده که دیگر می‌توانید مطالبم را در آن پیدا کنید. 

فیلم دفعه پیش «بانی و کلاید» ساخته آرتور پن بود که با گذشت زمان هنوز جذابیتش را از دست نداده است. تابحال فکر کردید فیلم‌های خوب هر چه پیرتر و قدیمی‌تر می‌شوند، آدم بیشتر به آنها علاقه پیدا می‌کند. 

اما فیلم این هفته یک اثر تجربی آوانگارد با ساختاری نامتعارف و لحن غیرعادی است که آدم حیرت می‌کند چطور توانسته با چنین استقبال و محبوبیت گسترده‌ای روبرو شود. نه اینکه فکر کنید فیلم خوبی نیست، اتفاقا یکی از فیلم‌های فوق‌العاده سال‌های اخیر است، اما فیلمساز چنان همه عناصر جذاب فیلم را تقلیل داده که فکر می‌کردیم فقط سلیقه‌های خاص‌تر از آن لذت خواهند برد. 

در بیشتر صحنه‌های فیلم شخصیت تک‌افتاده دانیل دی‌لوئیس را در قاب‌های خالی و سکوت‌های طولانی در دل بیابان‌های وسیعی می‌بینیم که خوشبختی‌اش را در مایه سیاهی که در دل زمین نهفته می‌جوید. 

واقعا دنبال چیز دیگری نگردید، همه داستان همین است، قصه مردی که روز به روز بیشتر در باتلاق تیرگی و سیاهی زیرپایش فرو می رود تا مرد طلایی روزگارش شود، اما درنهایت به مردی به شدت تنها تبدیل می‌شود که تنها کاری که از او برمی آید این است که بدترین چیزها را در مردم ببیند و نفرتش از آنها بیشتر شود.

دانیل دی‌لوئیس در نقش یکی از ضد قهرمان‌های مخوف سینمای سال‌های اخیر با مهارت و تسلطی بی‌نظیر سیمای مردی را نشان می‌دهد که پشت چهره معمولی‌اش یک هیولا را پنهان کرده است. تا جایی که آدم احساس می‌کند خاویر باردم در «پیرمردها جایی ندارند» در مقابل او یک قاتل معصوم و دوست‌داشتنی است. 

البته نه اینکه فکر کنید در این فیلم با کشتار و شکنجه و خونریزی و اینجور چیزها روبرو هستید، بلکه خشونت فیلم در جوهره آن و نوع دیدگاهش نسبت به بشر و دنیای پیرامون آن نهفته است. درواقع از این همه نفرت، حرص و جاه‌طلبی که در وجود آدم‌ها می‌بینید به هراس می‌افتید و تازه احساس می‌کنید پشت همه این انسان‌دوستی، مردم‌داری و اخلاق‌گرایی انسان‌های دور و برمان می‌تواند چه نیات و افکار وحشتناکی مخفی شده باشد و همه اینها فقط بهانه‌هایی برای استثمار و سلطه‌جویی دیگران باشد.

حالا متوجه شدید که چرا تعجب کردم فیلمی به این تلخی و سیاهی می‌تواند فیلم محبوب روزگار ما باشد. حتما به آخر دنیا رسیده‌ایم که از چنین فیلم‌هایی لذت می‌بریم و باورشان می‌کنیم. بعید می‌دانم دیگر فیلم بزرگی درباره امید و خوش‌بینی به رستگاری بشر ما را راضی کند. ما خیلی وقت است از خودمان ناامید شده‌ایم. 

حالا اگر گفتید درباره چه فیلمی حرف زدیم؟

54

کد خبر 133575

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 5
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • مصطفی IR ۱۱:۳۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۹
    0 0
    there will be blood
  • بدون نام IR ۱۲:۰۷ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۹
    0 0
    فكر كرديم ديگر خيالبافها را تعطيل كرديد، فيلم اين هفته هم خون به پا مي شود انتخاب معركه اي است، مرسي
  • افتاب ابدی .......... IR ۱۲:۲۹ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۹
    0 0
    There Will Be Blood 2007 Director: Paul Thomas Anderson Writers: Paul Thomas Anderson (screenplay), Upton Sinclair (novel) Stars: Daniel Day-Lewis, Paul Dano and Ciarán Hinds
  • رها IR ۱۷:۰۰ - ۱۳۸۹/۱۲/۰۹
    0 0
    چقدر نااميدانه نوشتيد!دلمان گرفت
  • افتاب ابدی .......... IR ۱۰:۲۶ - ۱۳۸۹/۱۲/۱۰
    0 0
    از نظر من این متن زیباترین توصیف "نزهت بادی" از فیلمهایی است که معرفی کرده است. "در بیشتر صحنه‌های فیلم شخصیت تک‌افتاده دانیل دی‌لوئیس را در قاب‌های خالی و سکوت‌های طولانی در دل بیابان‌های وسیعی می‌بینیم که خوشبختی‌اش را در مایع سیاهی که در دل زمین نهفته می‌جوید."