حدود یک ماه قبل وقتی همسرم از دنیا رفت، ما نیز طبق وصیت او عمل کردیم. با این حال، پسر بزرگم که خودش از اوضاع اقتصادی خوبی برخوردار است و چندین واحد آپارتمانی دارد، به منزلم آمد و با توهین و فحاشی، توفانی به راه انداخت که آبرویم را در محل برد. او فریاد میزد که ارثیه اش را میخواهد و ما نباید بدون اجازه او پولی را صرف فقرا میکردیم. در حالی که همسرم فقط یک منزل مسکونی باقی گذاشته است که من در آن زندگی میکنم. همسرم جز جهیزیه کامل، ارثیه دیگری به دخترانش نداده است و هیچ کدام از دامادهایم چشم طمعی به ارثیه او ندارند. ولی پسر بزرگم که سالها بود به تحریک همسرش خبری از مادرش نداشت اکنون ادعا میکند باید همین منزل مسکونی را بفروشند تا او به ارثیه اش برسد!
من با دل شکستگی به عروسم گفتم نمیتوانم تو را نفرین کنم، اما دعا میکنم خداوند عروسی مانند خودت نصیب ات کند و ...
به دستور سرهنگ عامری (رئیس کلانتری سپاد) این پرونده توسط مشاوران زبده کلانتری مورد بررسی قرار گرفت.
1717
نظر شما