مهسا بهادری: سهراب، هاشم، نغمه و آرزو؛ کاراکترهایی که مخاطب را با قصه خود همراه کردهاند و حالا مخاطب برای دانستن عاقبت داستان هاشم و سهراب، دو کودکی از ابتدای زندگیشان در پرورشگاه با آنها همراه شده و حالا به یک سروسامان نسبی رسیدهاند، در سومین فصل متوالی ببیننده سریال «از سرنوشت» شده است. دارا حیایی، کیسان دیباج، فاطیما بهارمست و مونا کرمی چهار بازیگری هستند که عصر یک روز پاییزی مهمان کافهخبر شدند تا به سوالات ما درباره خودشان و سریالی که نقشهای اصلی آن را ایفا کردهاند پاسخ بدهند. متن این گفتوگو را که فضایی متفاوت داشت و با شیطنتها و شوخیهای این بازیگران جوان همراه شد را در ادامه بخوانید.
دراینباره بخوانید:
از شخصیتهای سیاه و سفید سهراب و هاشم تا مابهازای بیرونی کاراکتر خندان
ترجیح میدهید کیسان دیباج به عنوان خواننده شناخته شود یا بازیگر؟
کیسان دیباج: بازیگر.
همان یک آهنگی که خواندهاید کافی است یا میخواهید خوانندگی را ادامه دهید؟
کیسان دیباج: کافی نیست. من کار موسیقی نیز انجام میدهم اما تمرکز اصلیام روی بازیگری است. موسیقی بیشتر برای من یک کار دلی است به این دلیل که ترانه و ملودی کار را خودم مینویسم. به همین دلیل اگر در خلوت خودم به موسیقی درخوری برسم آن را به بازار نیز ارائه میدهم.
خانم بهارمست، با آن سابقه مجری گری و شروع طوفانی در کودکی که ما در تلویزیون از شما سراغ داریم و بعد هم بازی در سریال تلویزیون، فکر میکنید کار در کدام عرصه هنری برای شما جذابتر است؟
فاطیما بهارمست: مدیوم سینما و تلویزیون بسیار باهم متفاوت است. شاید برای یک بازیگر سریال بازی کردن جذابتر باشد. به این دلیل که قرار است یک روندی را در قسمتهای مختلف طی کند و قرار است یک قصه طولانیتری را بازی کند ولی موضوعی که ما با آن مواجه هستیم این است که یک سری نقشها و کارها را ما نمیتوانیم در تلویزیون انجام دهیم چون آزادی محدودتری دارد. اما این آزادی در سینما بیشتر است و به همین دلیل خواه یا ناخواه علاقه به سینما بیشتر میشود چون در آن مدیوم میتوان نقشهای هیجان انگیزتری بازی کرد، ولی اگر این وجه از ماجرا را کنار بگذاریم فکر میکنم برای یک بازیگر بازی در سریال جذابتر باشد، به شرط آنکه بتواند وارد فضاهای هیجان انگیزتر و آزادانهتری بشود.
به لحاظ بازخورد مخاطب فکر میکنید که بازی در تلویزیون و سریال بهتر است؟
فاطیما بهارمست: خیر، من کاملا به لحاظ بازیگر میگویم؛ به این دلیل که بازی کردن در یک سریال بسیار سختتر از بازی در فیلم سینمایی است. میگویم سختتر است از این جهت که در سینما یک فیلم سینمایی نهایتا یک فیلمنامه ۸۰ صفحهای دارد، اما در سریال هر قسمت ۴۰ صفحه فیلمنامه دارد و بازیگر مجبور است که برای هر قسمت بازی، حس متفاوت و روند تغییر شخصیت را بسازد و همه این موارد کار را سختتر میکند و زمانی هم که کار سختتر میشود، جذابتر میشود.
تفاوت این مدیومها با عرصه اجرا و گویندگی برای شما چیست؟
فاطیما بهارمست: بسیار تفاوت دارد، به این دلیل که من سالهاست آن کارها را انجام ندادم چون علاقه نداشتم و از زمانی که دانشگاه رفتم و درس خواندم، بازیگری برایم موضوع مهمتری شد و بیشتر هم تئاتر کار کردم در واقع اگر قرار باشد بین تئاتر، سینما و تلویزیون یک مدیوم را انتخاب کنم، قطعا انتخاب من بازی در تئاتر است. البته بازی و اجرا، دو دنیای کاملا متفاوت هستند و من تجربه خلق نقش را ترجیح میدهم.
برای شما که کار را با فیلم سینمایی«شعلهور» همراه با پدر آغاز کردید و بعد وارد تلویزیون شدید و در دو فصل متوالی در سریال بازی کردید، این سریال چه بازخوردی داشته است و چه مسیری را جلوی پای شما قرار داده است؟
دارا حیایی: هزار ساعت مقابل دوربین تلویزیون بازی کردن، آن هم نقشی که تنها خودت میتوانی آن را ایفا کنی، بسیار تفاوت دارد با بازی کردن جلوی دوربین سینمایی حمید نعمت الله. بازی کردن مقابل دوربین حمید نعمت الله، افتخاری بود که همزمان قسمت من و پدر شد و من در کنار پدر جلوی دوربین آقای نعمتالله رفتم. تلویزیون بسیار موقعیت خوبی برای من است تا بتوانم تجربههای متفاوت و تازهای به دست بیاورم و به آن هدفی که میخواهم برسم.
شخصیت نوید در سینمایی«شعلهور» بسیار شخصیت آرام و درونگرایی است و شخصیت هاشم در سریال«از سرنوشت» خیلی برونگرا است و انرژی سریال از این شخصیت گرفته میشود، کدام یک از این نقشها به دارا حیایی نزدیکتر است؟
دارا حیایی:هر دوی اینها شخصیت من نزدیک است، به هرحال آدمها هم آرام هستند و هم شیطنت خود را دارند.
شما در مسیر بازیگری تا چه اندازه از پدر الگو برداری میکنید؟
دارا حیایی: بسیار زیاد، به این دلیل که ایشان این مسیر را رفتند و من هم میدانم که باید تلاش کنم تا به دنبال ایشان پایم را روی رد پاهای ایشان بگذارم و در این مسیر پیش بروم.
خانم کرمی آرزو چرا اینقدر سهراب را اذیت میکند؟
مونا کرمی: چون سهراب از بچگی آرزو را اذیت میکرد و حالا نوبت به آرزو رسیده است. اما من سعی کردم خیلی او را اذیت نکنم.
شما در حالی به پروژه اضافه شدید که فصل اول که کودکی دو کاراکتر سهراب و هاشم بود همزمان با فصل دوم یعنی نوجوانی آنها در حال فیلمبرداری بود. چطور با بازیگرهای نقش کودکی سهراب و هاشم هماهنگ شدید؟
کیسان دیباج: ما در زمان پیشتولید، فیلمنامه فصل اول را مطالعه کردیم، فیلمنامه فصل دوم را هم مطالعه کردیم و در همین بین هم دائم در حال معاشرت با بازیگران نقش کودکیمان بودیم.
آنها با شما همراه میشدند یا شما سعی کردید خودتان را با آنها همراه کنید؟
کیسان دیباج: هردو با هم همراه بودیم، چون به هرحال باید یک خروجی میگرفتیم که کارگردان آن را تایید کند. کارگردانها یک چیزی را تایید میکردند و ما باید با هم به آن میرسیدیم.
کار کردن با دو کارگردان از سختیهای کارتان بود؟
کیسان دیباج: به نظرم چالش مثبتی بود، چرا که هر کسی یک روشی دارد و راه آمدن با هر دو آنها مانند انجام دو کار بود و برای ما چالش مثبتی به شمار میآمد.
همزمان با اینکه فصل دوم پخش میشد شما مشغول بازی در فصل سوم سریال بودید. بازخوردهایی که از فصل دوم میگرفتید چه قدر در بازی فصل سوم شما تاثیر داشت؟
فاطیما بهارمست: در حقیقت این بازخوردها تاثیر خاصی در روند بازی ما نداشت، همان شخصیتی که طراحی کرده بودیم و آن را بازی میکردیم، در فصل سوم نیز ادامه دادیم. در واقع تاثیر این بازخوردها روی روند کار ما نبود، بیشتر باعث شد تا متوجه شویم مردم این کار را دوست دارند و همین موضوع هم برای ما یک انگیزه مضاعف ایجاد کرد. چرا که تا قبل از اینکه فصل دوم پخش شود، ما اصلا نمیدانستیم که چه اتفاقی قرار است برای سریال بیفتد و زمانی که سریال پخش شد با یک حجم عظیمی از استقبال و دوست داشته شدن از جانب مخاطب مواجه شدیم و همین هم هیجان ما را برای بازی در فصل سوم سریال بیشتر میکرد. چون این فصل از دو فصل قبلی متفاوتتر بود و هرچه هم سریال جلوتر میرود این تفاوت بیشتر دیده میشود و یک ویژگی دیگری از شخصیتها به چشم میآید.
دارا حیایی: به نظر من این بازخوردها بیشتر ترسناک بود تا مثبت، چون در فصل سوم شش سال بزرگتر از سن کاراکترها در فصل دوم را بازی میکنیم و مردم به شخصیتهای فصل دوم عشق میورزیدند و این مورد یک تله برای ما محسوب میشد که ممکن است برای هر بازیگر اتفاق بیفتد و اگر بازیگر آگاه نباشد ممکن است در دام آن اسیر شود.
فاطیما بهارمست: البته قبل از شروع فصل سوم، ما باز هم با یکدیگر تمرین کردیم، چون میدانستیم که داستان و فضا با فصل دوم متفاوت است. با بچهها جلسات تمرین فراوانی داشتیم تا بتوانیم در فصل سه بسیار متفاوتتر از فصل دوم بازی کنیم.
هاشم و سهراب دو کودکی هستند که در پرورشگاه بزرگ شدند و با چالشهای فراوانی مواجه شدند ولی بسیار خوب روی پای خودشان ایستادهاند. شما به ازای بیرونی برای آنها دیده بودید؟
دارا حیایی: من برای تجربه به دست آوردن ندیدم، هرچند که از جانب پدر پیشنهاد شده بود، اما درک کردنشان آن قدر هم دور نیست و تحمل کردن این همه سختی برای کودکان اصلا خوب نیست. چون نباید زندگی آنها به این اندازه سخت باشد و معتقدم که این موضوع جزو نبایدهای زندگی است. چون بچهها به دنیا میآیند که اول از همه بچگی کنند، یک بچه پرورشگاهی از اول بزرگی میکند و سختی میکشد، آدمها با سختی کشیدن بزرگ میشوند و این موضوع اصلا برای یک کودک چیز خوبی نیست.
قصه بچه پرورشگاهی، هم در ادبیات کلاسیک جایگاه ویژهای دارد و هم اینکه همیشه در فیلم و سریال به آن پرداخته شده است.
دارا حیایی: بله، بسیار هم به آن پرداخته شده است.
با توجه به این موضوع که گفتید اگر بازیگر در یک نقش بماند برای او سم است، شما بیشتر دوست دارید چه نقشی را بازی کنید؟
دارا حیایی: علاقه من به سه دسته تقسیم میشود، نقش منفی، نقش کمدی و نقش معمایی پلیسی را بسیار دوست دارم و برایم جذاب است.
این نقشها را در مدیوم تلویزیون دوست دارید یا در سینما؟
دارا حیایی: سینما و تلویزیونش برای من تفاوتی ندارد بیشتر به داستان و کاراکتر بستگی دارد.
احتمالا بعد از سینمایی «شعله ور» شما پیشنهادهای زیادی داشتید و قطعا یک بخش از آن قبل از بازی در سریال «از سرنوشت» بود و یک بخش از این پیشنهادها هم بعد از سریال بوده. اما قبل از این سریال ما دیگر دارا حیایی را در تلویزیون و سینما ندیدم، چرا این اتفاق افتاد؟
دارا حیایی: تا آن چیزی که میخواهم را پیدا نکنم، نقشی را قبول نمیکنم.
البته این رویکرد در میان بسیار ی از بازیگران جوان وجود ندارد و دوست دارند همیشه روی آنتن تلویزیون و پرده سینما باشند.
دارا حیایی: عقیده من کاملا مخالف این موضوع است و ترجیح میدهم سراغ چیزی بروم که آن را دوست دارم.
آقای دیباج شما از پیشنهادهای بعد از سریال «از سرنوشت» بگویید.
کیسان دیباج: قطعا پیشنهادها زیاد بوده، اما من هم عجلهای ندارم. دوست دارم اگر میخواهم کاری انجام بدهم یک چیزی به خودم اضافه کنم تا بتوانم کار بهتری را ارائه دهم. هنوز موضوعی که من را به چالش بکشد پیشنهاد نشده است.
معمولا این موضوع درباره اغلب سریالها صدق میکند که فصل دوم و سوم به خوبی فصل اول نمیشود. زمانی که قرار شد در یک سریال با سه فصل ایفای نقش کنید دیدگاهتان چه بود؟
فاطیما بهارمست: یک نکتهای که درباره سریال ما بسیار اهمیت دارد، این است که هر سه فصل یک قصه واحد دارند. اینگونه نبوده است که فصل یک را بسازند و ببینند که با استقبال مواجه میشود، سراغ ساخت فصلهای بعدی بروند، «از سرنوشت» یک قصهای است که در سه فصل طراحی شده و روز اولی که ما رفتیم قرارداد ببندیم، فیلمنامه سه فصل را به طور کامل به ما دادند.
دارا حیایی: اصلاح میکنم، بیش از سه فصل. این سریال قرار است در بیش از سه فصل ساخته شود.
فاطیما بهارمست: بله دقیقا و نکته هم همینجاست که ما از ابتدا میدانستیم که با چه چیزی روبه رو هستیم. مسئله بعدی این است که درباره سریال خودمان، همه عوامل معتقدند که فصل سه، مهمترین و بهترین فصل این سریال است، چون همه گرهها باز میشود و در پختگی کامل شاخته شده است و آن ایرادات احتمالی که در فصل یک و دو وجود داشت، در این فصل کاملا از بین رفته است.
شما معتقدید که این فصل سوم از دو فصل قبلی قویتر است از چه جنبهای؟
فاطیما بهارمست: هم از لحاظ فیلمنامه و هم از لحاظ بازی بازیگران. این هم اعتقاد خودمان است و هم چیزی است که بازخوردها نشان میدهد. به نظر من بازیگری مثل موتوری است که در ابتدا باید گرم شود و بازی ما در این فصل، انتهای موتور است. دومین مسئله اینکه قصه خیلی جدیتر است و لحظهها باید به درستی بازی شوند. فصل دوم کاراکترها نوجوان هستند و ما برای اینکه بخواهیم سن این شخصیتها را پایین نشان دهیم مجبور بودیم یک جاهایی بازی را در سطح نگه داریم چون یک بچه ۱۸ ساله با یک جوان ۲۶ ساله تفاوت دارد. به همین دلیل است که معتقدم بازیها پختهتر شده است چون هم ما پختهتر شدیم و هم قصه ایجاب میکند گه این پختگی به وجود بیاید.
در فصل دوم سریال شما شش سال کوچکتر از سن واقعیتان را ایفا میکردید و در فصل سه نیز شش سال بزرگتر از کارکتر فصل دوم را ایفا میکنید، چگونه با این چالش تفاوت سنی مواجه شدید؟
فاطیما بهارمست: بسیار سخت بود اما فکر میکنم از پس آن برآمدهایم. من خودم به عنوان عضوی از کار وقتی بازیهایمان را میبینم احساس می کنم سن ما واقعا فرق کرده است ولی در فصل دوم، آقای بذرافشان در هر سکانس و پلان به ما یادآوری میکرد که ما هجده سالمان است و روی این موضوع پافشاری میکرد و میگفت شما باید نقش هجده ساله را بازی کنید و برای ما جا افتاد که همه لحظات باید در سطح انجام شود و خیلی نمیتوان عمیق به آن پرداخت، چون سهراب، هاشم و نغمه فضای نوجوانی خودشان را داشتند. برای بازی در فصل سه ما بسیار تمرین کردیم و بخشی از آن هم به این دلیل بود که بتوانیم پخته بازی کنیم و به عمق شخصیتهایمان برسیم. بین فصل دو و سه ما کمتر از یک ماه پیش تولید داشتیم و در همین مدت زمان باید تفاوت عظیمی در شخصیتهایمان ایفا میکردیم.
خانم کرمی نقش آرزو هم یک دختر هجده ساله بود، فکر میکنید اگر آرزو در آن زمان طرز تفکر ۲۴سالگیاش را داشت، سهراب را رها میکرد و به خارج از کشور مهاجرت میکرد؟
مونا کرمی: اصولا آدمها باید تجربه کنند. با تجربه میتوان زندگی کرد و آدمها تا یک چیزی را تجربه نکنند و متوجه اشتباهشان نشوند، همچنان در مسیر اشتباهشان حرکت میکنند. در مورد شخصیت آرزو هم همین موضوع صدق میکند. چون من در فصل سوم و به دعوت آقای خردمندان به پروژه پیوستم و با توجه به تحلیلی که از بازی خانم موسوی و شخصیت آرزو در فصل دوم داشتم، نمیتوانستم خیلی فضا را بشکانم و نوع بازی را تغییر دهم و به سبک خودم و بازی خودم، با آرزو جلو بروم. اما سعی کردم به این فکر کنم که این آدم یک چیزی را تجربه کرده، پخته شده و سختیهایی را پشت سر گذاشته است و الان متوجه شده است که کسی که عمیقا میتوانسته او را دوست داشته باشد و با او همراه شود، کسی جز سهراب نبوده است و پرداختن به شخصیت آرزو هم به گونهای بوده است که هم در رفاه مالی کامل بوده، هم مقداری خودخواه و بازیگوش بود. به همین دلیل یک تحلیلی که خودم پشت آن گذاشتم و فکر میکنم از دید عام هم درست باشد، این است که آدمها تجربه میکنند و زمانی که سرشان به سنگ میخورد پشیمان میشوند.
میتوانیم به این نتیجه هم برسیم که هدف نویسنده و کارگردان پرداختن به موضوع مهاجرت و آسیبهای آن است؟
مونا کرمی: بله، میتواند این موضوع هم باشد، چون یک جایی در دیالوگها به این موضوع اشاره میشود و آرزو میگوید منی که اینجا بسیار مرفه بودم، آنجا در رستوران کار میکردم. به هرحال ما برای تلویزیون ایران سریال ساختیم و تلویزیون نیز یکسری قوانین و چهارچوب دارد که ما موظفیم براساس آنها جلو برویم و سعی داریم یکسری موضوعات را نیز از زبان رسانه به مردم بگوییم. اینکه همیشه رفتن خوب نیست.
شما در ابتدای مسیر حرفهای هستید، هدفتان چیست؟ و برای اینکه به آن هدف برسید چه برنامه ریزی دارید؟
مونا کرمی: من یک مقدار زودتر از بچهها کارم را با تئاتر آغاز کردم و باور دارم سریال «از سرنوشت» به واسطه چالشهایی که برایم داشته، اتفاق ویژهتری است. ولی پاسخ اینکه در راستای بازیگری چه هدفی دارم این است که هر کسی برای خودش یک آرمانی دارد و سقفی را مشخص میکند، همیشه تلاش کردم که کمیت کارها خیلی برایم اهمیت نداشته باشد و بیشتر به مسئله کیفیت توجه کنم و واقعا هر نقشی را ایفا نمیکنم مگر اینکه یکسری اتفاقات ویژه برای من داشته باشد. مانند تمام آدمها تلاش میکنم که به درستترین شکل ممکن آن وظیفهای که به عنوان بازیگر روی دوش من میگذارند را انجام دهم و به شعور مخاطب احترام بگذارم و به گونهای باشد که مرا به عنوان آن کاراکتر بپذیرد و باورم کند.
فاطیما بهارمست: من فکر میکنم که اساسا خیلی نمیتوان برنامهریزی کرد، مخصوصا امسال، پیش آمدن کویید ۱۹، کاملا ثابت کرد که برنامهریزی کلا چیز اشتباهی است. به این دلیل که ممکن است به هرحال یک اتفاق این شکلی بیفتد و طبق برنامهریزی آدم جلو نرود و فرد با کلی سرخوردگی پیش برود که ای وای چرا من به هدفم نرسیدم و یا نتوانستم طبق برنامهریزیام پیش بروم. من اصولا آدمی نیستم که برای رسیدن به چیزی خیلی عجله داشته باشم و دوست دارم کاری که دلم میخواهد را انجام دهم. ترجیح میدهم خود را به این بسپارم که چه پیش میآید. اگر کاری در هر مدیومی، سر راهم قرار بگیرد که آن را دوست داشته باشم، قبول میکنم. هدفم هم این است که در هر لحظه و برای بازی در هر پروژه، بازیگر بهتری شوم و بتوانم از زندگیم لذت ببرم.
کیسان دیباج: از آنجایی که فوقالعاده عاشق این کار و حرفه هستم، هدف اصلی من هم این است که تمام وقت و انرژیام را بگذارم تا بتوانم در این حرفه آدم بهتری شوم و خروجی بهتری داشته باشم. به همین دلیل سعی میکنم با فکر کارها و پیشنهادهای بعدیم را انتخاب کنم تا بتوانم قدم درست را به بهترین شکل بردارم تا به هدفم برسم.
غیر از اینکه سعی میکنید درست انتخاب کنید، احتمالا یک ملزوماتی از قبیل کتاب خواندن و فیلم و سریال دیدن را باید داشته باشید، این موارد را در برنامههایتان دارید؟
کیسان دیباج: بسیار شدید پیگیر این موضوع هستم. من از دوران راهنمایی تاکنون حداقل هفتهای سه فیلم دیدم و یکی از سرگرمیهای مورد علاقهام دنبال کردن این موضوعات بوده و هست و تصمیم دارم این کار را ادامه دهم.
بازیگر مورد علاقه شما چه کسی است؟
کیسان دیباج: مرحوم عزتالله انتظامی که فوقالعاده ایشان را دوست دارم و شهاب حسینی، از بازیگران مورد علاقه من هستند.
دارا حیایی: من باور دارم دو چیز در رسیدن به اهداف مهم است. یکی استعداد و دیگری انرژی و خواستن که فرد حاضر باشد در رسیدن به هدفش تا چه اندازه تلاش کند. در مسیری که میخواهم پیش بروم یک دیواری را تعیین کردهام و برای آنکه آن دیوار را رد کنم، هر چه قدر که لازم باشد، پلهها را بالا میروم. آن دیوار را پدر تعیین میکند. درحقیقت تا زمانی که من نتوانم از آن دیوار رد شوم نمیتوانم بگویم که من کار حرفهای انجام میدهم و بازیگر شدم و تا زمانی که آن روز نرسد من نمیتوانم اسم خودم را بازیگر حرفهای بگذارم.
منظورتان این است که الان به پسر امین حیایی مشهور هستید و دوست دارید با دارا حیایی معرفی و مشهور شوید؟
اینکه در حال حاضر میگویند پسر امین حیایی، بسیار امتیاز مثبتی برای من است. چون برای من یک انگیزهای ایجاد میکند، شاید اگر پسر امین حیایی نبودم، این انگیزه در من ایجاد نمیشد.
ممکن است این موضوع برای عدهای تنبلی به وجود بیاورد که من هستم و میتوانم از فامیلی حیایی استفاده کنم.
ممکن است من با چهار دست به دنیا بیایم و یک نفر هم با چنین مورد مشابهی روبه رو باشد و آن فرد قاتل شود و من یک فرد مثبت برای جامعهام شوم. منظورم این است که رخ دادن این موضوع بستگی به دیدگاهها و نگرشهای افراد دارد، هرکسی از تواناییهایش به طور متفاوتی استفاده میکند.
یک موضوعی وجود دارد و در فضای مجازی به آن پرداخته میشود، آن هم این است که دارا حیایی سال ۹۵ از خارج کشور بازگشته و همان موقع جلوی دوربین حمید نعمت الله رفته است.
دارا حیایی: خیر من این موضوع را تکذیب میکنم. من به جز شش سالگی که به مدت یک سال خارج از کشور زندگی میکردم، در بقیه سالها در ایران بودم. درباره بازی کردن جلوی دوربین حمید نعمت الله هم لازم به ذکر است که بگویم پدر، بزرگترین مخالف کار کردن من در سینما بود و میگفت اگر نمیتوانی، این کار را انجام نده. با صراحت تمام تا لحظه آخر گفت اگر فکر میکنی علاقه نداری یا از پس کار بر نمیآیی غلط میکنی که وارد سینما شوی. چون معتقد بود که بازیگری حرفهای است و بچه بازی نیست. ما هم دو هفته با آقای نعمت الله صحبت کردیم، تمرین کردیم، از من تست گرفتند و پذیرفتند که میتوانم در « شعله ور» حضور داشته باشم.
شما چه کاری انجام میدهید تا به این هدفتان یعنی گذشتن از دیوار پدر برسید؟
دارا حیایی: انگیزه، تلاش و از همه مهمتر صبر به من کمک میکند تا به هدفم برسم.
میتوان گفت که دارا حیایی قرار است سر سختترین رقیب امین حیایی بشود؟
دارا حیایی: خیر، رقیب کلمه درستی نیست، ایشان بزرگترین الگوی من است.
شما چه قدر وقت میکنید که سراغ فیلم و کتاب بروید؟
دارا حیایی: بر خلاف کیسان، من بچه بودم درس میخواندم(با خنده) اما از همان زمان فیلم و سریال زیاد میدیدم.
بازیگر مورد علاقه شما کیست؟
دارا حیایی: در داخل کشور قطعا پدر و شهاب حسینی و بازیگر خارجی نیز تام هاردی بازیگران مورد علاقه من هستند.
۲۵۸۲۵۸
نظر شما