اکنون برزیل عرصه مطالعات نظری پژوهشگرانی قرار گرفته است که با اشتیاق هریک به عرصه های مختلف دستاوردهای توسعه در این کشور می نگرند و به فراخور مطالعات خود دیدگاه های مختلف را مورد بررسی قرار می دهند.

لولا داسیلوا در شرایطی سکان قدرت سیاسی را به زندانی پیشین و رییس دفتر کاخ ریاست جمهوریش سپرد که شرایط کشورش از منظر سیاسی و اقتصادی و نسبت به تاریخ برزیل و همسایگانش در بهترین وضعیت معاصر به سر می برد.اکنون برزیل عرصه مطالعات نظری پژوهشگرانی قرار گرفته است که با اشتیاق هریک به عرصه های مختلف دستاوردهای توسعه در این کشور می نگرند و به فراخور مطالعات خود دیدگاه های مختلف را مورد بررسی قرار می دهند.این مطالعات طیف وسیعی از موافقان امر توسعه را تشکیل می دهد که معتقدند روندها مطلوب بوده است و گروهی که سراسر کارنامه ی لولا را زیر سوال می برند .اگر قرارباشد سرفصلی از کارنامه و زمینه های موفقیت  و یا شکست لولا داسیلوا را حسب استدلال هر یک از موافقان و یا مخالفان  مورد بررسی قرار دهیم و به تبیین شرایطی بپردازیم که بسترها و مقدمات ورود برزیل به توسعه پرشتاب چه مولفه هایی بوده است در چند بخش  کلیدی می توان آن ها را دسته بندی کرد تا مسیر خطی توسعه را با مدل برزیل دریافت ,آن گاه مخاطبان خواهند بود که درباره ی شرایط فعلی برزیل قضاوت خواهندکرد:

1-مفهوم تعامل جامعه مدنی برزیل با دوره ی نظامیان:

برخی محققان توسعه مانند کامروا و مورا یا هاگارد و کافمن یا گارتون و اونل دربررسی های توسعه کشورهای برزیل،آرژانتین و شیلی  به طور خلاصه  معتقدند که نظام های اقتدارگرا اعم از دیکتاتورها یا طبقه ی حاکم نظامیان نتوانستند مسئولیت های خود را به درستی انجام دهند و پاسخگوی مطالبات مردم در عرصه های مختلف اقتصادی،سیاسی و اجتماعی و فرهنگی باشند ودر کنار همین دولت های اقتدارگرا بود که جامعه مدنی قدرتمندی شکل گرفت که با توجه به ساختار منفصلش از دولت توانست پتانسیل های مختلفی را در عرصه پاسخگویی ایجاد کند.ویژگی این جامعه مدنی دموکراتیک بودن آنها و رشد افقی بوده است.لذا در این قاره همراه با عمیق تر شدن بحران های  دولت, یک جامعه مدنی متراکم ایجاد شدو به مرور قدرتمند گشت و این گذار سیاسی که با میراث طولانی آشنایی با مفهوم و تجربه دموکراسی در منطقه تقویت شد احتمال پدید آمدن یک دموکراسی نمایندگی را به همراه داشت واین شرایط  همراه با عقب نشینی گروه های چپ گرا از مواضع براندازانه و مشی مسلحانه بود که در نهایت شرایط را برای ورود غیرنظامیان به عرصه سیاسی کشور گشود.

به واقع تحولات دمکراتیک در برزیل در طول یک دوره 16 ساله اتفاق افتاده است.نقطه عطف شکست حکومتداری نظامیان از کودتای 1964 میلادی رقم خورد. اولین گام به سمت آزادسازی از رژیم اقتدارگرا (1985-1964) پس از ژنرال Geisel (مارس 1947) تحت حکومت رئیس جمهور فیخوئیردو Figueiredo (1985-1979) صورت گرفت. اولین و مهم‌ترین بسیج سیاسی برزیل برای انتخاب مستقیم رئیس جمهور دمکراتیک در 1984 انجام شد گرچه ارتش بر انتخابات غیر مستقیم در اولین دولت غیر نظامی از 1964 اصرار داشت. تانکردو نیوس در ژانویه 1985 بوسیله مجلس منتخب به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد، وی به دلیل شهرت و محبوبیت شخصی‌اش حتی بین مخالفان دولت پذیرفته شد, اما قبل از تصدی دولت مرد و وظایف وی به معاونش خوزه سارنی (1990-1985) محول شد. در طی کنگره قانون اساسی (1988-1987) ارتش محدودیت گسترده‌ای بر این کنگره ایجاد کردند, اما قانون اساسی جدید در اکتبر 1988 قابلیت اجرایی یافت. گذار به دمکراسی در مارس 1990 زمانی که اولین رئیس جمهور منتخب فرراندو کولور دملوFerrando Collor de mello برگزیده شد, گسترده‌تر شد.بر مبنای این تئوری که همزمان با فروپاشی شوروری سابق شد ،دیگر مبارزه با کمونیسم ماهیت خود را از دست دادو ارتش نیز تمایلی به انجام کارکردهای غیر واقعی از خود نشان ندادوسپس در انتخابات مسالمت امیز فرهنگ واگذاری مسالمت آمیز قدرت نهادینه شد و روسای جمهور بعدی به تدریج کار بر اصول توسعه کشور را استمرار دادند.

2-وحدت نظرداخلی:

برزیل علیرغم گستردگی جغرافیایی و وجود احزاب متعدد هیچگاه دارای شکاف های قومی و چندپارگی نشده است.سندیکاهای کارگری و کشاورزی و جامعه مدنی همواره در نهایت به ائتلاف فراگیر در مقاطع بحرانی دست یافته اند.فدرالیسم موجود با توجه به قانون اساسی سیستم فدرالیته به معنای واقعی را به وجود نیاورده است و تنها به بوروکراسی گسترده در کشور دامن زده ،اما علیرغم این بوروکراسی گسترده در اصول سیاست خارجی شاهد وحدت نظر بوده ایم و در بخش داخلی نیز دولت های کاردوسو و لولا نشان دادند که ائتلاف در داخل سخت  اما شدنی است و میزان شکنندگی آن فراتر از سایر کشورهای منطقه است که حتی یکدیگر را تحمل نمی کنند.

3- نسخه های کاردوسو:

مناظره درباره ی عملکرد کاردوسو متفاوت است.برخی او را پایه گذار و معمار توسعه برزیل می دانند. در اکتبر 1991 فرناندو انریکو کاردوسو یک جامعه‌شناس بین‌المللی رئیس جمهور شد و در 1998 مجدداً انتخاب شد و تا 2002 رئیس جمهورباقی ماند. دموکراسی برزیل  در دوره کاردوسو ثبات یافت و شکل گرفت. درباره دوره 8 ساله کاردوسو تحلیل‌گران دو نظریه دارند، گروهی وی را مجری سیاست‌های نئولیبرال و طرفدار ایالات متحده می‌دانند که مجری برنامه‌های خصوصی‌سازی و سیاست‌‌های تعدیل بوده است و به شکل اساسی شالودة حرکت صنعتی کشور را پایه‌گذاری کرده و رشد اقتصادی کشور مرهون سیاست‌های او می‌باشد.

گروهی نیز در مخالفت او را عامل استمرار فقر و بی‌عدالتی در کشور می‌دانند و رویکرد مردم به لولا را نوعی مخالفت با وی می‌دانند. موافقان کاردسو با استناد به آمارهای اقتصادی رشد. GDP را از 2000-1980 معادل 8 درصد می‌دانند.به هر حال چه اینکه مخالف  و یا موافق کاردوسو باشیم و فارغ از جنجال های روزنامه نگاری کاردوسو میراثی از ثبات برای کشورش برجای گذاشت که آن را می توان مقدمه توسعه نامید و به علاوه رشد 8 درصدی در زمان کاردوسو با حالا که معدل رشد آمریکای لاتین در 2010 میلادی 6درصد است گویای موفقیت وی است.اما مهمترین آسیب های جامعه برزیل در زمان وی فقر و نابرابری  به شکل گسترده بود که این کشور را به نابرابرترین کشور معرفی می کرد.

درپژوهشی که مایکل تودارو تا قبل از تصدی لولا انجام داده دو چهره از توسعه در برزیل را معرفی کرده است یکی همزیستی صنعت رقابتی درسطح جهان با بخش های راکد و مورد حمایت و دیگری همزیستی کشاورزی مدرن با بخش سنتی .او سپس با برشماری برخی مصداق های توسعه نتیجه می گیرد که برزیل در شاخص های توسعه اقتصادی پیشرفت های قابل ملاحظه ای داشته است, اما با توجه به شاخص های فقر و سوء تغذیه و دیوان سالاری توسعه اجتماعی حتی از کشورهای فقیر قاره پایین تر مانده است .به واقعا از نظر تودارو رشد برزیل ناقص و تک بعدی است.

4-دوره لولا داسیلوا:

رهبری لولا داسیلوا را در واقع می توان نتیجه ی شکست سیاست های نئولیبرال دانست. . پس از شکست برنامه‌های بدیع اقتصادی در طول دهه 1990 با عنوان تعدیل در زمان تصدی کاردوسو به عنوان معمار ثبات و اصلاحات میزان رشد کشور افزایش و تورم کاهش یافت. لولا در طول رقابت انتخاباتی و اواخر تصدی کاردوسو به وی به عنوان نئولیبرال حمله کرد و از برنامه‌‌های او انتقاد نمود. اما با رسیدن به قدرت از سال 2002 مجدداً سیاست‌های اقتصادی وی را در پیش گرفت. تحلیل‌گران دوره اول مدیریت لولارا به عنوان «دوره سوم کاردوسو» می‌شناسند. به واقع برزیل در نیمه اول ریاست جمهوری لولا تغییر چندانی نیافت و استانداردهای قانون‌گرایی به شکل قبل باقی ماند.در دسامبر سال 2003 قانون بسیار مهم اصلاحات بازنشستگی که زمانی لولا خود منتقد آن بود ،به تصویب رسید که سن بازنشستگی را برای مردان 60 سال و برای زنان 55 سال تعریف کرده است. لولا در زمان به قدرت رسیدن سه برنامه جامع برای رفاه اجتماعی داشت که عبارتند از:

- ریشه‌کنی گرسنگی[1]

-ایجاد اشتغال برای جوانان[2]

- برنامه جامع کاهش فقر[3]

لولا در مسأله کاهش فقر با مطالبات گسترده‌ای در کشور مواجه شد. دیدگاه‌های سیاسی بر برنامه‌های او اثر گذاشت. دوره اول لولا به پیگیری سیاست‌های کاردوسو گذشت اما بخشی از حزب کارگران به همین دلیل منتقد لولا شد. گرچه دولت وی ادعا کرد هدف را خارج از سال‌های نئولیبرال کاردوسو پیگیری می‌کند. مهم‌ترین چالش لولا در پایان دوره اول رسوایی فساد در دولت وی بود. دو رسوایی به شکل گسترده در مطبوعات به نام رسوایی (mensalao) Super check  و (Cuecao) supershorts مطرح شد. فروید گودوی در سمت خود به عنوان مشاور ویژه دولت متهم شد برای دریافت اطلاعاتی درباره حزب سوسیال دموکرات (PSDB) به عنوان مهم‌ترین اپوزیسیون لولا رشوه پرداخت کرده است تا بتواند این حزب را متهم به فساد نماید. اعضای حزب کارگر نیز حدود 770 هزار دلار برای خرید مدارک فساد پیشنهاد کرده‌اند. سپس اپوزیسیون اعلام کرد لولا احتمالاً دخالتی غیرقانونی در رقابت‌های انتخاباتی داشته است.

لولا سپس از مردم به خاطر این رسوایی عذرخواهی کرد و قول مجازات مسببین آن را داد- پس از آن لولا برای ائتلاف به حزب جنبش دمکراتیک راستگرا (PMDB) گرایش یافت و رهبران PMDb ازوی 6/2 میلیارد دلار برای پروژه‌های عمرانی درخواست کردند تا به کابینه وی بپیوندند .سپس داسیلوا لولا با 83/60 درصد آراء از سوی حزب سوسیال دمکراسی برزیل در برابر جرالدوالکمین فرماندار پیشین ایالات سائوپانولو با 17/39 درصد برنده انتخابات شد. 19 درصد مردم علیرغم اجباری بودن انتخابات رأی ندادند. برخی معتقدند رسوایی مالی بر میزان رأی تأثیر گذاشت و هراس از بازگشت حزب PSDB یکی از علل رأی‌دهی به لولا بوده است.

البته جرالدوآلکمین کاندیدای اپوزیسیون به طور علنی از پیوستن به سیاست‌های تجارت آزاد و امتیاز دهی با روابط به شمال به جای ادغام در منطقه و اتحاد جنوب - جنوب حمایت می‌کرد و این اختلاف عقیده تأثیر زیادی در انتخابات گذاشت.

دولت لولا از دوره اول سیستم خصوصی‌سازی عمومی را که معروف به راه خصوصی‌سازی حزب کارگر است انجام داد، اصلاحات دانشگاهی و بازنشستگی را اجرا کرد اما GDP دوره لولا قابل مقایسه با همان دوره کاردوسو است. بیکاری گسترده، هرج و مرج اجتماعی و سطوح بالای خشونت شهری، فساد در نهادهای کشور کماکان ادامه داشت.لولا در دور دوم تلاش گسترده ای را برای مذاکره با ده ها بخش مدنی کشور شروع کرد و با تلاشی خستگی ناپذیر موفق شد ائتلافی فراگیر برای برنامه توسعه در کشور ایجاد کند.همچنین با بیشتر ایالات پیمان‌نامه‌های سنتی با سیاستمداران نخبه جناح راست امضاء کرد.این اقدامات ائتلافی زمینه ی اجماع در توسعه کشور در بخش صنعتی،عمرانی و کشاورزی را به شکل جهشی ایجاد کرد و موجب کاهش فقر و ایجاد انقلاب کشاوزی در کشور شد.کاهش فاصله نابرابری اکنون به عنوان مهمترین معجزه در کارنامه لولا تلقی می شود.به علاوه رفع فقر 30 میلیون فقیر خود گام بزرگی در 8 سال ریاست جمهوری وی است.

 آگوستو دلاتوره یک کارشناس صندوق بین المللی پول معتقد است امریکای لاتین کمترین تاثیر را از بحران اقتصاد جهانی گرفته و این مساله به همراه افزایش تقاضای جهانی برای کالاهای این قاره موجب افزایش ذخایر ارزی و کاهش بدهی عمومی شده است و استقلال عمل از اروپا و امریکا سبب رشد کشورهای قاره شده است, لذا برزیل باثبات ترین اقتصاد منطقه را دارد و پیش بینی های برای رشد سال 2011 در قاره حدود5/7 درصد خواهد بود.

5-سیاست خارجی:

در بخش سیاست خارجی کاردوسو در دوره تصدی خود همکاری بسیار نزدیکی با بیل کلینتون و سپس بوش در سال 2001 داشت, اما به قدرت رسیدن لولا داسیلوا در سال 2003 وضعیت را دگرگون ساخت. زیرا لولا محورهای اصلی سیاست خارجی را بر تقویت  مرکوسور و روابط جنوب - جنوب بنا نهاد. در دوره اول لولا روابط خود با سازمانهای چند جانبه مالی جهانی را حفظ کرد. علاوه بر ارتباط نزدیک با سازمان ملل، با ونزوئلا، آرژانتین و اتحادیه اروپا نیز روابط داشت. این کشور با به قدرت رسیدن مورالس در بولیوی برای دسترسی به گاز بولیوی که یکی از مصرف کنندگان مهم آن است دچار تنش شد.علیرغم این تنش لولا با قاطعیت از ملی شدن نفت بولیوی دفاع کرد و به مذاکره با لاپاز ادامه داد و در اواخر اکتبر 2006 هنگام اتمام مهلت 180 روزه تعیین شده توسط دولت بولیوی برای امضای قراردادهای جدید با 10 شرکت چند ملتی فعال در کشور، شرکت چند ملیتی Petrobras برزیلی پذیرفت تا از سودهای زیادش کاسته شود.

با چین نیز در جهت خود اتکایی در زمینه نفت روابط خوبی داشت و اساساً سیاست خارجی برزیل پیوند نزدیکی با اقتصاد این کشور دارد. رابطه برزیل و ایالات متحده در این دوره مبهم و غیر شفاف بوده است. از یکسو تماس‌های مستقیم بین بوش و لولا برقرار شد اما از سویی در بحث منطقه آزاد تجاری عمیق‌ترین اختلاف را داشته‌اند. برزیل مقصر اصلی به بن‌بست رسیدن پروژه منطقه آزاد معرفی شده است واستدلال شده است برزیل با دفاع قاطعانه از مطالبات دولت‌های منطقه درشکست آن سهیم بوده است.

در دور دوم ریاست جمهوری لولا تلاش کرد نقش فعال تری در جهان ایفا کند.تمرکز بر همکاری میان قاره ای در قالب مرکوسور،اتحادیه اوناسور و روابط میانجی گرایانه در اختلافات بین کشورهای منطقه مهمترین بخش های دیپلماسی فعال این کشور بود.در خارج از قاره به رسمیت شناختن فلسطین و تلاش در جهت وساطت در حل مذاکرات اتمی با جمهوری اسلامی نیز مهم ترین جهت گیری لولا بود.

6-جهت گیری دیلما روسف:

روسف  رئوس برنامه های خود را برای اصلاحات اقتصادی، حفاظت از محیط زیست، بهبود وضع بهداشت، توسعه عمرانی و حمایت از اقتصاد در مقابل تحولات بیرونی اعلام کرد.پیش بینی می شود روسف کماکان برنامه های اقتصادی فعلی لولا را ادامه دهد.با توجه به اهمیتی که به ائتلاف سیاسی معتقداست این کار با توجه به ساخت بوروکراتیک برزیل ادامه یابد و در سیاست خارجی  نیز با توجه به اصول ثابت تلاش برای اقتدار در عرصه جهانی رویه های سابق را استمرار بخشد.

اما مهمترین چالش های خرد در داخلی در سطح بده بستان های سیاسی با احزاب و پیشگیری از شکنندگی در عرصه اقتصاد خواهدبود.برخی منتقدین مانندکارلوس لسا استاد اقتصاد بر این باورندکه جهت گیری روسف استمرار سیاستگذاری از سوی بانک مرکزی است و با توجه به نقش یوان چین در بازار جهانی  برزیل نقش اصلی را در صدور کالا از دست خواهد داد و مجددا به صادرکننده مواد خام تبدیل خواهدشد,او مهمترین چالش پیش رو را رشد بسیار پایین سرمایه گذاری در کشور می داندو رقم 18 درصدی را تاسف بار و نرخ 22 درصد را مطلوب  می خواند.

از دیگر چالش های مهم داخلی مبارزه با گروه های گانگستری و تبهکاران است که در جامعه ملی به مهمترین معضل داخلی برزیل تبدیل شده اندو حکایت لشکرکشی نظامی ارتش به حومه برازیلیا حکایت از قدرتمندشدن این بازیگران عصر جدید است.در روابط دوجانبه روسف احتمالا علبرغم نقش رقابتی تاریخی تمایل بیشتری به مستحکم کردن روابط با ایالات متحده خواهد داشت.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] (Fome Zero)

[2]  (primeiro emprego).

[3] (Blosa Familia)
منبع: سیاست ما

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 148914

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
2 + 13 =