آیا مواضعی که اخیرا ترکیه علیه بشار اسد اتخاذ کرده و تعداد زیادی از مهاجرین سوری را در مرزهای خود مورد پذیرش قرار داده، موجب رنجش ایران می شود؟
در بدو امر به نظر می رسد جمهوری اسلامی ایران به واسطۀ روحیۀ مردمسالاری دینی با هر نوع استبداد و دیکتاتوری در منطقۀ خاورمیانه مخالف باشد،زیرا نظام حاکم بر ایران قبل از انقلاب دارای ریشه ها و مواضع مشترکی با نظام های موجود در منطقه خاورمیانه است.هر دوی آنها مستبد بوده اند، هر دوی آنها روحیه دیکتاتوری دارند و هر دوی آنها به صورت موروثی در سلطنت به سر می بردند و به این اعتبار که امام خمینی با استبداد پهلوی مخالفت نمود، طبیعی باشد که جمهوری اسلامی ایران هم با تمام نظام های استبدادی و پادگانی مخالف نماید. لیکن در مورد سوریه وضعیت به صورت دیگری خودنمایی می کند.سوریه در جنگ هشت ساله تحمیلی عراق علیه ایران در کنار ایران باقی ماند و مواضعی ایران را تقویت نمود. سوریه دارای مواضع تند و سخت علیه اسراییل بوده و می باشد و بلندیهای جولان را به عنوان ابزاری که اسراییل همواره مردم سوریه را تحقیر نموده، می نگرد.
سوریه عضوی از جبهه مقاومت است؛ در خاورمیانه دو جبهه وجود دارد: یک جبهه مقاومت به رهبری آیت الله خامنه ای و ایران اسلامی، نوری مالکی و عراق، حسن نصرالله و لبنان و هنیه و غزه. جبهه دیگری که از آن به عنوان جبهۀ سازش نام می بریم شامل عربستان سعودی، بحرین، امارات، کویت و بقیه کشورهای خاورمیانه که مراودات بسیار زیادی با آمریکا و اسراییل دارند.
طبیعی است که ایران اسلامی به عنوان رهبر جبهۀ مقاومت در تعارض با آمریکا به عنوان رهبر جبهه سازش قرار گیرد.جای تعجب اینجاست که چگونه آمریکا در بحرین، یمن و عربستان سعودی و مصر و تونس سکوت می نماید و حاکمان بحرین را متحد استراتژیک خود قلمداد می کند و از مردم بحرین می خواهد با حاکمان خود گفتگو نمایند. در حالی که چنین مسئله ای را از مردم سوریه مطالبه نمی کند. از طرفی آمریکا و غرب از شعارهای خود به صورت دوگانه سود می جویند و آن را متناسب با منافع خود مورد سوء استفاده قرار می دهد و در همان حین شعار مردمسالاری ، دمکراسی، حقوق بشر و صدور ارزشهای غربی آنها گوش فلک را پر نموده است.
براین اساس است که نخبگان و روشنفکران آمریکایی دچار نوعی تعب و رنج می باشند.آنها از یکسو از لحاظ نظری حقوق بشر را که شامل" هر فرد یک رأی داشته باشد" را می دهند ولی ازسوی دیگر در مقابل کشتار مردم بحرین که مطالبات بسیار ساده و اولیه ای داشتند، مجبور به سکوت می گردند. این تناقضات باعث می گردد که نوعی رنج درونی حتی مردم آمریکار را فرا گیرد که چگونه نظر با عمل دچار تناقض می شود و چرا باید در در موقعیت مختلف، ارزشهای یکسان به صورت معیارهای دوگانه مورد استفاده قرار گیرد.
مقامات آمریکایی با استفاده از همین ارزشهای خود مقامات سوریه را مورد انواع اتهامات و سوء استفاده از خشونت قرار می دهند. این مواضع دوگانه ره به جایی نمی برد. براین اساس است که جمهوری اسلامی ایران هم براساس این مواضع در مورد سوریه سکوت می نماید. این سکوت جمهوری اسلامی ایران در مقابل سوریه در واقع نقطۀ تقابل با غرب می باشد که غربی ها می خواهند به دنیای عرب بفهمانند که بهار اعراب و طوفانی که در خاورمیانه بلند شده است ریشه در انقلاب اسلامی ندارد. در حالیکه جمهوری اسلامی و بسیاری از متفکران معتقدند سهم عمده ای از طوفان خاورمیانه که مبارزه با استبداد، استکبار و مبارزه با رژیم صهیونیستی و نفرت بیشتر از آمریکا است، ریشه های آن در انقلاب اسلامی بوده است.آمریکا می خواهد با استفاده از دلارهای نفتی سعودی و جریان سازی در سوریه به ملتهای عرب بفهماند که این جنبشها همه گیر و برای دمکراسی است و ریشه در انقلاب اسلامی ندارد و مدل خود را از الگوی انقلاب اسلامی اخذ نمی نماید.
شاهد بر این شعارهای جنبش سوری است که نه تنها علیه اسراییل و آمریکا نمی باشد، بلکه تا حدی در کنار شعائر جبهۀ سازش قرار می گیرد. پس طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران از مواضع بشار اسد حمایت کرده و از موضع ترکیه ناخشنود گردد و آن را ناشی از تبلیغات رسانه ای آمریکا و رژیم صهیونیستی در فشار وارد آوردن بر اردوغان تلقی نماید.
بدون شک جمهوری اسلامی ایران از وجود خشونت ها و کشته شدن افراد متأثر است لیکن به واسطۀ اینکه این جنبش درسوریه از طریق آمریکا و رژیم صهیونیستی و گروه 14 مارس تحریک می شود و می خواهد سوریه را از جبهۀ مقاومت خارج کند و به جبهۀ سازش بکشاند، متأثر می گردد و چنین مواضعی را اتخاذ کند.
نظر شما