ممیزی متون کلاسیک از دید من کاری است شگفت و نو آیین و بیپیشینه که شاهکارهای ادب مردمی را بر پایه دیدگاهها یا پسندهایی که کسانی دارند یا در زمانهای روایی یافته است، بکاهند و بخشهایی از آن بسترند. شاهکارهایی که مانند بناهای باستانی پایههای استوار چیستی و چگونگی فرهنگی و تاریخی مردمان را میریزند. به ویژه در ایران که همواره برترین شکوهمندترین، پایدارترین نمود فرهنگ و منش و هنر ایرانی در آن ادب یا سخن بوده است.
اگر شما یکی از این شاهکارهای ادبی را فرو بکاهید، دگرگون بسازید یا بر آن بیفزایید، درست بدان میماند که بخشی از بنایی باستانی را آسیب برسانید یا برپای فرو بریزید. از دیگر سوی در شاهکارهای ادب فارسی سخنی که زشت، ننگین، رسوایی آمیز و پرده درانه باشد من نمیشناسم.
مردی فرهیخته، سخندان، سراپا ادب و آیین مانند نظامی که نیک باور و دینورز بوده است و آیینهای دین را با باریکبینی و پروا پاس میداشته، چگونه میتواند سخنی پلشت، بدآموز و رسوا که شایسته ستردن باشد بر زبان بیاورد و بسراید؟
در ادب فارسی ما گاه به سرودهها و نوشتههایی ویژه، باز میخوریم که از میان رفتهاند و تنها نام و نشانی از آنها بر جای مانده است، یا اگر از میان نرفتهاند، فرو نهاده شدهاند؛ آوازهای نیافتهاند که خوانندهای داشته باشند. از گونه نخستین میتوان به نوشتهها و سرودههایی هوسانگیز بازگشت که «الفیه و شلفیه» نامیده میشدند. از گونه دوم هم می توان به سرودههایی همانند دیوان سوزنی سمرقندی اشاره داشت. این گونه از ادب بر پایه انگیزه پدید آمدن آن کمابیش هوسناکانه و پرده درانه است؛ اما هیچ کدام از آنها در شمار شاهکارهای ادب فارسی در نیامده است و آوازه نیافته است و خواننده نداشته و ندارد.
از این روی حتی بزمنامهای مانند «خسرو و شیرین» -که نظامی خود آنرا به شیوهای شاعرانه، هوسنامه نامیده است- نه تنها مایه بد آموزی نیست در پیوستهای است که هر کس آنرا بخواند، از زیبایی و دلآرایی آن به شگفت خواهد آمد و کامه هنری خواهد ستاند از اندیشههای بلند و ارجمندی که در آن نهفته است از سخن پاک و پیراسته و به آیین و ادب بزرگمرد گنجه بهرهها خواهد برد.
57244
نظر شما