موهای فر کوتاه قهوه‌رنگش، چوب سیگار، دامن ماکسی چارخانه و چشم‌هایی که از فرط خوشی خمار و نیمه‌باز، زل زده به دوربین. توی همه‌ عکس‌ها می‌خندد. گوش که تیز کنم صدای خنده‌اش را می‌شنوم که سرخوشانه و تیز از کانال زمان عبور می‌کند. به قول سارگل، مهری آنقدر در عکس‌ها هست که انگار مامان نیست.


به گزارش خبرآنلاین، مجموعه داستان «کلاغ» نوشته فرشته نوبخت با 12 داستان کوتاه در 161 صفحه و قیمت 4200 تومان از سوی نشر چشمه روانه بازار نشر شد. این کتاب بعد از «مرغ عشق‌های همسایه روبرویی» که پاییز 88 منتشر شد، دومین مجموعه داستان نوبخت است. «راز»، «جایی دیگر»، «سفر»، «صندل‌ها و ته‌سیگارهای ماتیکی»، «کوه سنگی»، «بیست و یک»، «اردک‌های چاق و مدادهای عاشق»، «وقتی باران می‌بارد»، «بنویس عشق»، «کلیدها»، «ماه گرفته» و «بهشت کوچک» عنوان داستان‌های این مجموعه هستند.

نویسنده درباره این کتاب می گوید: «من نمی‌دانم چه چیزی می‌شود درباره‌‌شان گفت. جز تکرار این‌که داستان‌ها را دو سال پیش نوشتم؛ دوازده داستان کوتاه؛ دوازده قصه که از میان آن‌ها «کلید» و «بیست‌ و یک» از همه قدیمی‌تر و «بهشت کوچک» از همه جدیدتر هستند. «صندل‌ها و ته سیگارهای ماتیکی» از همه کوتاه‌تر و باز «بهشت کوچک» از همه طولانی‌تر است. وقتی این قصه‌ها را می‌نوشتم دغدغه‌ ذهنی‌ام روابط میان آدم‌ها بود و دوست داشتم فقط روایتشان کنم و آن‌وقت فضاهایی که به نوعی مسحورشان بوده‌ام زمینه روایت آن‌ها شده است. قصه‌هایی مثل «کوه سنگی»، «ماه‌گرفته» و «جایی دیگر» از این دست هستند. از میان این روابط چیزی که تکرار می‌شود تنهایی آدم‌ها است و به موازات آن پرداختن به ماهیت عشق و چیستی آن در قالب امروزی‌ و مرگ در نقطه‌ مقابلش. با این‌همه آن‌چه در نهایت شکل گرفته، تنها قصه‌ای است که روایت می‌شود. قصه‌ای که اندکی خاطره است، اندکی خیال، اندکی پرسش و مقدار زیادی کلمه...»

در بخشی از داستان «راز» از این مجموعه می خوانیم: «توی همه عکس‌های عروسی مامان و بابا هست. موهای فر کوتاه قهوه‌رنگش، چوب سیگار، دامن ماکسی چارخانه و چشم‌هایی که از فرط خوشی خمار و نیمه‌باز، زل زده به دوربین. توی همه‌ عکس‌ها می‌خندد. گوش که تیز کنم صدای خنده‌اش را می‌شنوم که سرخوشانه و تیز از کانال زمان عبور می‌کند. به قول سارگل، مهری آنقدر در عکس‌ها هست که انگار مامان نیست. انگار هیچ‌کس نیست.

حتی میان عکس بزرگی که به دیوار اتاق مامان و بابا وصل است. توی آن عکس گوشه‌ دامن ماکسی چارخانه مهری پیداست و گوشه‌ای از آرنجِ سفیدش. خودش گفت که با مامان هم‌کلاس بوده. از نه سالگی که همراه عمه‌اش از تالش به تهران می‌آید و به خاطر ضعف درسی کنار مامان می‌نشیند تا به پای شاگردهای دیگر برسد. معلم به مهری گفته بود که حواس‌اش را جمع کند و هرچه مادر به او می‌گوید، گوش کند. مهری می‌گفت مادر بهترین شاگرد کلاس بوده. می‌گفت آن‌وقت‌ها به مادر حسادت می‌کرده. برق حسادت را هنوز هم می‌شود در چشم‌های خوشگل‌اش دید. از ماجرای نامه‌ها، قرص خوردن مامان و خودکشی‌‌اش طوری حرف می‌زند که انگار فقط او می‌داند. به نظرم هیچ‌کس قضیه را آن‌طور که واقعا بوده، تعریف نمی‌کند. حتی خود مادر. گاهی وقت‌ها کلی به مغزم فشار می‌آورم تا جمله‌ای از مادر به خاطر بیاورم. هرچه که باشد. بی‌فایده‌ است...»

هموطنان تهرانی برای تهیه این کتاب‌‌‌ کافیست با شماره 88453188 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و کتاب را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند.

291/60

کد خبر 173966

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار