یزدان سلحشور

صراحت خوب است در قصه‌نویسی یا مخفی‌کاری؟ استعاره خوب است یا عینیت‌گرایی جزء به جزء ؟ شعار خوب است [که اسم قصه‌نویس سرزبان‌ها بیفتد] یا پایبندی به اصولی که خلق شده‌اند برای ماندگاری هنری متن‌؟عامه‌گرایی خوب است یا عام‌گرایی یا خاص‌گرایی یا منتقدگرایی؟
این‌ها سئوال‌هایی‌ است که قصه‌نویسان ما از زمان سفرنامه‌-قصه‌نویسی دوران ناصرالدین‌شاه گرفته تا مهرماه 1390 با آن درگیرند و به واقع جواب بی اما و اگری هم از جامعه، از خودشان، از قدرت‌های شهری متمرکز یا غیرمتمرکز، از قوانین گاه منعطف و گاه سخت‌گیر نگرفته‌اند و بنابراین هرگاه فضای سیاسی جامعه ایرانی به سمت نسیم فروردینی میل کرده، قصه‌نویس ایرانی سر از پا نشناخته به عریان‌نویسی سیاسی، اجتماعی و شخصی رو آورده و هرگاه فصل تموز بوده و عرق‌ریزان روح، زیر کولر هرچه باداباد لم داده و به وقت باد خزانی هم پیشه کارمندی پیش گرفته و زیر برف زمستانی، پتوی استعاره را روی سر متن کشیده است! این است که نه تکلیف مخاطب با متن‌های روایی ما روشن است نه تکلیف قانون ، نه تکلیف قانون‌گزار، نه تکلیف قانون‌گذار!
می‌گویند ممیزی مشکل انسداد قصه‌نویسی ماست. آیا واقعاً همین طور است؟ می‌توان بزنگاه‌های تاریخی را رصد کرد که یا ممیزی اصلاً نبوده یا اگر بوده گزش‌اش از گزش زنبوری خرد در بامدادی اردیبهشتی، کمتر! با این همه قصه‌نویسان ما به وانمایی شعارهای مردمی رو آوردند که از خواندن شعارهایی که پای‌اش خون رفته بود [اما نویسنده‌ ما در کافه‌ای آن را بازتولید کرده بود] متنفر بودند!

گمان نمی‌کنید مشکل قصه‌نویسی ایران محدود بودن افق دیدش است که مخاطبان را ناامید می‌کند؟ کار نویسنده این نیست که واقعیت را توضیح دهد [این کار جامعه‌شناس است و تخصص  جدا می‌خواهد] کار نویسنده این نیست که واقعیت را توصیف کند [این کار روزنامه‌نگار است و تخصص‌اش از سر اتفاق هیچ ربطی به تخصص نویسندگی ندارد و البته وابستگی تام و تمام دارد به چارچوب ارائه متن که با کتاب سر آشتی ندارد مگر در مواردی که بحث اختلاط ژانرها پیش می‌آید مثل آثار اوریانا فالاچی] کار نویسنده این است که واقعیت را از نو خلق کند و در این خلقت، به آن رمز و راز ببخشد که متفاوت است با خلق استعاره ، پیش از وقوع متن و در مغز نویسنده.
نگاهی گذرا به گذشته‌ پردست‌انداز قصه‌نویسی ما به ما نشان می‌دهد که تنها تکلیف یک نوع از نویسندگان این مملکت با خودشان و با مخاطبان و حتی با قانون روشن بوده و آنها هم همان «برای‌عوام‌«نویسان بودند! و از سر اتفاق هر وقت که ایشان بازار کتاب ایران را دچار رونق کرده‌اند و مخاطبان را از پای تلویزیون و چرخ و فلک شهر بازی و اتاق‌های چت به کتاب‌فروشی‌ها کشانده‌اند،سطح کیفی ادبیات روایی ما هم دچار جهش شده‌است! هیچ فکر کرده‌اید چرا؟
نویسندگان بلاتکلیف و البته کیفی ما از ادبیات عامه‌پسند ما بسیار آموخته‌اند و در همان مسیر آسفالتی حرکت کرده‌اند که پیش از عبور عامه‌پسندها سنگلاخ بود! اوج ادبیات جدی ما کی بوده؟ مگر در همان سال‌های پس از وقایع سال 32 نبوده و در فاصله 1349 تا 1355 که ممیزان مو را از ماست بیرون می‌کشیدند؟ اما در این سال‌ها، عامه‌پسندها مخاطبان ادبیات جدی را جذب می‌کردند و بازار پررونق کتاب آن قدر توان داشت تا بتواند جواب‌گوی لااقل بخشی از نیازهای اقتصادی نویسندگانِ «برای‌عام»‌نویس و «برای‌خاص»‌نویس باشد.
حالا بحث روز ، جمع شدن سفره‌ عامه‌نویسان است؛ بسیارخوب! اما آن کسانی را که از خواندن این آثار محروم می‌کنیم الان در حال خواندن آثار متعهد ما هستند یا مشغول چت کردن در اینترنت؟ دوستان لطف کنند و سری به انبارهای کتاب‌هایی بزنند که با منابع مالی صادرات و مالیات به چاپ رسیده‌اند و چاپ‌های چندم‌شان هم در بازار است اما چاپ‌های قدیمی‌شان تا سقف این انبارها راپرکرده! همه چیز که آمار نیست! اگر هم باشد آمار کمّی و کیفی با هم است! دوستان لطفا، کمتر کارمند باشند!

5858
کد خبر 176997

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 1
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • بدون نام IR ۱۶:۵۲ - ۱۳۹۰/۰۷/۱۶
    0 0
    خوب گفته.