کشته شدن قذافی مردم لیبی را خوشحال کرد... آزادیخواهان جهان را ... اما برای کلیت دنیای اسلامی چه پیامی داشت ....

فارغ از هر آنچه این ماهها و این روزها در لیبی گذشت، باید اعتراف کرد که داستان این سالها و روزهای عراق و مصر و لیبی و یمن ، یک سرشکستگی برای جهان اسلام است. این درست است که غرب تا توانست از دولت های فاسد قبلی حمایت کرد و ثروتشان را چاپید و حالا هم فریاد دمکراسی و آزادیخواهی سر داده و این نکبت از چشم مورخان تیزبین در آینده نزدیک و دور، پنهان نخواهد ماند، اما از غرب که بگذریم، برای ما مسلمانان این سرشکستگی در دنیای معاصر یقینی خواهد بود.
هرچه هست غرب برای خود و در درون خود تلاش می کند آزادی و زندگی مادی حداقلی را برای بیشتر مردمش حفظ کند، و صد البته برای دیگر جنگ و نفرت و ستم می خواهد، اما غالب رهبران مسلمانان که اینک یکی پس از دیگری افتضاحشان آشکار می شود نه برای دیگران ـ که نه توانش را دارند و نه عقلش را ـ بلکه برای ملت های خود هم جز سرکوب و ستم و فقر و کشت و کشتار چیزی به ارمغان نیاوردند. اگر سالهایی چند هم آرام بوده و هستند، به ضرورت آن بوده و هست که خبری از اعتراض نبوده و نیست تا بخواهند دست به این کشت و کشتارها بزنند. دلیل این وضعیت و چرایی این شرایط هم واضح است. آنها همه چیز را تنها بقای خود را می طلبند و همه چیز و هر امکاناتی را صرف همین هدف کرده و می کنند. بنابرین چیزی از عقل و فکر و ثروت و قدرت باقی نمی ماند که به خواهند برای ملت های خود هزینه کنند.
برای نویسنده این سطور در این اوضاع و احوال پرسش اساسی این است که آیا ما مسلمانان با داشتن چنین امیران و سرورانی قصد برآمدن در جهان انسانی و تأسیس تمدنی نوین را داریم؟
آیا ما با داشتن این تجربه های سیاسی نکبت بار با دولت هایی چون مبارک و قذافی و صالح که همه چیز و همه کس را برای حفظ قدرت می فروشند، قصد داریم تمدن اسلامی را زنده کنیم؟
آیا ما با داشتن چنین چهره های دیوانه محض یا عاقلانه خود باخته و خود فروخته و خود خواه و خود محور و خود بزرگ بین قصد داریم جهانی متحد سرشار از اخلاق اسلامی بر اساس الگوی زندگی رسول الله (ص) پیاده کنیم؟
و .. آیا تضمین می دهیم که پس از این تحولات، پس از این همه ظلم و ستم، دوباره بغداد آزاد شده از دست خلفای عباسی را این بار به مغولان خونخوار غربی ندهیم که باز کسی را یا حزبی را بر ما مسلط کنند که یک تجربه چهل ساله دیگر مثل قذافی را و یک تجربه سی ساله مثل مبارک را در عمل تجربه کنیم؟
مگر آن قبلی ها به اسم آزادی و دمکراسی و رفاه نیامدند؟ مگر همین بعثی ها عراق به نام احیای ملیت عرب و نجات فلسطین و رفاه عمومی، به نام سوسیالیسم و به نام خلق نیامدند؟ حالا هم جماعت جدید به اسم دمکراسی خواهند آمد و اولین میهمانشان هم کلینتون خواهد بود، آن هم درست روزی که قذافی باید با برنامه یا بی برنامه کشته شود؟
از این ها بگذریم. حادثه کشته شدن قذافی به دست انقلابیونی که هواپیماهای ناتو در بالای سرشان، دشمن یعنی دیگر هموطنانشان را بمباران می کرد، به علاوه تجربه چهل و اندی ساله حکومت یک دیکتاتور انقلابی نما که خون مردمش را می ریخت و حکومت موروثی درست کرده بود، و نیز زندگی مردمی عقب افتاده که دوباره در این جنگ هم سرمایه ها را از دست دادند و باز باید نفت بفروشند یا بتوانند نیم نفسی بکشند و ماشین های کره ای و غربی و امریکایی سوار شوند [نه کار بنیادی و سرمایه ای] و روی آنها جشن سقوط دیکتاتورشان را اعلام کنند ـ به نظر شما خنده دار نیست ـ ، و ... و در نهایت حضور آقابالاسرهایی چون شیاطین امریکایی و اروپایی به اسم ناتو بر فراز لیبی ... همه و همه من را به عنوان یک عضو ساده مسلمان از میان امت اسلامی، سرشکسته می کند و نفس را در گلویم حبس می کند و عرق خجالت را بر پیشانیم جاری می سازد.
مثل همیشه خواهیم گفت اینها ربطی به اسلام و مسلمانان ندارد، اما چه کنیم که هرچه بیشتر اتفاق می افتد در ذهن جوان مسلمان ما ربط پیدا می کند و ترسم آن است که روزی روزگاری این تصور میان جوانان مشکلات بیشتری برای دین و دینداری مردم ما پدید آورد.

می خواهم بگویم باید امیدوار باشیم که ما ایرانیان و جماعت پیرو آل محمد (ص) که همیشه ندای عدالت سر داده ایم، بتوانیم تجربه دیگری متفاوت از آنچه در جهان اسلام می گذرد به دنیا ارائه دهیم. مسلما این نیاز به درایت بیشتر، گذشت و حلم و صداقت بالاتر، مشارکت مردمی فزونتر، متانت و استواری، و مهم تر از همه عقل و فهم  و پرهیز از افراط گری  و پیاده کردن خط اعتدال دارد.
 

کد خبر 179417

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =