دکتر حسام الدین واعظ زاده عضو هیات علمی دانشگاه تهران در نشست تخصصی مؤسسه مطالعات آمریکای شمالی و اروپا به مباحث علم روابط بین الملل، تحولات تاریخی و تئوریهای روابط بین الملل، تئوری و کاربرد آن در مطالعات روابط بین الملل، رابطه تئوری و عمل و کاربرد آن، ماهیت پارادایمهای تئوریک، سطح تحلیل در تئوریهای روابط بینالملل، مهمترین تئوریهای روابط بینالملل پرداخت.
وی در زمینه علم روابط بین الملل گفت: روابط بینالملل علم شناخت کنش و واکنش بین بازیگران عرصه بین الملل شامل دولتها، افراد، سازمانهای بینالمللی دولتی و غیر دولتی است. همچنین یک علم بین رشتهای است که علاوه بر داشتن اصول علمی خود از سایر رشتههای علوم انسانی مانند اقتصاد، حقوق، جامعه شناسی، روانشناسی، جغرافیای سیاسی، تاریخ و فلسفه استفاده می کند. مطالعات منطقهای شاخهای از روابط بینالملل است که به مطالعه مناطق جغرافیایی جهان مانند اروپا، خاورمیانه، آفریقا، آسیا، آمریکا، و ...میپردازد.
دکتر واعظ زاده سپس به تشریح تحولات و رویدادهای روابط بینالملل پرداخت و گفت: در دوره قرون وسطی ما دولتهایی به شکل و ساختار امروزی که دارای مسولیتهای داخلی و بین المللی باشند نداشتیم اما بعد از 30 سال جنگ در اروپا 1618-1648موجب انعقاد معاهده وستفالی در اروپا شد، سیستم دولتها که ابتدا مخصوص اروپا بود- ظهور کرد. و بعد در دوره استعمار به سایر نقاط جهان سرایت نمود. معاهده وستفالی سنگ بنای حقوق بین الملل قرار گرفت و واحد سیاسی در روابط بین الملل، دولت- ملتها nation-state شناخته شدند که تعهداتی را پذیرفتند: برسمیت شناختن حدود و صغور سرزمینی کشورها، عدم مداخله در امور داخلی کشورها، احترام متقابل به حاکمیت دولتها.
وی شکل گیری تئوریهای روابط بینالملل را مورد بررسی قرارداد و گفت: تحول در تئوریهای روابط بینالملل بازتابی از تاریخ تحولات روابط بین الملل است. وی همچنین در زمینه تئوری و کاربرد آن در مطالعات روابط بین الملل افزود: تئوری ابزاری برای تجزیه و تحلیل علمی و فهم دقیق و سیستماتیک پدیده ها و رویدادهای عرصه روابط بین الملل است.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران رابطه تئوری و عمل و کاربرد آن را مورد بررسی قرارداد و گفت: تئوری خود شکلی از عمل است و به الگوهای مشاهداتی ما در روابط بین الملل معنا و تلاشهای پژوهشی را هدایت و شکل می دهد. کارکرد تئوری در روابط بین الملل به محیطی سیاسی که تئوری در آن عمل می کند بستگی دارد. وی سپس هدف از کاربرد تئوری در مطالعات روابط بین الملل را ایجاد نظم ذهنی برای شناخت و مفهوم سازی پدیدههای پراکنده، در زمان حاضر و گذشته و برای پیش بینی تحولات آینده، تاثیرگذاری بر روند تحولات و کنترل و هدایت تحولات بین المللی و سیاستگذاری در سیاست خارجی دانست.
دکتر واعظ زاده سپس به ماهیت پارادایم های تئوریک روابط بین الملل اشاره کرد و گفت: پارادایمهای تئوریک روابط بینالملل تحت تاثیر گرایشها و نحلههای فکری، تجربی و اعتقادی قرار دارند. تئوریهای غربی روابط بینالملل، بر پاردایمهای سکولاریستی استوارند، که خود بر گرفته از شرایط خاص تاریخی، سیاسی، اجتماعی، و بر اساس مفروضات بازیگران قدرتمند در عرصه سیاست بین الملل، و نیز فرایندهای سیاست بین الملل و گاه اسطوره سازی ها بنا شده اند.
دکتر واعظ زاده در مورد رئالیسم کلاسیک یا واقع گرایی و اولین پارادایم مسلط روابط بین الملل گفت: جوهره اصلی تئوری رئالیسم کلاسیک، برمحور ”قدرت“ و بر گرفته از دیدگاه ماکیاول و هابز است. مفهوم آنارشی و هرج و مرج در روابط بینالملل با نام هابز همراه و هم معنی شده است: جنگ انسان علیه انسان در عرصه روابط بین الملل. قانون فقط در داخل کشورها قابل اعمال است و در خارج از آن هیچ قوه قهریه ای برای اجرای قانون وجود ندارد لذا محیط بین المللی war zone است.
وی در مورد ایده آلیسم یا آرمان گرایی گفت: آرمانگرایی توجه به خردگرایی و اتوپیانیسم و خوشبینی به نظام بین الملل- همبستگی متقابل، همکاری و صلح از اواخر جنگ جهانی اول 1918 تا اواخر دهه 1930است که تاکید بر اصول اخلاقی و حقوق بین الملل برای ایجاد و مدیریت صلح و امنیت دسته جمعی، خلع سلاح دارد. افرادی مانند لاک، روسو، بنتام، کانت از آرمانگرایانند و فروپاشی جامعه ملل بعد از جنگ جهانی اول، پایان آرمانگرایی است.
عضو هیات علمی دانشکده مطالعات جهان در قسمت دیگر به نئورئالیسم یا نوواقع گرایی پرداخت و گفت: پاسخی به ناکارایی رئالیسم و عدم پیش بینی پایان جنگ سرد است. این دیدگاه معتقد است که ساختار روابط بین الملل آنارشیستی است و چون نهادی برتر و بالاتر از دولتها بر ای اعمال قانون و نظم نیست، این ساختار روابط بین الملل است که دولتها را مجبور به افزایش قدرت خود می کند. اینکه یک کشور دموکراتیک یا خودکامه باشد، تاثیر زیادی بر روی عمل و واکنش آن بر روی سایر کشورها ندارد. همچنین به تحولات داخل دولتها و اینکه رهبر آن دولت هدایت کننده سیاست خارجی است یا نه بی اعتناست.
وی سپس گفت: واضع اصلی نو واقع گرایی کنت والتز است و توجه به نقش دولتها داشته و آنها را همچون جعبه سیاه Black Box می دانند که رفتار بیرونی آنها در محیط بین الملل مهم است. قدرت وسیله ای برای هدف عالی تر که همان بقا و افزایش امنیت است بوده و این وضعی است که افزایش امنیت یک کشور منزله کاهش امنیت کشور دیگر می شود که به آن معضل امنیتی security dilemma می گویند.
دکتر واعظ زاده سپس انواع دیدگاههای رئالیستی یعنی رئالیست تدافعی و تهاجمی را بررسی کرده در مورد دیدگاه رئالیست تدافعی و والتز گفت: اینکه قدرتها تلاش دارند تا سهم قدرت جهانی خود را افزیش دهند عملی غیر معقول است. زیرا اگر آنها سعی کنند قدرت بیش از اندازه ای بدست بیاورند سیستم روابط بین الملل آنها را تنبیه خواهد کرد. این دیدگاه در مورد سیاست بین المللی چین - که بیشتر از همان قدرت نرم و توسعه تجاری و اهرم جمعیت استفاده می کند - و رسیدن به درجه یک ابرقدرت مسلط صادق است. نوع دیگر، رئالیستهای تهاجمی هستند که تئوری مسلط بعد از پایان جنگ سرد است و معتقد است که دستیابی به قدرت گسترده و بسیار، به هر اندازه ممکن، موجب تضمین بقای کشور می شود و در صورت زمینه مناسب، رسیدن به هدف نهایی خود یعنی قدرت هژمونیک ضروری است. این دیدگاه بر رفتاری یکجانبه آمریکا در عرصه بین الملل بیشتر مطابقت دارد. اما در این میان، اینکه دیدگاه رئالیسم/نئورئالیسم می تواند "منافع ملی" را حفظ و تامین کند جای شک و تردید است.
وی سپس به تشریح قدرت و رابطه آن با امنیت پرداخت و گفت: لیبرالیسم پاسخی به واقعگرایی است و اینکه جنگ و ستیز و هرج و مرج، در طبیعت دولتهاست را رد می کند. لیبرالیسم سنتی بر اساس دیدگاههای امانوئل کنت و جرمی بنتام، خواهان برقراری صلح دایمی با دگرگونی در شعور انسانی بوسیله قرارداد اجتماعی، قابل تسری به سایر سطوح دولتی و نظام بینالملل است. نئولیبرالیسم، معتقد به بازیگران مختلط شامل دولتها، سازمانهای بین المللی و غیر حکومتی است، فقط تاکید بر امنیت و نیروی نظامی، کافی نیست. می توان بجای نیروی زور از ابزار سیاسی و دیپلماتیک استفاده کرد و افراد با نفوذ و رهبران بیش از دولتها در روابط بین الملل نقش دارند.
عضو هیات علمی دانشگاه تهران سپس پارادایم کانستراکتیویزم را مورد برررسی قرار داد و گفت: این پارادایم ماهیتی هستی شناسی داشته، در برابر مادیگری واقع گرایی و لیبرالیسم و تاحدی سکولاریزم روابط بین الملل قرار دارد. با تاثیر از پوزینیویزم و اثبات گرایی، تنها بامشاهده تجربی و سیستماتیک می توان آگاهی و شناخت معتبری از سیاست های جهانی داشت. کانستراکتیویزم، تئوری انتقادی که توجه به نقش دولت دارد، و میان واقع گرایی و لیبرالیسم قرار دارد. در کانستراکتیویزم ، فرهنگ، عقاید و مفاهیم و معانی مهم هستند و در متن موضوع حوادث و رویدادها ساخته و پرداخته و ارائه می شوند. آلکساندر ونت آنارشی را فاقد منطق درونی و چیزی که دولتها با نگاه خاص خود آن را می سازند عنوان کرده است.
وی سپس دیدگاه اروپایی روابط بین الملل را برشمرد و به تشریح دیدگاه اروپایی سنتی پرداخت و گفت: این دیدگاه تاکید بر توازن قوا بین قدرتهای اروپایی دارد. مکتب انگلیسی تاکید بر جامعه بینالملل بجای نظام بینالملل، این دیدگاه در میان بدبینی رئالیستها و خوشبینی ایده آلیستها و نئولیبرالیستها قرار دارد. در واقع رئالیستهای خوشبین به روابط بین الملل را می توان مکتب انگلیسی دانست.
دکتر واعظ زاده در جایی دیگر دیدگاه آمریکایی روابط بین الملل را بررسی کرد وگفت: عمده دیدگاه آمریکایی روابط بین الملل بر اساس تئوریهای ساخته و پرداخته دانشمندان اروپایی عرضه شده است. عمده کسانی که بعنوان نظریه پردازان آمریکایی مشهور هستند از جمله کنت والتز، استیو اسمیت، منشایمر، ای، اچ. کار،ارنست هاس، نیکلاس انوف، پیتر کاتزنستین، اروپایی بوده اند که اینک دیدگاههای تئوریک روابط بین الملل آمریکایی را عرضه می کنند. هر دو دیدگاه در فهم تحولات بین المللی محدودیت داشته اند دیدگاه های آمریکایی بیشتر رئالسیتی تهاجمی هستند اما اروپاییها بر عرضه تئوریهای لیبرالیستی و کانستراکتیویستی توجه بیشتری داشته اند.
وی در پایان به نتیجه گیری بحث خود پرداخت و ضمن تاکید بر دانستن تئوری و تفکر تئوریک وعلمی برای محققین و کارشناسان وزارت خارجه و نیز دانشجویان مطالعات روابط بین الملل گفت: توجه به پارادیمهای تئوریک برای فهم منظم رویدادها و پیش بینی آنها بسیار ضروری است. پارادیمهای تئوریک روابط بین الملل پویا و قابل تغییرهستند و این پویایی، زمینه ظهور تئوریهای جدید را فراهم می کند. با اینکه روند جهانی شدن”Nation-state“ وستفالیایی 350 ساله را نشانه گرفته، اما کشور- ملت مهمترین واحد و بازیگر اصلی روابط بین الملل باقی مانده است. ما در تئوریهای روابط بین الملل و پاردایمهای غیر سکولاریستی آن از جمله کانستراکتیویزم تحولاتی را شاهد هستیم که در راستای نقد خود اولین گامها را برداشته است.
وی در پایان به سؤالات استادان و دانشجویان حضار پاسخ دادند.
روابط بینالملل علم شناخت کنش و واکنش بین بازیگران عرصه بین الملل شامل دولتها، افراد، سازمانهای بینالمللی دولتی و غیر دولتی است.
کد خبر 192485
نظر شما