دادستان کل کشور درخواست اعاده دادرسی زن نوجوانی را که به اتهام قتل شوهرش به قصاص محکوم شده است، مورد بررسی قرار میدهد. لاله زنی که متهم است در 17سالگی شوهر دومش را به قتل رسانده، چندی قبل به قصاص محکوم شد و این حکم به تایید دیوانعالی کشور نیز رسید.
این پرونده صبح روز 30 فروردین دوسال قبل با تماس تلفنی پیشنماز یک مسجد با پلیس شهر شیراز تشکیل شد. این مرد به ماموران گفت یکی از کارمندان کانون مسجد، جانش را از دست داده و از آنجایی که صورتش کبود است به نظر میرسد مرگ وی طبیعی نیست.
با توجه به این گزارش ماموران پلیس در محل حاضر شدند و تحقیقات خود را آغاز کردند. اطلاعات اولیه به دست آمده نشان میداد متوفی بهنام نام دارد و آخرین بار توسط نگهبان و پیشنماز مسجد به همراه همسرش لاله دیده شده است. با دستور بازپرس جسد به پزشکی قانونی انتقال یافت و ماموران برای اینکه بدانند شب قبل چه اتفاقی افتاده و لاله، همسر بهنام چه چیزی در این مورد میداند به خانه پدری لاله رفتند. در آنجا بود که ماموران متوجه شدند لاله و پدرومادرش در منزل نیستند.
یک ساعت بعد پدر لاله با ماموران تماس گرفت و گفت دخترش به مدرسه نرفته و او ساعت هفت صبح از این موضوع مطلع شدهاست. او گفت: «ناهید دوست دخترم با خانه ما تماس گرفت و گفت لاله به مدرسه نرفته من هم نگران شدم و جستوجو را برای پیدا کردن دخترم شروع کردم بعد هم فهمیدم ماموران به خانه من آمدهاند.»ساعاتی بعد از این تماس لاله به خانه برگشت و یک روز بعد هم توسط ماموران بازداشت شد. این دختر در حالیکه به شدت ترسیدهبود و اضطراب داشت برای ماموران توضیح داد شوهرش را کشته و تا صبح بالای سر جسد او نشسته و صبح از کانون مسجد بیرون آمده و برای ساعاتی در شهر پرسه زدهاست.
لاله گفت: چند ماهی بود با بهنام عقد کرده بودم. او از اقوام مادرم بود و بعد از جدایی از همسر اولم با او ازدواج کردم. مشکل من و بهنام زمانی آغاز شد که من از عابربانک او مبلغی پول برداشتم و به شوهرم نگفتم. بهنام عصبانی شد و گفت این کار دزدی است. او میخواست از من شکایت کند و من از ترس نقشه قتلش را کشیدم. لاله ادامه داد: «من بهنام را دوست نداشتم و مجبور بودم او را تحمل کنم. من میخواستم درس بخوانم اما بهنام مرا اذیت میکرد.»
پلیس در شاخه دیگری از تحقیقات خود شاهدان ماجرا را بازجویی کرد. ناهید، همکلاسی لاله اولین کسی بود که تحت بازجویی قرار گرفت. او گفت: من با لاله دوست بودم اما خیلی در مورد زندگی خصوصیاش با من حرف نمیزد البته میدانستم عقد کرده و شوهرش را دوست ندارد. او میگفت میخواهد شوهرش را بکشد و یک روز قبل از اینکه بهنام بمیرد چند عدد قرص خرید و گفت میخواهد آنها را پودر کند و به شوهرش بدهد. من فکر نمیکردم لاله چنین کاری بکند و جرات آدم کشتن داشته باشد به همین دلیل هم سکوت کردم.
پیشنماز مسجد هم به ماموران گفت: میدانستم بهنام و زنش با هم مشکل دارند و میخواهند از هم جدا شوند. روز حادثه وقتی آنها را با هم دیدم خوشحال شدم و فکر کردم، آشتی کردهاند چون غذا خریده بودند و به سمت کانون میرفتند که غذا بخورند به نظر میرسید که رابطه خوبی با هم دارند. بعد از آن هم دیگر آنها را ندیدم و فکر میکردم در دفتر کانون هستند تا اینکه فردای آن روز متوجه شدم در کانون باز است. وارد شدم و جسد بهنام را دیدم که یک پتو روی آن کشیده شده بود. اول فکر کردم خودکشی کرده اما بعد متوجه شدم او را کشتهاند.
با به دست آمدن این اطلاعات، پرونده اتهامی لاله به دادسرا فرستاده شد. این زن 17ساله گفت: من و بهنام سه ماه بود که به عقد هم درآمده بودیم. من او را دوست نداشتم و به علت اینکه پدر و مادرم اذیتم نکنند به روی خودم نمیآوردم تا اینکه ماجرای برداشت پول از حسابش پیش آمد. بهنام میگفت این موضوع را به مادرم میگوید و از من شکایت میکند. این کار شرایط را خیلی بد میکرد و نه میتوانستم در خانه پدرم جایی داشتهباشم و نه در خانه شوهر. به همین دلیل هم تصمیم به قتل بهنام گرفتم. پنج عدد قرص دردکلیه را که دکتر به من دادهبود پودر کردم و داخل یک قوطی آبمیوه ریختم با مادرم به کانون رفتیم و او من را تحویل بهنام داد. بعد با بهنام ناهار خریدیم. من آبمیوه را به شوهرم دادم و او همراه غذا خورد. خیلی تغییری نکرد. تا ساعت حدود هفت شب که کمی گیج شد گفتم به داروخانه میروم و برایت دارویی میگیرم. به داروخانه رفتم گفتم مادربزرگم خیلی غر میزند و من میخواهم درس بخوانم از آنها خواستم دارویی بدهند که آرام شود. متهم ادامهداد: آنها به من قرصی دادند و آن را داخل شیر حل کردم و دو لیوان شیر به بهنام دادم و او هم خورد. بعد سرنگی را که از قبل آماده کردهبودم از کیفم بیرون آوردم و سه آمپول هوا به یک دستش و دو آمپول هوا به دست دیگرش زدم و همه را در رگ تزریق کردم. باز نمیمرد و هنوز زنده بود. کمی درس داشتم رفتم و درس خواندم. چون امتحان زیست داشتم و چند صفحهای از کتاب مانده بود. وقتی برگشتم بهنام زنده بود، باید کار را تمام میکردم سیمشارژ لپتاپ کنار تخت بهنام بود آن را برداشتم و دور گردنش پیچیدم و او را خفه کردم. تا صبح بالای سر جسد نشستم و بعد از کانون بیرون رفتم و بعد هم بازداشت شدم.
بازپرس پرونده در ادامه لاله را به پزشکی قانونی معرفی کرد و از این سازمان خواست تا در مورد علت دقیق مرگ بهنام هم اظهار نظر کند. پزشکان قانونی در مورد علت مرگ بهنام گفتند این جوان بر اثر فشار بر عناصر حیاتی گردنش جان خود را از دست داده و در واقع خفه شده است اما ادعای لاله در مورد آمپول هوا و خوراندن قرصهای متنوع به این جوان مورد بررسی قرار نگرفت. آنها همچنین در مورد وضعیت روانی لاله گفتند این نوجوان دچار جنون نیست و مسوول اعمال خودش است اما دچار افسردگی شدید است و میل شدیدی به خودکشی دارد. بعد از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست علیه زن 17ساله پرونده برای رسیدگی به شعبه پنجم دادگاه کیفریاستان فارس رفت.
وقتی زمان رسیدگی به پرونده به لاله و وکیل مدافعش ابلاغ شد، این دختر نامهای به قضات دادگاه نوشت و ادعا کرد در قتل شوهرش تنها نبوده و سه همدست داشته است. او خطاب به قضات نوشت: «یک زن بلندقد و دو مرد که آنها را نمیشناسم شوهرم را کشتند البته من قبول دارم همدستی کردم اما عامل اصلی قتل نبودم.»
لاله در جلسه دادگاهش هم این ادعا را مطرح کرد و گفت: زمانی که در اداره آگاهی بودم از ترس، هرچه به من میگفتند، قبول میکردم و در بازسازی صحنه هم افسر پروندهام من را فریب داد و گفت صحنه را بازسازی کن من کمکت میکنم. من هم هرچه گفتهبودم را بازسازی کردم.
او در مورد اینکه چرا موضوع را به بازپرس اطلاع نداده بود گفت: من فرق بازپرس و افسر پروندهام را نمیدانستم و فکر میکردم بازپرس هم در اداره آگاهی است. زمانی که نوبت به وکیل مدافع متهم رسید او از دادگاه خواست تا جلسهای تشکیل دهند و ادعای لاله را بررسی کنند اما این درخواست مورد قبول واقع نشد و در نهایت هیات قضات شعبه پنجم دادگاه کیفریاستان فارس لاله را به اتهام قتل همسرش و با درخواست اولیایدم به قصاص محکوم کرد.
لاله و وکیل مدافعش به رای صادره اعتراض کردند و درخواست تجدیدنظرخواهی دادند اما حکم در دیوانعالی کشور تایید شد و اکنون وکیل مدافع لاله خواستار اعاده دادرسی شده است. این درخواست باید توسط دادستان کل کشور بررسی شود و چنانچه مورد قبول قرار بگیرد زن 17ساله بار دیگر محاکمه خواهد شد.
282
روزنامه شرق نوشت:
کد خبر 195982
نظر شما