جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی افغانستان سه کشور همسایه مسلمان با مرزهای مشترک بسیارند که مجموعه مسایل و اتفاقاتی که در این منطقه بروز پیدا می‌کند

شرق: اسلام‌آباد سه روز دیگر میزبان نشست سه‌جانبه جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی افغانستان و جمهوری اسلامی پاکستان، با حضور روسای‌جمهوری سه کشور است؛ نشستی که تاکنون چند دور دیگر نیز برگزار شده بود و سه کشور تلاش کردند تا به راه‌حلی برای برقراری صلح و ثبات در افغانستان دست یابند، موضوعی که تاکنون از دستیابی به آن ناکام مانده‌اند؛ موضوعی که به گفته محمدابراهیم طاهریان، سفیر سابق ایران در پاکستان از یک‌سو ناشی از وجود یکی از اضلاع این مثلث به دلیل حمایت از افراط‌گرایی در منطقه و از سوی دیگر ناشی از نبود رویکرد استراتژیک و وجود نگاه ابزاری به مذاکرات از سوی پاکستان است.
‌ایران، پاکستان و افغانستان تاکنون چندین نشست سه جانبه در عالی‌ترین سطح برگزار کرده‌اند که دستور جلسه اصلی این نشست‌ها دستیابی به راهکاری به منظور برقراری صلح و ثبات در افغانستان است. از نظر شما برگزاری این نشست‌ها تا چه حد می‌تواند مفید باشد و اهداف نشست‌ها را تامین کند.
جمهوری اسلامی ایران، جمهوری اسلامی پاکستان و جمهوری اسلامی افغانستان سه کشور همسایه مسلمان با مرزهای مشترک بسیارند که مجموعه مسایل و اتفاقاتی که در این منطقه بروز پیدا می‌کند می‌تواند بر منافع سه کشور تاثیرگذار باشد و به نوعی این سه کشور در این منطقه دارای منافع مشترک بسیاری هستند. در حال حاضر هم سه کشور با مشکلاتی روبه‌رو هستند که می‌تواند این مشکلات بر سایران تاثیرگذار باشد. افغانستان میزبان میهمانان ناخوانده‌ای از 43 کشور در قالب نیروهای فرامنطقه‌ای نظامی است که چندین سال است در این کشور جا خوش کرده‌اند. همچنین، پاکستان با بی‌ثباتی قدرت روبه‌رو است، مشکلی که سال‌هاست این کشور با آن دست و پنجه نرم می‌کند. ایران نیز تحت فشار اعمال محدودیت‌های غرب در راستای تحریم‌های بین‌المللی قرار دارد. بنابراین چنین نشست‌هایی در راستای همگرایی منطقه‌ای و نزدیک کردن دیدگاه سه کشور به منظور دستیابی به راه‌حل‌هایی برای برون‌رفت از مشکلات منطقه‌ای و بین‌المللی مفید خواهد بود.
با این حال برگزاری چنین نشست‌هایی با محوریت تلاش برای بازگرداندن صلح و ثبات در افغانستان با تردیدهای جدی‌ای روبه‌رو است آن هم به دلیل وجود یکی از اضلاع مثلث نشست‌های سه‌جانبه یعنی پاکستان. این کشور جزو معدود کشورهایی است که جریان افراط در افغانستان را به رسمیت شناخته و از قضا احزاب، نمایندگان پارلمان و افراد نزدیک و وابسته به قدرت در این کشور با جریان افراط ارتباط نزدیک و تنگاتنگی دارند. همین موضوع نیز قطعا در روند صلح و ثبات در افغانستان تاثیرگذار است. با این حال این نشست‌های سه‌جانبه شاید از این منظر مفید واقع شوند که در جریان مذاکرات، سه کشور می‌توانند به فهم مشترکی از جریان افراط دست یابند. درحال حاضر در اسلام‌آباد یک نوع قرائت از جریان افراط وجود دارد، در کابل نوع دیگر و بالطبع تهران هم قرائت خاص خود را دارد. بر این اساس نشست‌های مشترک می‌تواند منجر به نزدیک کردن دیدگاه سه کشور در این رابطه شود. هرچند ممکن است که این روند زمانبر باشد با این حال در نهایت کمک موثری به درک واقعیت می‌کند.
‌پاکستان هرچند به طور علنی و رسمی از افراط‌گرایی در منطقه حمایت کرده و آن را به رسمیت شناخته است با این حال زیر بار قبول مسوولیت‌های عواقب این رسمیت بخشیدن نمی‌رود و حتی در موضع‌گیری‌های سطح بالا این نوع حمایت‌ها را رد کرده است. با وجود چنین رفتارهای متناقضی آیا می‌توان امیدوار بود که این کشور در روند صلح افغانستان تاثیر‌گذار باشد؟
رفتار کشورها با کردار و کارکردهایشان سنجیده می‌شود نه با گفتار و ادعایشان. آنچه منسوب به اسلام‌آباد است، رسمیت بخشیدن به جریان افراط و حمایت‌های مادی و معنوی از این جریان توسط حاکمیت پاکستان بوده و هست. این موضع در سطح منطقه و فرامنطقه مطرح است و خود پاکستانی‌ها نیز به آن اذعان دارند. بررسی روند رویکرد مقامات پاکستانی در قبال جریان افراط نیز حکایت از آن دارد که آنها بنای تغییر در رویکردهایشان را ندارند و نگاه‌شان به جریان افراط در افغانستان بر مدار سنت در حرکت است.
‌جمهوری اسلامی ایران بیش از دو کشور دیگر یعنی پاکستان و افغانستان علاقه‌مند است که این نشست‌های سه جانبه در راستای برقراری صلح و ثبات در افغانستان برگزار شود، آیا واقعا برای برگزاری این نشست‌ها به رویکرد پاکستان و حمایت‌هایی که این کشور از افراط‌گرایی در منطقه داشته، توجه می‌شود. اینکه نشست‌های پیشین منتج به نتیجه نشده شاید همین موضوع باشد که واقعیت‌های موجود در منطقه کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد. نگاه پاکستان به این‌گونه مذاکرات و گفت‌وگوها نه استراتژیک بلکه تاکتیکی است. به نظر می‌رسد که اسلام‌آباد اساسا نگاهی ابزاری به روابط خود با کشورهای منطقه و همسایه دارد. نمونه برای اثبات این مدعا فراوان است. مثلا وقتی که مذاکرات خط لوله صلح در جریان بود و هیات ایرانی در این رابطه به اسلام‌آباد رفته بود، پاکستان همزمان بحث خرید ال‌ان‌جی از قطر را مطرح کرد.
بر‌این اساس مذاکرات خط لوله صلح به برگ بازی پاکستان در قبال غرب تبدیل شده بود که نشات گرفته از همان نگاه ابزاری این کشور به مذاکرات و مباحث در همه حوزه‌ها چه سیاسی و چه اقتصادی است. اینکه تاکنون هیچ یک از پروژه‌های مشترک دو کشور به نتیجه قطعی نرسیده ناشی از این نگاه و رویکرد است. بر این اساس بهتر است برای ورود به هر نوع مذاکره ابتدا واقعیت‌های موجود در آن را مدنظر قرار داد.
‌از جمله انتقاداتی که معمولا از سوی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در مورد مسایل افغانستان مطرح می‌شود تلاش کشورهای فرامنطقه‌ای برای ورود به روند مذاکرات صلح در افغانستان است. چرا در این روند کشورهایی مثل ترکیه و قطر فعال شده‌اند؟ فعال شدن این کشورها از کجا نشات گرفته و ضعف دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در دور ماندن از این روند تا چه حد در فعال شدن آنها موثر بوده است؟
من اساسا اشکال محتوایی به اصطلاح روند صلح در افغانستان دارم. مگر می‌شود هر نوع مذاکره و گفت‌وگو در مورد افغانستان را به روند صلح ارتباط داد. روند صلح در افغانستان تنها از درون این کشور و از طریق اهرم‌ها و ابزارهای داخلی این کشور همچون نهادهای قانونی مثل قانون اساسی، مجلس، لویی جرگه و... به جریان خواهد افتاد. صلح در این کشور تنها و تنها از طریق گفت‌وگوهای بین‌الافغانی و طی مسیر از کانال‌های قانونی این کشور امکان‌پذیر است. این در حالی است که تاکنون جریان افراط نه قانونی اساسی و نه پارلمان و نه سایر نهادهای قانونی این کشور را مورد پذیرش قرار نداده است. هرنوع مذاکره درباره صلح در این کشور هم در غیاب این جریان امکان‌ناپذیر و محکوم به شکست است. بر همین اساس نیز در جریان مذاکرات اخیر در قطر برای دستیابی به صلح و ثبات در افغانستان ابتدا جریان افراط شناسایی، بعد به رسمیت شناخته شد و بعد مذاکرات برای آزادی متهمان این جریان آغاز شد که ناتمام ماند و این روند عملا به بن‌بست خورد. بنابراین نمی‌توان این مذاکرات را بر مبنای روند صلح دانست. صلح در افغانستان تنها از طریق ساز و کارهای واقعی‌اش امکان‌پذیر است. در همین حال ضروری است در رابطه با برقراری صلح و ثبات در افغانستان تغییر دیدگاه جدی در ایران صورت گیرد.
‌بر این اساس نشست‌های سه‌جانبه هم بی‌فایده است و از هم‌اکنون آن را باید محکوم به شکست دانست. این مذاکرات نمی‌توانند به خودی خود صلح را برای افغانستان به ارمغان ببرد، با این حال می‌تواند روند صلح در این کشور را تسهیل بخشد و ساختارهای تاثیر‌گذار در روند صلح را با رسمیت بخشیدن به آنها در جریان مذاکرات تقویت کند. همین‌طور این مذاکرات می‌تواند به تصحیح عناوین غیرواقعی کمک کند و با واکاوی رویکردهای دو کشور دیگر به تصویر درستی از تحولات منطقه‌ای دست یابد.
‌چطور با نبود تصویر درست از تحولات منطقه‌ای مذاکرات سه‌جانبه برگزار می‌شود؟
به هر حال باید از جایی شروع کرد. این مذاکرات می‌تواند به گامی برای تصحیح دیدگاه‌ها تبدیل شود. این امری غیرقابل انکار است که تهران، اسلام‌آباد و کابل نسبت به روند تحولات منطقه‌ای رویکرد همسویی ندارند. این مذاکرات می‌تواند به گام نخست برای نزدیک کردن قرائت‌های متفاوت از تحولات منطقه‌ای و درک و فهم مشترک از آن تبدیل شود که مهم‌ترین آن درباره جریان افراط است. در هر حال در هیچ مذاکره‌ای، نشست‌های سه‌جانبه منتج به نتیجه نمی‌شود مگر آنکه نگاه طرف‌های درگیر به مناسبات و تحولات منطقه‌ای نه تاکتیکی بلکه استراتژیک باشد.

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید.
کد خبر 199434

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
5 + 8 =