به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، مجموعهای از ۱۶ نامه شخصی فتحعلیشاه قاجار به سوگلیاش تاجالدوله در کتابخانه ملی ایران نگهداری میشود. این نامهها تصویری زنده از روابط عاشقانه، دلتنگی و زندگی خصوصی دربار قاجار را نشان میدهد و وجود زنانی باسواد در حرمسرای شاه را نیز تایید میکند.
به گزارش ساعدنیوز، نامههای فتحعلیشاه به تاجالدوله، سوگلی محبوبش، شامل پیامهای عاشقانه و گاه طنزآمیز است. این مجموعه ۱۶تایی در جلد سبزرنگ مخملی و در کتابخانه ملی نگهداری میشود.
با اینکه خط نامهها یکسان نیست و شاه در نامهها اشاره میکند که گاهی از زنان حرمسرای خود برای نوشتن کمک گرفته، این اسناد نشاندهنده سواد و حضور فعال زنان در دربار قاجار است.
نامهها دنیایی از احساسات، از محبت تا دلتنگی و حسادت را در دل دربار نشان میدهد و تصویری متفاوت از روابط خصوصی فتحعلیشاه را بازگو میکند.
نامه اول
[مهر:] العزه لله، شاه شاهان جهان فتحعلی
یار نزدیکتر از من به من است
وین عجبتر که من از وی دورم
عجز این است که نتوان گفتن
یار در پیش من مهجورم
آنکه طاوس باجی به عنایات بلانهایت شاهنشاهی مفتخر و مباهی بوده بداند عریضه[ای] که به خاک پای مبارک نوشته بودی رسیده، مضمونش معلوم رای جهانآرای شهریاری گردیده پیشکشی که به خاک پای مبارک فرستاده بودی، رسیده، قبول طبع مشکلپسند پادشاهی گردیده. خانه آبادان.
دگر طاوس باجی چون از دوری خاک پای مبارک بسیار بسیار آه [و] ناله نموده بودی، دگر قمشه بیشتر از یک روز توقف نفرمودیم. قرار دادیم که روز سهشنبه وارد سعادتآباد بشویم و به منوچهرخان هم فرمودیم که تو را روز سهشنبه بیاورد سعادتآباد، صحر[ا]، آنجا نهار بخورید و شب را از برای ما چیز[ی] بپزید که انشاءالله عصری تشریف میآوریم. دانسته باشید به منوچهرخان گفته تو را بیاورد به سعادتآباد.
دگر طاوس باجی در اینجا چیزی به هم نمیرسید که از برای تو بفرستیم، مگر یک نمد کوچک قشنگی از برای نماز کردن از برای تو فرستادم، بازیافت نما.
دگر خورشیدکلاه را با فرخ سلطان حکمن [حکما] همراه بیاورید. و از کسانی که در آنجا ماندند، هرکسی دلش میخواهد بیاید، همراه بیاورید که تماشا نمایند. فرخ سلطان خورشیدکلاه را حکمن همراه بیاورید. باقی [والسلام].
نامه دوم
آنکه طاوس باجی به عنایات بلانهایات شهنشاهی مفتخر و مباهی بوده بداند که جای تو در خاک پای مبارک بسیار بسیار خالی است. طاوس باجی! عریضهای که نوشته بودی رسید، مضمونش معلوم گردید. طاوس باجی دویست عدد باجُقلی [سکه طلای عثمانی] دیروز را انعام از برای ما فرستاده بودی، ما هم امروز واجب دانستیم که پیشکشی به جهت شما فرستاده باشیم؛ دویست عدد باجقلی پیشکش فرستادیم. بازیافت نما.
گویم که مشکل است مرا بیتو زندگی
باور نمیکنی ز من، این مشکل دگر
روی تو عالم فروز،خوی تو بیجرم سوز
حسن تو دانا فروز، عشق تو مرد آزما
میکشدم دادخاه بر سر راه تو دل
مهر دهانم ادب، بند زبانم صبا
درون جان مرا موبه مو اگر بشکافی
نمی شود سر موئی به غیر مهر تو پیدا
تغیی هست و تغافلی هست
تا چیست خیال قاتل ما
گر عشو گشا کرشمه تست
فریاد ز کار مشکل ما
چهل عدد خیار بسیار خوب فرستادم هوا گرم است بخور.
نامه سوم
[مهر:] السلطان فتح علی
سلام بیحد [به] تاجالدوله
بابا خان سردار جان
جای شریف شما در تبریز در خانه نایبالسلطنه در دیده ما خالی است. برخلاف دل که یک دم خالی نیست. در کاغذ علینقیمیرزا نوشته بودی که نمیدانم شاه کاغذ ما را میخواند یا نمیخواند، بل میخواند به دل و دیده هجران کشیده مینالد. اشک هجرانی که شما به روی کاغذ ریخته بودی، روی او اشک خونی بر کاغذ میریزد.
اگر پرسان احوال ما باشید این است:
روز از غمت در فغان، شب از غمت در زاریم
دارم عجب روز [و] شبی، آن خواب و این بیداریم
جان تو جان موجولی خان عوض من روی موجولی خان را ببوس. خورشیدکلاه، فرخ سیر میرزا به شرح ایضا. نذار موجولی خان غصه بخورد. انشاءالله به امید خدا به زودی زود زود به خاک پای مبارک قبله عالم برسی و مشرف شوید. اگر کاغذ ما دیر دیر میرسد، جهت این است که کاغذنویس نداشتیم در خانه نایبالسلطنه، عروس قائممقام را پیدا کر[د]یم، این کاغذ را نوشت. اگر بد باشد، جهت این است که تازهکار است. والسلام
نامه چهارم
بابا خان سرا در تاج
آنکه تاجالدوله به عنایات بلانهایات شاهنشاهی مفتخر و مباهی بوده بداند عریضهای که به خاک پای مبارک باباخان نوشته بودی رسیده، مضمونش معلوم رای جهانآرای شهریاری گردیده. جای تو در خاک پای مبارک بسیار بسیار خالیست. از راه مرحمت همیشه تو را یاد می فرماییم.
تاج پیشکشی که به دربار معدلتمدار پادشاهی فرستاده بودی رسیده، خانه آبادان. بسیار زحمت کشیدید ولیک بنا نبود که پیشکش شما پول باشد. طهران اخراجات طهران پول را میباید ما مرحمت میفرمودیم، همان ملبوس از برای پیشکش شما کافی بود. کاش این تعارفات شما را حضرات اصفهانیها میداشتند.
اگر جویای احوال ما باشید، ما الحمدالله درنهایت خوشی و صحت در چمن کمره تشریف داریم. انشاءالله روز بیست [و] هشتم از کمره حرکت فرموده، اول ماه را در چمن گلباران نزول اجلال خواهیم فرمود. ملالی که داریم هم از بد حالی [و] پریشانی شماست.
اگر احوالات اصفهانیها را بخواهم بفرمایم، میترسم ملولتر [و] بداحوالتر بشوید. چون میدانم که منتظر خبر هستید ما که در این مدت خبری از ایشان نداریم با وجود اینکه همه شاهزادهها خودشان مشرف شدند و هرکس هم خودش نیامده است عریضه با پیشکش فرستاده است. دیروز کاغذی از سلطان محمدمیرزا رسیده بود از برای سنبلباجی، همان نوشته را از برای تو فرستادیم که بخوانی. باری تو ملول [و] پریشان مباش، انشاءالله کارها دورست[درست] خواهد شد. عوض ایشان ما خجالت میکشیم که احوالات اصفهانی ها را فرمایش بفرمایم.
دگر تاج، هرچه تفحص فرمودیم که یک چیز تازه [و] خوبی پیدا کرده از برای تو مرحمت بفرمایم، چیزی که قابلیت داشته باشد، به هم نمیرسد. یک طاقه شال رضایی تمام سفید بسیار خوبی که خالی از تازگی نبود از برای سوزنی و هرچه بخواهید بد نیست، از برای تو مرحمت فرمودیم. بازیافت نما. عرقچین سر مبارک که مدتی بود سر مبارک است، از برای تو مرحمت فرمودیم که بو بکنی. دو تا باجقلی طلاگل مرحمت فرمودیم از برای تو. دو تا هم مال آصفه، یکی هم مال عروس.
و ..
تعداد نامه ها بیشتر است. در ادامه تصویرهایی از این نامهها نیز قابل رویت است:
۲۵۹
نظر شما