به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پنجاهوچند سال پیش، در روزگاری که افغانستانِ همسایه گام به گام به سوی آموزش، حضور اجتماعی، و حقوق سیاسی زنان پیش میرفت، خبرنگار مجله «سپیدوسیاه» در کاخ سعدآباد با بانویی گفتوگو کرد که نماد امید و تلاش برای پیشبرد جایگاه زنان افغان بود: والاحضرت بلقیس، دختر پادشاه محمدظاهرشاه. او از کلاسهای سوادآموزی برای زنان بزرگسال، فعالیتهای اجتماعی، و سهم پررنگ بانوان در عرصه هنر گفت؛ از آیندهای که آن زمان میشد روشن دید. اما امروز، مرور همان سطرها، طعم تلخ واقعیتی را دارد که بر این سرزمین سایه انداخته است؛ جایی که درِ مدرسه و دانشگاه بر روی میلیونها دختر بسته شده، حق کار و حضور اجتماعی از زنان سلب شده، و دههها امید و تلاش، در گردباد سیاست و افراطگرایی به آزمونی سنگین کشیده شده است.
در ادامه متن گفتوگو را به نقل از مجله یادشده به تاریخ ۲۴ شهریور ۱۳۴۹ میخوانیم:
در این ماه مهمانی داشتیم، از همسایه بسیار خوبمان افغانستان، همسایهای که همواره برای برای ما عزیز و گرامی بوده است این مهمان عزیز والاحضرت بلقیس دختر اعلیحضرت محمدظاهرشاه پادشاه افغانستان بود که به دعوت والاحضرت شاهپور غلامرضا پهلوی و همسرشان برای یک دیدار دهروزه به ایران آمدند که با استفاده از فرصتی کوتاه پس از بازگشتشان از سفر شمال با ایشان به گفتوگو نشستیم.
والاحضرت بلقیس که لباس سفید و بلند بر تن داشتند مرا در کاخ پذیرایی سعدآباد پذیرفتند، در این دیدار شوهرشان والاحضرت سردار عبدالولی و دخترشان والاحضرت حمیرا هم حضور داشتند.
والاحضرت حمیرا تونیک سفیدرنگی بر تن داشتند که در آن نشانههایی از کارهای دستی افغانستان دیده میشد که بر زیبایی خاص افغانی ایشان بسیار افزوده بود.
در آغاز از والاحضرت بلقیس درباره سفرشان به ایران میپرسم و والاحضرت با لهجه بسیار قشنگ افغانی به فارسی میگویند:
سفر بسیار خوبی بود ولی این نخستین سفر من به ایران نبود، من شش سال قبل نیز به دعوت والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی به ایران آمدم که در این مدت سرزمین شما دگرگونیهای بسیار کرده و بخصوص سواحل شمال که سه روز از اقامتم در ایران در این قسمت از کشور شما گذشت.
از والاحضرت بلقیس درباره زندگی روزانهشان در افغانستان میپرسم، میگویند:
من مانند هر زن افغانی بیشتر فعالیتم در خانه میگذرد و تربیت فرزندانم ولی در ضمن ریاست سازمانی را دارم به نام «سازمان زنان رضاکار» که این جمعیت برای کمک به اشخاص معلول و بیمار و بیبضاعت تاسیس گردیده که امروز بیشتر تلاش این جمعیت برای باسواد کردن زنان افغانستان است؛ زنانی که در سن لازم از تعلیم و تربیت عمومی محروم بودهاند و امروز ناچارند که در سنین بالا به آموختن بپردازند و در ضمن این جمعیت کلاسهای خاصی دارد برای تعلیم کارهای دستی و صنایع ظریفی که سالیان سال مردم افغانستان به آن پرداختهاند و امروز از این طریق در تلاش حفظ آن هستیم.
از والاحضرت بلقیس درباره زن افغانی میپرسم و از تلاشهای ایشان برای پیشبرد اجتماع، میگویند:
زن افغانی مانند زن ایرانی بسیار کار میکند و فعال است. زن ایرانی همکار و همسر خوبی برای شوهر خود است و در تربیت فرزندانش تلاشی بیش از گذشتگان دارد و بیشتر به زندگی خانوادگی میپردازد تا زندگی اجتماعی ولی از سال ۱۳۴۳ که قانون اساسی افغانستان به زن افغانی حق انتخاب شدن و رفتن به پارلمان و حق انتخاب کردن را داد زنان افغانی به فعالیت خود در زمینه مسائل سیاسی و اجتماعی گسترش دادند و امروز زن افغانی در بخش دولتی و بخش خصوصی فعالیت بسیار چشمگیری دارد.
از والاحضرت بلقیس درباره نقش زنان افغانستان در فعالیتهای هنری سرزمینشان میپرسم، میگویند:
بله زن افغانی در مسائل هنری مملکت بیش از سایر موارد فعال بوده و امروز بهراحتی میتوانم بگویم که بیشتر فعالیتهای هنری افغانستان به دست زنهاست.
از ایشان میپرسم شما که قسمتی از فعالیت خود را به توسعه صنایع دستی افغانستان اختصاص دادهاید فکر نمیکنید که با توسعه روزافزون صنعت در افغانستان صنایع دستی افغانستان که به کشور رسوم و آداب معروف است مورد تهدید قرار گیرد؟
فکر نمیکنم زیرا که ماشین و صنعت سنگین، تازه در افغانستان شیوع پیدا کرده و این مسائل ممکن است بعدها پیش بیاید که میتوان از هماکنون با پیشبینی دقیق به چارهجویی پرداخت که در حال حاضر وزارت معادن و صنایع افغانستان طبق برنامههای منظم به تشویق و ترغیب صنایع دستی افغانستان پرداخته، بخصوص در میان قبایلی که از طریق این صنایع زندگی خود را میگذرانند.
۲۵۹
نظر شما