۰ نفر
۲۱ تیر ۱۴۰۴ - ۱۳:۲۰
دو یادگار گرانسنگ پیامبر (ص)

«ثقلین» جمع مثنای «ثقل» است و فیروزآبادی آن را به «هر شئ نفیس و گرانبهایی» معنا می‌کند که «باید در نگهداری‌اش کوشید». در عمدۀ روایات شیعه و سنی، یکی از این «ثقل»ها، قرآن کریم و دیگری اهل بیت و خاندان پیامبر اکرم(ص) معرفی شده‌اند.

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، جمع کثیری از اصحاب پیامبر(ص) همچون ابوذر، جابر بن عبدالله انصاری، ابوسعید خُدری، زید بن ثابت، زید بن ارقم، حذیفه بن اسید، سعد بن ابی‌وقاص، ام‌سلمه، ام‌هانی، ابوهریره و انبوهی از محدثان، مورخان و مفسران بلندآوازه اهل سنت، مانند احمد بن حنبل، مسلم نیشابوری، ابن‌ماجه، ابوداوود سجستانی، ترمذی، نسائی، طبرانی، بلاذری، ابن‌‏عساکر، فخر رازی، سیوطی، ابن‌حجر عسقلانی، ابن حجر مکی، حلبی و… حدیثی را به ‌‏صورت‌های گوناگون و با بیش و کم‌‏هایی روایت کرده‌‏اند که از دیرباز به «حدیث ثقلین» معروف بوده است. با کنار هم گذاشتن این روایات به دست می‌‏آید که اولا تعدد این قبیل روایات به گونه‌‏ای است که آن را به حد تواتر و شایان اطمینان می‌‏رساند؛ و ثانیاً اختلاف متنها و کم و زیاد بودنشان نشان‌‏دهنده بیان چندباره این مضمون از زبان مبارک حضرت ختمی‌مرتبت(ص) است و همین مطلب به خودی خود از اهمیت موضوع حکایت می‌‏کند.

بنابر روایت موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل بیت(ع)، «ثقلین» جمع مثنای «ثقل» است و فیروزآبادی آن را به «هر شئ نفیس و گرانبهایی» معنا می‌‏کند که «باید در نگهداری‌‏اش کوشید». در عمدۀ روایات شیعه و سنی، یکی از این «ثقل»ها، قرآن کریم و دیگری اهل بیت و خاندان پیامبر اکرم(ص) معرفی شده‌‏اند. چنان‌که ابن‌‏اثیر در ذیل همین حدیث می‌‏نویسد: «آن دو ثقلین نامیده شدند؛ چون به‌‏ دست آوردن و عمل‌‏کردن به آنها دشوار است و به هر چیز مهم و ارزشمند، ثقل گفته می‌‏شود. آن دو را به ‌‏‌‏خاطر اهمیت منزلت و گرامیداشت شأنشان ثقلین نامید.» و حضرت از پیوستگی دائمی آن دو سخن گفت و مسلمانان را در پاسداری و نگهبانی از آنها برانگیخت و تأکید فرمود که در سرای دیگر من از شما در این باره خواهم پرسید.

یکی از مهمترین و مشهورترین مواردی که حضرت در این باب سخن راندند، به زمانی مربوط می‌‏شود که با پایان یافتن مراسم حجه‌الوداع، حجاج رهسپار دیار خود بودند. تأمل در متون مختلفی که این حدیث را آورده‌‏اند، پژوهنده را به این نکته رهنمون می‌‏سازد که حدیث مذکور در اصل جزئی از خطبه‌ای است که هر یک از مؤلفان بنا به دلایلی، آن را به اجزایی بخش کرده‌‏اند و سپس هر کدام را در بابی نهاده‌‏اند، یا تنها به ذکر پاره‌‏ای از آن مبادرت ورزیده‌‏اند و به‌ندرت کسی از مورخان یا محدثان بوده که در آثارش به هیچ جزء از آن اشاره نکرده‌ باشد. در اینجا، تنها با کندوکاو در صفحات و روایات پراکنده مجلد چهل‌‏‌‏و‏‌‏دوم «تاریخ مدینه دمشق» نوشته ابن‌عساکر (۴۹۹ـ ۵۷۱ق) کوشش شده با کنار هم نهادن اجزای این حدیث، کلیتی از آن روز و فضای ایراد خطبه ترسیم شود:
***
به هنگام بازگشت حاجیان از مکه، در روز هجدهم ذی‌‏الحجه، این آیه بر پیامبر(ص) درباره علی بن ابی‌‏طالب نازل شد: «یا ایها الرسول بلّغ ما اُنزل الیک من ربک: ای پیامبر، آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده، ابلاغ کن» (مائده، ۶۷)، (ص۲۳۷). کاروان به منطقه جُحفه رسیده بود (ص‌۲۱۶). حضرت مردم را در «وادی خُم» (ص۲۱۸)، کنار برکه (= غدیر) فرود آورد. مردم ایستادند تا کسانی که پیش رفته بودند، بازگردند و دیگران به جمع بپیوندند (ص‌۲۲۳). آنجا پنج درخت تنومند سایه‌‏گستر بود (ص‌۲۱۶) و پیامبر(ص) یاران را از رفتن به کنار آن درختانِ نزدیک هم بازداشت (ص‌۲۱۹) تا اینکه زیرشان را جارو کردند (ص‌۲۱۶). آنگاه بانگ نماز جماعت سر دادند (ص‌۲۲۱) و در گرمای شدید، نماز ظهر خواندند. سپس سایبانی پارچه‌‏ای برای حضرت ساختند تا مانع تابش آفتاب شود (ص‌۲۱۸). در این فاصله، مردم از ایشان کناره گرفتند؛ ولی علی همچنان با حضرت بود. [در نتیجه وقتی مردم را برای شنیدن سخنرانی فراخواندند، جمع شدنشان طول کشید. این‌] دیرکردن بر پیامبر(ص) دشوار آمد. به علی دستور داد که آنها را جمع کند.
چون گرد آمدند، در حالی‌‏که به علی تکیه داده بود، فرمود: «ای مردم، از تخلف و کناره‌‏گیری‌‏تان خوشم نیامد، تا جایی که خیال کردم از هیچ درختی به اندازۀ درختی که من کنارش هستم، بدتان نمی‌‏آید!» مردم در حالی‌‏که گریه‌زاری می‌‏کردند و از هم پیشی می‌‏گرفتند، به ‌‏‌‏سوی ایشان شتافتند و گفتند: «ای پیامبر خدا، کناره‌‏گیری ما تنها برای این بود که نخواستیم شما را به زحمت بیفکنیم. ما از خشم خدا و پیامبرش به خدا پناه می‌‏بریم!» حضرت از آنها خشنود شد (ص‌۲۲۷) و فرمود: «هان، شما صدایم را می‌‏شنوید و مرا می‌‏بینید. پس هر کس از قصد به من دروغ ببندد، جایگاه خود را به آتش [دوزخ‌] برده است. آگاه باشید که من پیش از شما، کنار حوض [کوثر] می‌‏روم و به ‌‏‌‏‌‏‌‏فراوانی شما می‌‏بالم؛ پس روسیاهم مکنید.» (ص‌۲۲۲ ـ ۲۲۳) سپس حرفهای دیگر به میان آمد و چون از آنها فراغت یافت و حمد و ثنای الهی به جای آورد و ذکر و موعظه کرد، فرمود (ص‌۲۱۶):
ـ ای مردم، گمان می‌‏کنم که نزدیک است [به سرای دیگر] فراخوانده شوم و اجابت کنم. از من پرسش و بازخواست می‌‏شود، از شما نیز خواهد شد. در آن هنگام چه پاسخی می‌‏دهید؟
گفتند: «گواهی می‌‏دهیم که رساندی، خیرخواهی کردی و کوشیدی. خداوند به تو پاداش نیکو بدهد!»
فرمود: «آیا گواهی نمی‌دهید که معبودی جز الله‌ نیست و محمد بنده و فرستاده اوست؟ و این ‌که بهشت حق است، دوزخ حق است، مرگ حق است، برانگیخته شدن پس از مرگ حق است، قیامت بی‌گمان آمدنی است، و این‌که خداوند هر که را در گور است، برمی‌‏انگیزد؟»
گفتند: «آری، به اینها گواهی می‌‏دهیم.» گفت: «خدایا، گواه باش!» (ص‌۲۱۹).
آنگاه فرمود: «آیا من از خود شما در [اداره امور]تان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری.» (ص‌۲۲۰).
فرمود: «آیا من بر مؤمنان از خودشان شایسته‌‏تر نیستم؟» گفتند: «آری.»
فرمود: «آیا من بر هر مؤمنی از خودش سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری.» (ص‌۲۲۱) سه بار فرمود: «ای مردم، ولیّ شما کیست؟» مردم نیز سه بار گفتند: «خدا و پیامبرش» (ص۲۲۳). فرمود: «علی، نزدیک بیا.» آنگاه دست او را چندان بالا برد که سپیدی زیر بغلشان آشکار شد (ص‌۲۲۸) و فرمود:
ـ ای مردم، خدا مولای من است و من مولای مؤمنان هستم و من از خودشان بر [ادارۀ امور] ایشان سزاوارترم. فمن کنتُ مولاه، فهذا مولاه (ص‌۲۱۹): هر کس من مولایش هستم، علی مولای اوست. خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بدار (ص‌۲۰۵)، یاورش را یاری کن و هر که از یاری او فروگذاری کند، تو هم از یاری‌‏اش فرو بگذار(ص‌۲۰۷).
سپس فرمود: «ای مردم، من پیش از شما می‌‏روم و شما در حوض [کوثر] به نزد من می‌‏آیید؛ و چون نزدم بیایید، من از شما درباره «ثقلین» (دو چیز نفیس و گرانسنگ) می‌‏پرسم. پس بنگرید که بعد از من چگونه با آن دو رفتار می‌‏کنید: ثقل بزرگتر، کتاب خداست؛ ریسمانی که یک سمتش به ‌‏‌‏دست خداست و یک سمتش به دست شما. بدان چنگ بزنید و گمراه مشوید و دگرگونش مسازید، و عترتی اهل بیتی: و [دوم‌] خانواده‌‏ام، اهل‌‏بیت من. خدای تیزبین آگاه به من خبر داده است که آن دو از هم جدا نمی‌‏شوند تا در حوض به من برسند.» (ص‌۲۲۰).
جبرئیل علیه‌‏السلام نازل شد و این آیه را آورد: «امروز دین شما را برایتان کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را برای شما [به عنوان آیینی‌] برگزیدم» [مائده، ۳] (ص‌۲۳۷). عمر بن خطاب به علی گفت: «گوارایت باد ای پسر ابوطالب، صبح و شام کردی در حالی که مولای هر مرد و زن مؤمنی شدی!» (ص‌۲۲۲)
ابوهریره گوید: کسی که روز هجدهم ذی‌‏الحجه را روزه بگیرد، روزه شصت سال برایش نوشته می‌‏شود و آن، روز غدیر خم است که پیامبر(ص) دست علی را گرفت و فرمود: «هر که من مولایش هستم، علی مولای اوست» و عمر گفت: «بخ‌بخ لک یا ابن ابی‌‏طالب…» و خداوند نازل کرد: «الیوم اکملتُ لکم دینکم» (ص۲۳۳ـ ۲۳۴).

منبع: شفقنا

کد خبر 2088575

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

آخرین اخبار

پربیننده‌ترین