بهگزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، رضا دستجردی در لید مصاحبه خود با دکتر احمد بستانی نوشت: «کتاب «چشماندازهایی جدید از هانری کربن» که بهتازگی از سوی انتشارات پالگریو مکمیلان منتشر شده، مشتمل بر مجموعهای از مقالات با سرویراستاری هادی فاخوری اندیشمند لبنانی - کانادایی است. کتاب شامل دوازده مقاله است که هریک به وجوهی از اندیشه و میراث فکری هانری کربن فیلسوف و ایرانشناس فرانسوی میپردازند. از آن میان است مقاله «هانری کربن و اسلام سیاسی» بهقلم احمد بستانی پژوهشگر و استاد فلسفه سیاسی دانشگاه خوارزمی که به تأثیر هانری کربن بر فهم پدیده اسلام سیاسی در فضای (عموماً فرانسهزبان) سالهای پس از پیروزی انقلاب ایران میپردازد. آنچه از نظر میگذرد ماحصل گفتوگوی ایبنا با احمد بستانی است.»
لطفاً مختصری در خصوص کتاب «چشماندازهایی جدید از هانری کربن» و مقالهتان در این اثر توضیح بفرمایید.
کتاب، پروژه جمعی گروهی از پژوهشگران بینالمللی است که انتشار آن از چند جهت اهمیت دارد. نخست اینکه کربن یک فیلسوف و ایرانشناس فرانسوی بود که بهدلایلی چندان در خارج از فرانسه بهمثابه یک فیلسوف و اندیشمند شناخته نشده بود و همواره در حاشیه قرار داشت. شاید یکی از دلایلش این است که کربن را به دلیل نوآوریها و تحقیقاتش در حوزههای مطالعاتی مختلف بهسختی میتوان در یک مقوله جای داد و در درون یک رشته مطالعه کرد. در واقع، از کربن بهعنوان فیلسوف، متأله پروتستان، مورخ دین، متخصص باطنیگرایی غربی، شیعهشناس و ایرانشناس یاد میشود.
بهعلاوه، چون کربن به زبان فرانسه مینوشت، چندان در جهان انگلیسیزبان شناخته شده نبود، بهویژه آنکه برخی مباحثی که او شروع کرد (مثلاً سهروردیشناسی و اصولاً مطالعه تاریخ فلسفه اسلامی پس از ابنسینا)، از سوی افراد دیگری چون سیدحسین نصر که در فهم تاریخ فلسفه اسلامی عمیقاً متأثر از او بودند با سبک و شیوه خود در دنیای انگلیسیزبان مطرح شد. البته در خود فرانسه هم کربن چندان اندیشمند مطرحی نیست و بیشتر چند تن از شاگردانش مانند پیر لوری، کریستیان ژامبه، و محمدعلی امیرمعزی به او توجه نشان میدادند که همگی بازنشسته شدهاند.
در این فضا بود که آقای هادی فاخوری که پژوهشگر جوان بسیار قابلی درحوزه فلسفه دین قارهای است به اندیشههای کربن علاقمند شد. فاخوری قبلاً در دانشگاههای مکگیل و هاروارد و اکنون در دانشگاه کمبریج به پژوهش مشغول است. اهمیت این کار که او ویرایش کرده این است که اولاً این نخستین متنی است که معرفی قابل توجهی از اندیشه و میراث کربن به زبان انگلیسی بهدست داده است، دوم آنکه ما کربن را عموماً بهمثابه یک شیعهشناس میشناسیم، اما نویسندگان این کتاب جایگاه او را از دیگر وجوه و جنبهها بهمثابه متخصص باطنیگرای، فیلسوف، دینشناس، اندیشمند نوافلاطونی یا نظریهپرداز حوزه هنر، خارج از حوزه مطالعات اسلامشناسی در زمینهای گستردهتر مورد توجه قرار دادهاند.
نویسندگان این مجموعه مقالات هم همگی به جز بنده افراد بسیار مهمی در عرصه آکادمی جهانی هستند، از جمله الیوت وولفسون هایدگرشناس و استاد برجسته مطالعات فلسفه و عرفان یهود، چارلز استنگ رئیس مرکز ادیان جهانی در دانشگاه هاروارد، پیر لوری ویراستار آثار کربن و متخصص برجسته عرفان و علوم خفیه در اسلام، فاوتر هانخراف از برجستهترین متخصصان باطنگرایی در جهان، و دیگرانی که همگی افراد برجسته و قابل توجهی هستند که در این مجموعه گرد آمدهاند.
مندرجات این کتاب، نتیجه برگزاری کارگاهی در دانشکده الهیات دانشگاه هاروارد بود که بزرگانی که نامشان رفت و برخی دیگر از جمله تاد لاوسون، یوان کوپیک، متیو جی. دیلون و ژان لویی وییار بارون در آن حضور داشتند. بنده البته به دلایلی امکان شرکت در این کارگاه را نیافتم، اما این فرصت را داشتم که به درخواست هادی فاخوری در قالب یک مقاله با عنوان «هانری کربن و اسلام سیاسی» در این پروژه مهم مشارکت داشته باشم.
مفهوم اسلام سیاسی خصوصاً در سالهای اخیر بسیار بحثبرانگیز شده است. اسلام سیاسی چیست و آیا تصوری غیر از این هم از اسلام انتظار میرود؟
اصطلاح اسلام سیاسی، پدیدهای مربوط به قرن بیستم است که مراد از آن، تفسیر مقولات و مفاهیم بنیادین اسلام از زاویه سیاست است. بدین معنا که بدون در نظر گرفتن سیاست و مقولات سیاسی، نمیتوان آرمانهای اسلام و مسلمان بودن را تحقق بخشید. اسلام سیاسی در نقطه مقابل اسلام سنتی که عموماً غیرسیاسی است قرار میگیرد. اسلام سیاسی زمانی محقق میشود که اسلام به یک نیروی سیاسی، به ابزاری برای تثبیت یا تغییر یک نظم سیاسی تبدیل شود. اسلام سیاسی سابقهای تقریباً صدساله دارد و ریشههایش به پس از فروپاشی امپراتوری عثمانی و بهطور مشخص شکلگیری اخوانالمسلمین بازمیگردد.
پدیده مهمی که در این میان وجود دارد، انقلاب اسلامی است که تأثیر بسیاری بر مفهوم اسلام سیاسی بر جای گذاشت و آن را یک گام به پیش برد. به همین دلیل، من در این مقاله، نقطه عطف را پیروزی انقلاب اسلامی دانستهام. اهمیت بحث این است که کربن همواره یک تفسیر غیرسیاسی از اسلام داشته است و اساساً معتقد بود که دین وقتی که به یک نهاد تبدیل یا دنیوی میشود و در قالب جنبشهای اجتماعی یا سیاسی و انقلابی خود را نشان میدهد، اساساً جوهر معنوی آن از دست میرود. بنابراین، نگاه کربن نگاهی است که غیرسیاسی تلقی میشود.
یعنی معتقدید همچنان که کربن نگاهی سنتی به اسلام داشت، تلقی وی از اسلام در فقدان وجه سیاسی آن، خطا نیست؟
مرحوم دکتر طباطبایی این موضوع را بهخوبی توضیح داده است. ایشان بیش از بیست سال پیش در انجمن حکمت و فلسفه سخنرانی با عنوان «هانری کربن: فیلسوف سیاسی؟» ایراد کرد که من هم در آن حضور داشتم. ایشان در این سخنرانی بیان داشت که کربن اساساً یک فیلسوف قرن بیستمی بود که پرسشهایی در میانه این قرن در ذهن داشت. توجه داشته باشید که در این مقطع، جهان شاهد رخدادهایی چون جنگ جهانی اول، شکلگیری فاشیسم، توتالیتاریسم و مارکسیسم، نیز جنگ جهانی دوم بود که کربن با آنها زندگی کرده بود.
اینها همه سبب شده بود که کربن پرسشهایی سیاسی در ذهن داشته باشد که چرا تمدن غرب امروز به اردوگاههای کار اجباری، توتالیتاریسم و جنبشهای فاشیستی رسیده است. در نهایت، به این نتیجه رسید که راهحل مشکلات تمدن غرب دیگر در غرب نیست و باید آن را در اسلام ایرانی جست. بههمین دلیل بهسراغ سهروردی، ابنعربی، ملاصدرا و ابنسینا رفته، به آنها اقبال نشان میدهد.
اینها همه سبب شده بود که کربن پرسشهایی سیاسی در ذهن داشته باشد که چرا تمدن غرب امروز به اردوگاههای کار اجباری، توتالیتاریسم و جنبشهای فاشیستی رسیده است. در نهایت، به این نتیجه رسید که راهحل مشکلات تمدن غرب دیگر در غرب نیست و باید آن را در اسلام ایرانی جست. بههمین دلیل بهسراغ سهروردی، ابنعربی، ملاصدرا و ابنسینا رفته، به آنها اقبال نشان میدهد.
به همین خاطر، ممکن است نگاه کربن با نگاه یک حکیم سنتی ایرانی ظاهراً مشابه باشد اما تفاوت مهمی هم دارد و آن اینکه کربن از تجربهای غربی برآمده که عمیقاً سیاسی است. به همین دلیل، اندیشه کربن همچنانکه دکتر طباطبایی بر آن تأکید دارد، زمینهای سیاسی داشت و به همین خاطر است که با وجودی که کربن در ظاهر فیلسوفی غیرسیاسی است که در آثارش به سیاست توجهی ندارد، اما از لابهلای پرسشهایش به لایههای سیاسی برخورد میکنیم.
فراموش نکنیم که کربن بر فهمهای سیاسی، چه در ایران و چه در فرانسه تأثیرگذار بود. در این مقاله تلاش من این بوده که با وجود آنکه کربن با پدیده اسلام سیاسی دستکم در ایران آشنا نبود، با این حال، این پرسش مطرح است که نسبت وی با انقلاب اسلامی ایران و اسلام سیاسی چه میتوانست باشد و شاگردان او چگونه از میراث او برای الگوهای سیاسی خود بهره گرفتند.
چرا ایران از میان کشورهای جهان اسلام به محمل اندیشههای کربن تبدیل شد؟
کربن یک جستوجوگر بود. در سنین جوانی، با وجود آنکه کاتولیک بود (مانند استادش هایدگر) به آیین پروتستان گروید که با توجه به جو دهههای نخست قرن بیستم اروپا، نشان از روحیه جستوجوگری وی دارد. کربن سپس راهی آلمان شد، به سراغ هایدگر و همچنین الهیدانهای آلمانی چون بارت و بولتمان رفت و سالها تحت تأثیر آنها قرار داشت و در ارتباط نزدیک با آنها بود.
کربن بیشتر در حال جستوجو بود و در پی آنکه کجا میتواند پرسش پاسخهای خود را پیدا کند. خودش هم همیشه به تقدیر باور داشت. تقدیر نخست او این بود که لویی ماسینیون در سال ۱۹۲۷ نسخهای از حکمتالاشراق سهروردی را به وی داد و تقدیر دومش این بود که بعد از سال ۱۹۳۹ چون در ترکیه بود و به دلیل جنگ جهانی امکان بازگشت به فرانسه را نداشت، ابراهیم پورداود از وی دعوت کرد تا به ایران سفر کند.
کربن در سال ۱۹۴۵ برای یک سخنرانی به ایران آمد و همین سفر باعث علاقمندی وی به ایران شد. وی سالها با دکتر معین به همکاری پرداخت و بهتدریج گنجینه متون ایرانی را کشف کرده و حوزه مطالعاتی خود را در ایران پیدا نمود. پس از بازگشت دکتر نصر به ایران در ۱۳۳۸ نیز ارتباط او با ایران عمیق تر شد که تا مرگش تداوم یافت.
کربن بر روشنفکران سیاسی ایران چه تأثیری بر جای گذارد؟
دو مقطع پیش و پس از انقلاب را باید از یکدیگر تفکیک کرد. کربن چون پیش از انقلاب، فیلسوف مهمی بود که به ایران علاقه بسیار و در کشور حضور فعالی داشت، روشنفکران ایرانی با وجود آنکه هنوز هیچیک از آثار وی هنوز ترجمه نشده بود، از کلیات اندیشهاش تأثیر بسیاری پذیرفتند. مهمترین تأثیر کربن بر روشنفکران ایرانی، مفهوم تمایز میان شرق و غرب بود که بیشتر وجه نمادین داشت تا جغرافیایی.
در فضای پیش از انقلاب، ستایش از شرق و تعاریف همراه با تاریکی و ظلمت از غرب، خیلی سریع احتمال برداشت ایدئولوژیک از افکار وی را بهوجود میآورد. بنابراین، روشنفکران ایرانی مثل فردید، آلاحمد یا شایگان که بحث غربزدگی را مطرح کردند، بهشدت از کربن متأثر بودند. کربن کمک بسیاری به شکلگیری شرقشناسی وارونه در ایران کرد و اعتماد به نفس بسیاری به ایرانیان داد که شرق برتری اخلاقی و معنوی نسبت به غرب دارد. اما پس از انقلاب اسلامی چندان تا سالها سخنی از کربن در ایران نبود (به استثنای پژوهشها و ترجمههای مرحوم جواد طباطبایی)، تا اینکه در دهه ۸۰ مباحث مربوط به وی مطرح و کتابهای وی ترجمه شد.
اما در فضای فرانسهزبان، شاگردان کربن واکنشهای متفاوتی نسبت به انقلاب اسلامی ایران نشان دادند. کربن در آن زمان تنها کسی بود که (تاحدی درکنار لویی ماسینیون) در فرانسه، به تشیع و شخصیتهای معنوی ایرانی پرداخته بود. این نکته از آن منظر بسیار مهم است که تفسیر بسیاری از روشنفکران فرانسوی از تشیع را کربن شکل داد. در آن زمان، مهمترین کتاب در شیعهشناسی فرانسوی، جلد اول «اسلام ایرانی» بود.
از آن میان، برداشت فوکو از ایران بسیار متأثر از آرا و اندیشههای کربن بود. من در این مقاله توضیح دادم که تفسیر معنوی انقلاب ایران تا حد زیادی بر عهده شاگردان کربن بوده است. فرد دیگر ژامبه فیلسوف و شیعهشناس فرانسوی است که در دورهای، تحلیلش از انقلاب ایران تحت تأثیر کربن قرار داشت. از آن طرف، گرایش دیگری از شاگردان کربن شکل گرفت که در مقابل پدیده اسلام سیاسی یا رادیکالیسم دینی قرار داشت و مهمترین نماینده آن، داریوش شایگان بود.
شایگان در کتاب «انقلاب مذهبی چیست» با بهرهگیری از اندیشههای کربن با پدیده انقلاب دینی و سیاسی شدن دین مخالفت کرد. سخن شایگان این بود که دین نباید تبدیل به یک ابزار سیاسی شود. به باور وی، وقتی دین به ابزار سیاسی تبدیل شود مزیتهای معنوی و باطنی خود را از دست میدهد و سکولار میشود. از منظر کربن، سکولار شدن فاجعه قرن بیستم بود. پس ما شاهد این هستیم که از کربن هم برای توجیه و تحلیل پدیده انقلاب اسلامی استفاده میشود و هم برای نقادی این پدیده. طی ده پانزده سال اخیر، مرحوم دکتر طباطبایی هم که از کربن متأثر است، صورتبندی و نقادی از اسلام سیاسی بر اساس اندیشه ایرانشهری صورت داد که میتوان آن را برگرفته از اندیشه کربن دانست.
امروزه بعد از ۵۰ سال، کربن چه اهمیتی دارد؟
در باب اینکه امروزه چقدر به کربن اهمیت داده میشود، باید گفت تاکنون توجه کم بوده است، اما انتشار این کتاب که یک ناشر معتبر یعنی Palgrave آن را به چاپ رسانده نشانه خوبی است. افرادی که در نوشتن این کتاب نقش داشتهاند، افراد معتبر حوزه خود هستند که نقش مهمی در احیای نقش کربن داشتهاند. در طول این چند روز که از انتشار کتاب میگذرد معرفی ها و بررسیهای متعددی در خصوص آن نوشته شده است که نشان از آن دارد که کتاب در حال دیده شدن است و گمان میکنم در کربنشناسی جهانی بسیار موثر خواهد بود.
اما در خصوص اینکه کربن چه اهمیتی دارد باید بگویم کربن امروزه مهم است. ما در قرن بیستویکم شاهد بازگشت به ایدههایی هستیم که نقش عناصری همچون تخیل در حوزه حیات سیاسی و اجتماعی انسان در آن برجسته است، مثل شکلگیری فضای مجازی یا مواردی چون احیای پوپولیسم و غیره که همگی عناصری هستند که میتوان آنها را با عناصری توضیح داد که با مفروضات عقلگرای قرن بیستویکم چندان سازگار نیستند. بنابراین، اندیشههای کربن برای توضیح پدیدههای جدید کارآمد است. امروزه اندیشههای کربن خصوصاً در هنر و آفرینش ادبی بهخوبی دیده میشود. به نظر من، کربن همچنان زنده است و میتوان همچنان از وی بهره گرفت. امیدوارم مطالعه و بررسی عالمانه و البته نقادانه آرا و اندیشههای کربن همچنان تداوم یابد.
۲۱۶۲۱۶
نظر شما