به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، کتاب «نوای تاریخ در یادداشتها و مقدمههای دکتر عبدالحسین نوایی» تالیف الهام ملکزاده از سوی نگارستان اندیشه منتشر شده است. این کتاب دربرگیرنده مقالات تألیفی استاد نوایی یا مقدمههای ایشان بر کتابهای مختلف است. عبدالحسین نوایی یکی از بزرگترین و مشهورترین مورخان و نسخهشناسان معاصر ایرانی است که زندگی خود را به تحقیق و تالیف آثار متعددی در حوزه تاریخ گذراند. تلاش خستگیناپذیر وی در احیای آثار ارزشمند تاریخی و ادبی زبان فارسی و فرهنگ ایرانی ستودنی است.
از اوان انقلاب مشروطه که شماری از ادیبان و دانشوران ایرانی با ایرانشناسان اروپایی آشنا شدند و باب مراوده و مکاتبه بین آنها گشوده شد، کسانی ازجمله علامه محمد قزوینی، سید حسن تقیزاده، محمدعلی فروغی و… روشهای نوین پژوهشهای ادبی و تاریخنویسی و تصحیح انتقادی متون گذشته را آموختند و در ایران رواج دادند. به این ترتیب نسلی از ادیبان تاریخنویس در عرصه فرهنگ ایران ظاهر شدند که یکی از شاخصترین و برجستهترین آنان، شادروان عباس اقبال بود که افزون بر خدمات فراوانش، موفق به تربیت ادیب تاریخگری شد به نام عبدالحسین نوایی.
دکتر عبدالحسین نوایی به سال ۱۳۰۲، در تهران زاده شد. دوران آموزش ابتدایی را در دبستانهای «شرف» و «ابنسینا» گذراند و سپس در دبیرستان «شرف مظفری» دوره متوسطه را به پایان رساند. دکتر نوایی چنانکه خود نوشته است، از نخستین روزهایی که به دبیرستان راه یافت، شور و شوق فراوانی به مطالعه مطالب تاریخی و بررسی موضوعهای مختلف مربوط به تاریخ ایران را در خود احساس میکرد و همین شور و شوق او را واداشت تا تحصیل در شاخه ادبی را دنبال کند و مطالعات تاریخی را ادامه دهد. این شیفتگی و علاقه فراوان به مطالعه تاریخ پس از ورود به دانشگاه و گرفتن لیسانس ادبیات فارسی همچنان ادامه یافت و از آن پس یکسره به تاریخ پرداخت و تا آنجا که میسر بود، کتابهای تاریخی را مطالعه میکرد تا هر چه بیشتر به گذشته پر نشیب و فراز کشور ایران آشنا شود.
عبدالحسین نوایی ادعای همهچیز دانی نکرد
نوایی بر آن بود که به وزارت امورخارجه برود و دیپلمات شود، اما دست روزگار او را به راهی دیگر کشاند و برخلاف میل سر از دانشسرای عالی درآورد. با وجود این، یک سال بعد در آزمون ورودی دانشکده حقوق شرکت کرد و نفر دوم آزمون شد. اما چون بنا بر قانون دانشگاه ناگزیر بود یا دانشکده حقوق تحصیل کند یا در دانشسرای عالی، بهناچار دانشسرا را برگزید و پس از دریافت لیسانس به فرانسه رفت و از دانشگاه سوربن موفق به دریافت دانشنامه دکتری شد.
پایاننامه عبدالحسین نوایی، درباره فخرالدین عراقی بود و تصوف در سده هفتم هجری. در آن ایام بنا بر قانونی که در دانشگاه سوربن اجرا میشد، همه دانشجویان موظف بودند افزون بر نوشتن پایاننامه اصلی خود، دو رساله فرعی نیز درباره فرانسه بنویسند و به دانشگاه ارائه دهند. رسالههای فرعی نوایی، یکی درباره بازار فرش ایران در فرانسه و تحولات آن بود و دیگر نقد کتاب گوبینو که درباره علیمحمد باب و فرقه باب نوشته بود. توجه دکتر نوایی به فخرالدین عراقی و نوشتن رساله دکتریاش درباره وی، از این رو بود که عراقی صوفی بسیار پرشور و تندروی محسوب میشد که نوایی او را دوست میداشت و به اقتضای جوانی، از تندروی و هنگامهگری او لذت میبرد.
تخصص دکتر نوایی در تاریخ بود و هیچگاه ادعای همهچیز دانی نکرد. از این رو همه این مقدمهها سرشار از نکات تاریخی است و میتوان به آنها به عنوان مقالههایی تاریخی نگریست و از طریق آنها با تعدادی از متون تاریخی آشنا شد. حتی تعداد معدودی از این مقدمهها ازجمله مقدمه کتاب «مرآهالبلدان»، خود کتابی است درباره محمدحسنخان اعتمادالسلطنه و آثار او که به قلم یک کارشناس دقیق و ناقد روزگار قاجاریه نوشته شده است.
نوایی توجه خاصی به دوران قاجاریه داشت
نوایی همواره بر آن بود که بر دانش و آگاهی خود بیفزاید و به درسهای دانشگاه بسنده نکند. به همین دلیل هنگامی که در پاریس بود، روزهای متعددی را در کتابخانه ملی پاریس گذراند و از ساعت ۱۰ صبح تا ۵ بعدازظهر مطالعه میکرد. پیش از آن نیز وقتی به دعوت عباس اقبال، که استادش در دانشسرای عالی بود به مجله «یادگار» رفت، همین شیوه را پیش گرفته بود و مرتب میخواند و مینوشت. عباس اقبال از سردمداران همان نسل زوالیافته ادیبان بود که به تاریخگری روی آورده بودند، بیآنکه از پژوهشهای ادبی و تفحص و کاوش در دیوان شاعران سدههای گذشته دست شویند. عبدالحسین نوایی نیز که از بقیهالسیف ادیبان تاریخگر بود، در کنار تصحیح تاریخ آلمظفر و نوشتن وقایع مربوط به فتح تهران، دیوان محتشم کاشانی را نیز تصحیح کرد و به چاپ رساند. عباس اقبال، در دانشسرای عالی به فراست معلمی، استعداد و علاقه شاگرد خود را به تاریخ دریافته بود و برای همین وقتی در سال ۱۳۲۳، مجله یادگار را بنیان نهاد از دانشجوی ممتاز خود خواست تا در آن مجله با وی همکاری کند. نوایی در این مجله هم کتاب تصحیح میکرد و هم مقاله مینوشت که پارهای از آن مقالات را علامه قزوینی دیده و نویسنده جوان آن را با تشویق و تایید خویش نواخته بود. نوایی در همان روزگار فعالیت در مجله یادگار با سید حسن تقیزاده آشنا شد و به درخواست او به خانهاش میرفت و تقریرهای استاد را درباره زندگی خودگفتش قلمی میکرد، و در پایان همه آنها را در دو مجلد به قطع خشتی به وی تحویل داد که دانسته نیست این نقد حال چه شد و چه بر آن آمد.
نوایی به جز مجله یادگار و اطلاعات ماهانه، یک چند در مجله «توشه» که خود آن را پایهگذاری کرده بود قلم زد و مقالاتی از او در ماهنامه «یغما» به چاپ رسید. حدود یک سال هم مدیریت ماهنامه فرهنگ را که وزارت فرهنگ (آموزش و پرورش بعدی) منتشر میکرد به عهده گرفت و با کسانی چون هوشنگ اعلم، مهدی اخوان ثالث، محمد زهری، جلال آلاحمد و علی جواهر کلام همکاری کرد. مجله گوهر و دیگر مجلات علمی و ادبی را نیز از نوشتههای خود بی نصیب نمیگذاشت.
دکتر نوایی افزون بر عباس اقبال، از درس استادان بنام و برجسته آن روزگار از جمله استاد بدیعالزمان فروزانفر، میرزا عبدالعظیمخان قریب و احمد بهمنیار بهرهها برد و چنانکه خود گفته است از لطف و محبت آنان برخوردار شد و آنچه درباره فرهنگ ایران آموخت، حاصل تلاش و زحمت آنها بود. عبدالحسین نوایی کار پژوهش و نگارش درباره تاریخ ایران را با دو موضوع آغاز کرد: یکی از آنها مسائل و موضوعهای مرتبط با انقلاب مشروطه بود و دو دیگر نهضت باب و بابیگری.
مقالههای مربوط به مشروطه و پس از آن، در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۸، در مجله یادگار و اطلاعات ماهانه چاپ شد و سالها بعد با عنوان فتح تهران و دولتهای ایران از مشروطیت تا اولتیماتوم چاپ و پراکنده شد. موضوع دوم در حقیقت تصحیح کتاب «المتنبئین» نوشته علیقلیخان اعتمادالسلطنه پسر دانشور فتحعلیشاه و وزیر علوم در روزگار ناصرالدینشاه است. اعتمادالسلطنه که در دوران ظهور سید علیمحمد باب ناظر رویدادها بود، مطالب بسیار مهمی در این باره نوشت و با عنوان المتنبئین منتشر کرد که دکتر نوایی همان کتاب را به همراه سه مقاله از خود که نتیجه کاوش او در این باره بود، چاپ و روانه بازار نشر کرد.
نوایی توجه خاصی به دوران قاجاریه داشت و خلجانهای ذهنی او بیشتر معطوف به این عصر بود. گویا توجه فراوان دکتر نوایی به قاجاریه بیشتر بدین سبب بود که در آرشیو کتابخانه ملی پاریس با پارهای از اسناد و مدارک مربوط به تاریخ ایران در عصر قاجارها آشنا شد و به برخی از مسائل پشت پرده سیاسی پی برد و ذهن جستوجوگر او به این نکته جلب شد که بسیاری از مسائل سیاسی و اقتصادی دوران معاصر ریشه در حوادث دوران قاجار دارد و فقط با مطالعه و تحقیق در تاریخ این روزگار، میتوان علل و اسباب نابسامانیها و عقبماندگی ایران را در قرن نوزدهم میلادی دریافت.
توجه نوایی به بخشهای زندهتر و نزدیکتر تاریخ
نگاه تاریخی دکتر نوایی به قاجاریه، خلاف اعتقاد رسمی و غالب است. او آنها را بد مطلق و خائن به ملک و ملت نمیدانست و معتقد بود، هر رویداد تاریخی را باید در ظرف زمانی و مکانی خود سنجیده و افراد را در زمان خودشان دید و با معیارهای همان روزگار درباره آنان داوری کرد. او تأکید میکرد، هرگز نباید با ملاکها و ارزشهای کنونی کسانی را که مثلا در دو سه سده پیش میزیستند، محاکمه و حکم صادر کرد. دکتر نوایی نمیگفت قاجاریه مردانی بزرگ و نامآور بودند، اما معتقد بود آنان افراد نادرست و خائن نبودند و در میان آنان فقط دو سه نفری را میتوان یافت که به کشور خود خیانت کردند. بقیه میخواستند مملکت خویش را حفظ کنند، اما به سبب نادانی و ناآگاهی و ناآشنایی با دانش اروپاییان در مسائل مربوط به روابط ایران با کشورهای اروپایی و نشناختن استعمار و مطامع قدرتهای اروپایی، اشتباهاتی کردند و ناخواسته آسیبهایی به ایران و ایرانی وارد کردند. نوایی اساسا بر این نظر بود که در تاریخ باید به بخشهای زندهتر و نزدیکتر توجه کرد. او میگفت درست است که مثلا آلبویه نیز بخشی از تاریخ کشور ماست، ولی زندگی کنونی ما از مسائل صد سال پیش به این سو متأثر شده و شکل گرفته است نه مسائل نهصد سال پیش. او معتقد بود که برای شناخت وضع خود و یافتن راههای درمان دردهایمان، باید دورههای نزدیکتر را بشناسیم و آثار مستقیم آنها را بر زندگی خود ارزیابی کنیم.
توجه خاص دکتر نوایی به تاریخ قاجاریه باعث شد که متونی چند از آن روزگار را تصحیح انتقادی کند و به چاپ رساند. یکی از این متون «تاریخ عضدی» بود که نسخهای پرغلط و مشحون از نادرستی از آن به چاپ رسیده بود. نوایی تعدادی از شخصیتهای مهم و مطرح خاندان قاجاریه و آقامحمدخان و فتحعلیشاه و محمدشاه و همچنین شاهزادگان درجه اول را در همین کتاب معرفی کرد و با تصحیح و چاپ «حدیقهالشعراء»، ادیبان و شاعران عصر قاجار را شناساند.
در میان دانشوران و نویسندگان روزگار قاجار، دکتر نوایی توجهی خاص به آثار محمدحسنخان اعتماد السلطنه داشت. او بیآنکه نادرستیها و لغزشهای بزرگ و کوچک اعتمادالسلطنه را کتمان کند، او را پایهگذار پژوهشهای جدید در تاریخ و جغرافیا و سیاست میدانست و یادآوری میکرد، روش کار اعتمادالسلطنه مبتنی بر اصولی صحیح بوده است. دکتر نوایی در مقدمه بسیار مفصلی که بر کتاب مرآهالبلدان اعتمادالسلطنه نوشته، تصریح کرده است که محمدحسنخان «در پاریس با طرز کار مجامع علمی و شیوههای تحقیق آشنایی یافت و در بازگشت به ایران با استفاده از عنایت و مساعدت ناصرالدینشاه، دارالطباعه و دارالترجمهای بنیان نهاد و کتب متعددی را چاپ کرد و چند روزنامه منتشر نمود.»
اروپاییان چگونه به ایرانیها مینگریستند؟
عبدالحسین نوایی کتاب مرآهالبلدان را که کتابی است جغرافیایی تصحیح کرد و به چاپ رساند. مجلد اول و دوم این کتاب درباره جغرافیاست و مجلد سوم و چهارم آن به بهانه شرح مشخصات جغرافیایی و مختصات اقلیمی تهران، چهل سالی از دوران سلطنت پرماجرای ناصرالدینشاه را شرح داده که در حقیقت تلخیص و ویراسته دیگری است از کتاب پرحجم و قطور «منتظم ناصری».
دکتر نوایی برای اینکه نشان دهد ایرانیان چگونه با فرنگیها آشنا شدند و چه برداشتی از آنان داشتند و اروپاییان نیز چگونه به ما مینگریستند و تلقی آنها از ایرانیان چه بود، به بررسی روابط ایران و جهان روی آورد و روابط فرهنگی و سیاسی ایران را با ممالک دیگر از روزگار مغولان به این سو مدنظر قرار داد. نتیجه تکاپوی دکتر نوایی در این باره به صورت کتابی با عنوان «ایران و جهان» درآمد که مجلد دوم آن از آغاز قاجاریه تا اول مشروطیت نام گرفت و مجلد سوم آن از مشروطیت تا انقراض قاجاریه در نهم آبان ۱۳۰۴.
دکتر نوایی در پژوهشهای تاریخی خود اهمیت فراوانی برای اسناد و مدارک آرشیوی و غیرآرشیوی قائل بود و با تتبع در آنها گامی بزرگ در بهرهگیری از اسناد در تاریخنگاری برداشت. او معتقد بود نوشتن تاریخی نزدیک به حقیقت و آنچه روی داده است، باید تا حد امکان از اسناد آرشیوی استفاده کرد. به نظر میرسد دکتر نوایی در فرانسه دریافت بود استفاده از اسناد برای نوشتن تاریخ، در اروپا روشی دیرین بوده است و اساسا اروپاییان از سده هفدهم بایگانی رسمی داشتهاند. بدین سبب برای اینکه توجه مورخان را به اهمیت اسناد جلب کند تا کتابهای تاریخی ایرانی نیز براساس اسناد نوشته شوند به تکاپو پرداخت. او بیآنکه قصد خودستایی داشته باشد، ادعا کرده بود نخستینبار هم او بود که اهمیت اسناد را بیان کرد و از سال ۱۳۵۰ به جمع و انتشار اسناد همت گماشت؛ و با تأسیس و پا گرفتن سازمان اسناد ملی ایران و دیگر مراکز آرشیوی، از مسئولان آنها میخواست با دانشجویان تاریخ همکاری کنند و اسناد را در اختیار آنان قرار دهند. به این ترتیب هم دانشجویان تاریخ، آموزش عملی میبینند و مسائل و موضوعهای مختلف تاریخ را درمییابند و هم تعداد زیادی از اسناد خوانده میشوند.
خوشبختانه بر اثر تلاش دکتر نوایی و دیگر سندشناسان بنام و سندپژوهان معروف و غیرمعروف، هماکنون سندشناسی و سندپژوهی جای بسیار مهم و درخوری در پژوهشهای تاریخی پیدا کرده است، پژوهشگران سندپژوه بسیاری را پرورش داد و موجب شد تا بسیاری از استادان تاریخ معاصر، دانشجویان خود را به استفاده از اسناد آرشیوی ترغیب کنند و از دهه ۱۳۷۰ به این سو، پایاننامههای فراوانی در سطح کارشناسی ارشد و دکتری نوشته شد که پایه و مایه اصلی آنها اسناد آرشیوی است.
افزون بر این، کتابهای فراوانی درباره موضوعهای مختلف سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و حتی موسیقی و سینما با تکیه بر اسناد تألیف و تدوین شده و روانه بازار کتاب شدهاند.
نوایی تا پایان عمر از معلمی دست نکشید
اما از کارهای درخور توجه دکتر نوایی در این عرصه، میتوان به چاپ اسناد و مکاتبات دورههای صفویه و افشاریه و زندیه در هفت مجلد اشاره کرد که شرح آنها را در مقدمهای که بر کتاب اسناد و مکاتبات سیاسی ایران از سال ۱۱۰۵ تا ۱۱۳۵ ق، نوشته آورده است. دکتر نوایی بهرغم علاقه نداشتن به کار معلمی، از سال ۱۳۲۴، به معلمی پرداخت و تا پایان عمر دست از آن نکشید. او پس از پایان تحصیل در سوربن و بازگشت به وطن، دوباره معلمی را برگزید و در دانشگاه تهران و شهیدبهشتی و پژوهشکده ادبیات به تدریس پرداخت.
فعالیت فرهنگی دکتر نوایی در وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم منحصر به تدریس نبود و انجام دادن کارهای دیگری را نیز به عهده گرفت. در سال ۱۳۴۶ که در مدیریت دانشگاههای سراسر کشور دگرگونیهایی رخ نمود، دکتر هوشنگ منتصری رئیس جدید دانشگاه آذرآبادگان تبریز، دانشکده ادبیات را به دکتر نوایی سپرد و او نیز هرچند بیش از سه ماه در این دانشکده نماند، حدود ۲۰-۱۵ استاد جدید را به هیأت علمی دانشکده افزود و جان تازهای به دانشکده ادبیات تبریز دمید.
پس از بازگشت از تبریز، چندی مدیر کل تشکیلات آموزش و پرورش شد و با بررسی سازمان کل این وزارتخانه، شهر تهران را به ۱۷ ناحیه آموزشی تقسیم کرد. دکتر نوایی در سال ۱۳۵۱، به سازمان کتابهای درسی منتقل شد و تا مرداد ۱۳۵۴ در این سمت به خدمت فرهنگی خود ادامه داد. پس از آن به وزارت علوم رفت و معاونت دکتر فاروقی رئیس مدرسه عالی بابلسر را پذیرفت، اما به دلیل نپسندیدن روش مدیریت رئیس مدرسه، استعفا داد و به اصرار خودش در شهریور ۱۳۵۶ بازنشسته شد. با وجود این در همان سال به واسطه برکناری رئیس مدرسه عالی بابلسر، به درخواست وزارت علوم به ریاست آن مرکز آموزشی منصوب شد و به این ترتیب مدرسه را به دست گرفت.
با بروز انقلاب و تظاهرات اعتراضآمیز خیابانی در مقابله با رژیم پهلوی و اوجگیری انقلاب در پاییز ۱۳۵۷، دکتر نوایی که دانشجویان را محق میدانست و نمیخواست با انقلاب آنها مقابله کند، در آبان ۱۳۵۷ استعفا داد و به تهران بازگشت. با پیروزی انقلاب، دکتر نوایی برای دوری از بیکاری و اینکه عاطل نماند، بار دیگر به تدریس و تألیف روی آورد و در دانشگاه تهران، دانشگاه آزاد، دانشگاه تربیتمدرس، دانشگاه شهیدبهشتی، دانشگاه الزهرا و همچنین پژوهشگاه فرهنگ و مرکز آموزش سازمان اسناد ملی به تدریس پرداخت. بیش از صد پایاننامه تحصیلی در دو سطح کارشناسی ارشد و دکتری به راهنمایی یا مشاورت او نوشته شد. دکتر نوایی تا پایان سال ۱۳۷۸ به تدریس ادامه داد و از آن پس به دلیل بیماری و ضعف از رفتن به کلاس بازماند و دانشجویان را به خانه خود فراخواند.
نوایی هزاران برگ سند را از نابودی و امحا نجات داد
در سالهای پس از انقلاب، دکتر نوایی علاوه بر تدریس همچنان به تحقیق و تألیف ادامه داد و برای چاپ و انتشار دورههای مختلف پارهای از روزنامههای قدیمی با تعدادی از کانونهای فرهنگی همکاری کرد. چنانکه به دعوت کتابخانه ملی به عضویت کمیته علمی احیای میراث مکتوب درآمد و در آماده کردن روزنامههای «وقایع اتفاقیه» و «ایران» (در ۵ مجلد) و روزنامه «انجمن تبریز» (در دو مجلد) برای چاپ و انتشار شرکت کرد.
از مهر ۱۳۷۳ بنا به دعوت مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر، افزون بر خواندن و بررسی اسناد و رفع مشکلات تاریخی و لغوی آنها، یادداشتهای میرزا عبدالوهاب شیرازی آصفالدوله، را با همکاری خانم نیلوفر کسری در سه مجلد به چاپ رساند. در مهر همان سال نیز به دعوت دکتر سیدکمال حاج سیدجوادی، رئیس انجمن آثار و مفاخر فرهنگی در آن انجمن مشغول به کار شد و تا ۱۳۷۹ به عنوان مسئول واحد پژوهش به خدمت پرداخت. در همان سال طرح مجموعه شرححال بزرگان علم و ادب را به اجرا درآورد و براساس آن طرح دیگری پیریزی کرد که حاصل آن به صورت کتاب شش مجلد «اثرآفرینان» منتشر شد. دکتر نوایی همچنین با سازمان مطالعه و تدوین کتب (سمت) همکاری کرد و حدود چهار سال به عنوان رئیس گروه تاریخ تلاش کرد تا با استفاده از استادان تاریخ، کتابهای مورد نیاز دوره کارشناسی تاریخ را فراهم کند. البته بنا بر عللی چند، بیش از هفت عنوان کتاب تاریخی تولید نکرد.
دکتر نوایی از سال ۱۳۷۴ به فعالیت در بخش اسناد نهاد ریاستجمهوری مشغول شد و با یاری همکارانش هزاران برگ سند را از نابودی و امحا نجات داد و موفق شد مجموعههای بسیار مهم و کاربردی دولتهای ایران از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، نفت، مطبوعات و انتخابات را چاپ و منتشر کند. دکتر نوایی با سازمان اسناد ملی ایران نیز همکاری کرد و علاوه بر نوشتن چند مقاله در فصلنامه «گنجینه اسناد»، با همکاری نگارنده، چندین کتاب براساس اسناد موجود در سازمان اسناد ملی ایران تدوین و تألیف کرد.
سالهای آخر حیات دکتر عبدالحسین نوایی به مانند همیشه به مطالعه و نوشتن سپری شد و کار بر چند پژوهش عظیم که از آن جمله «القاب قاجار» بود که بیش از هزاران فیش از القاب این دوره با تکیه بر منابع و مآخذ و حافظه قوی خود به رشته تحریر درآورد. بالاخره شدت بیماری از حدّت تکاپوی علمی وی کم کرد و توان قلم بر دست گرفتن نیز از وی سلب شد. غلبه بیماری و ضعف ناشی از آن، نوایی را حیف الفراش بیمارستان کرد و سرانجام در ۱۶ مهر ۱۳۸۳ جان به جان آفرین تسلیم کرد.
۲۵۹
نظر شما