۰ نفر
۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۰:۳۰

سعید معیدفر

با نگاهی به سایت‌های خبری و روزنامه‌ها اخبار دردناکی به چشم ‌می‌خورد که حکایت از خشونت‌های خانگی دارد. مردی که به فجیع‌ترین وضع فرزند خردسالش را کشته، پسری که اعضای خانواده‌اش را به طرز دلخراشی به قتل رسانده و مادری که فرزند خود را تا سرحد مرگ کتک زده و آزار داده، تنها نمونه‌هایی از اینگونه اخبار هستند که روح و روان هر خواننده‌ای را جریحه‌دار می‌کنند.

آنچه مشاهده می‌شود این است که بخش عمده‌ای از حوادث بر خشونت‌هایی که در خانواده اتفاق می‌افتد متمرکز شده است؛ یعنی جایی که به عنوان یک محل امن تعریف شده و باید افراد در آن احساس امنیت و آرامش کنند تبدیل به محلی شده که در آن فجایع دلخراش اتفاق می‌افتد. به طوری که حتی بعضی از جامعه‌ شناسان و آسیب‌ شناسان نگران این موضوع هستند که بر اساس آمارها امروز خانه بعضا ناامن‌تر از محیط بیرون شده و خشونت‌های بیشتری در آن رویت می‌شود. این در حالی است که حتی بسیاری از حوادث و خشونت‌ها گزارش داده نمی‌شود و در همان محیط خانه پنهان می‌ماند و تنها نمونه‌های بسیار حاد رسانه‌ای می‌شود.

اما این سوال پیش می‌آید که چرا این محل امن به یک نهاد ناامن و پرتنش تبدیل شده است؟ به لحاظ جامعه‌شناختی دلایل متعددی در این رابطه وجود دارد. یکی از این دلایل به این برمی‌گردد که سابقا خانواده‌ مجموعه‌ای از افرادی بود که شامل پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها و بزرگان خانواده بود که اعضای فامیل را حمایت می‌کردند و اگر افرادی دچار مشکل می‌شدند بقیه اعضا وظیفه خود می‌دانستند که به کمک اعضای مشکل‌دار بیایند و نگذارند خانواده دچار تنش شود. ولی امروزه با توجه به تحولاتی که ایجاد شده است، خانواده‌ها کوچک شده و محدود به پدر، مادر و یکی دو فرزند شده است ضمن این که رفت و آمدهای خانوادگی هم که با قوم و خویش و نزدیکان برقرار می‌شد به دلایل متعدد و مشاغل و گرفتاری‌ها کم شده و اساسا خانواده تنها شده است.

این روند در کشورهای توسعه یافته هم مشاهده می‌شود اما اگرچه آن ارتباط‌های خانوادگی وجود ندارد، امروز در جامعه مدرن نهادهای جدیدی پیدا شده‌اند که این خلاءهای ارتباطی را پر می‌کنند. انجمن‌ها، تشکل‌ها و نهادهای غیر دولتی و دولتی به وجود آمده‌اند و به خانواده‌ها برای روبه‌رو شدن با بحران‌های جدید کمک می‌کنند. این روند در جامعه ایران معکوس است یعنی خانواده حمایت‌های پیشین را از دست داده است، در حالی که نهادهای حمایتی نه‌تنها تقویت نشده‌اند، بلکه شاهدیم که روز به روز دارند ضعیف‌تر هم می‌شوند و خانواده بار بسیار سنگینی را برای تمام مسوولیت‌های جامعه به عهده می‌گیرد.

می‌‌دانیم که جامعه باید با تاسیس نهادهای اقتصادی به کمک خانواده بیاید. قبلا خانواده یک بنگاه اقتصادی بود ولی الان دیگر نیست. بنابراین در جامعه باید توسعه ایجاد شود و زمینه‌های کار و شغل ایجاد شود تا بتواند به کمک خانواده آمده و خانواده را همراهی کند. بقای خانواده به مسائل اقتصادی بستگی دارد؛ پدر، مادر و اعضای بالغ خانواده باید بتوانند کار کنند و خانه را اداره کنند. بنابراین عدم کفایت نهادهای اقتصادی جامعه یا سوء مدیریت در اقتصاد جامعه و عدم فعال بودن بخش خصوصی اقتصاد، موجب شده امروز بخشی از افراد در سن کار خانواده بیکار باشند و محل تامین معاش نداشته باشند. خصوصا در سال‌های اخیر با تعطیل شدن بسیاری از بنگاه‌های اقتصادی، ظرفیت‌های اشتغال کاهش پیدا کرده و حتی گاهی سرپرستان خانواده شغل خودشان را از دست داده‌اند چه برسد به جوانانی که می‌خواهند وارد بازار کار شوند.

در کنار این مسائل تورم شدید اقتصادی را شاهد هستیم و می‌بینیم که هر روزه کالاهایی از سبد خرید خانوار حذف می‌شود و غم نان و غم مسکن و ... بر دوش اعضای خانواده است که می‌تواند به چنین خشونت‌هایی دامن بزند.

فشار دیگری که بر خانواده‌ها می‌آید به دلیل سوءمدیریت و عدم پذیرش مسوولیت در جامعه و نهادهای دولتی در امر تعلیم و تربیت است. خانواده امروزی بخشی از تربیت را برای کمتر کردن فشار به خانواده به نهادهای آموزشی و تربیتی سپرده است. آنها فرزندان خود را به مدارس می‌سپرند اما گاهی شاهدیم به دلیل سوءمدیریتی که در نهادهای آموزشی وجود دارد و یا بی‌انگیزگی که در برخی معلمین وجود دارد آموزش صحیحی به دانش‌آموزان صورت نمی‌گیرد و در نتیجه خانواده‌ها در یک رقابت سخت برای آینده شغلی فرزندان باید هزینه‌های سنگینی را بپردازند که فرزندشان به مدرسه بهتر و با امکانات بیشتری رفته، درگیر آسیب‌های اجتماعی و دوستان ناباب و محیط‌ها و رفتارهای پرخطر نشود و در نهایت بتواند کار مناسبی پیدا کند. بنابراین هزینه اینگونه مدارس در کنار فشارهای اقتصادی که ذکر شد، خانواده‌ها را درگیر خود می‌کند.

با وجود همه این مشکلات اقتصادی و اجتماعی، نسل جوان و نوجوان امروزی متناسب با تحولات سریع فنی، علمی، اجتماعی و فرهنگی، نیازهای بسیار فراوانی به آگاهی و اطلاعات پیدا کرده و دگرگونی جدّی‌ای در ارزشها و رفتارهایشان پدیدار شده است. آنان سوالات فراوانی دارند که نه پدر و مادر قادرند به آنها پاسخ گویند و نه در جامعه کسانی در اندیشه فهم کردن تحولات فکری و رفتاری جوانان است. حتی بعضا در جامعه، نهادهای تربیتی به جای درک شرایط نوجوانان و جوانان در پی تکذیب و یا تادیب آنان بر آمده اند. با این وصف، نسل نو امروز درگیر نوعی بحران هویتی و سرگشتگی و بی‌هدفی نسبت به آینده است و این مسائل بشدت خانواده‌ها را نگران کرده و بعضا درگیری‌های نسلی میان آنان را دامن زده است. پدر و مادر درگیر معیشت فرزندان فرصت درک شرایط فرزندان را ندارند و نهادها و افرادی هم نداریم که با درکی واقع‌بینانه، علمی و صحیح به مشکلات این نسل توجه نماید و بحران میان نسلی را پاسخ گوید. بنابراین پدر و مادری را در نظر بگیریم که تمام همّت خود را شبانه‌روز وقف فرزندان کرده اند و در پاسخ قدردانی از سوی فرزندان، از طرف عزیزان خود متهم به بی‌کفایتی شوند و ارزشها و عقاید و آرمانهای آنان به چالش نسل نو کشیده شود.

از این نیز بگذریم بعضا همه این مشکلات اقتصادی و روحی میان اعضای خانواده، بعضا تضادهایی میان پدر و مادر بر سر زندگی، فرزندان و مشکلات انباشته پیش‌رو رخ می‌دهد که خانواده را در سراشیب فروپاشی قرار می‌دهد.

در چنین شرایطی وقتی افراد خانواده درگیری‌ها و مشکلاتی با هم پیدا کردند وقتی دیگر ریش‌ سفید و معتمدی نیست که به او مراجعه کنند، چه نهاد عمومی، خصوصی یا دولتی وجود دارد که با مراجعه به آنجا حل اختلاف کنند؟ تنها چیزی که وجود دارد، مراکز مشاوره است که با دید سودجویانه‌ای که در بسیاری موارد به قضیه نگاه می‌شود و هزینه‌های سرسام‌آوری که وجود دارد، بسیاری از خانواده‌ها نمی‌توانند از عهده این هزینه‌ها برآیند و مشکلاتشان به قوت خود باقی مانده یا حتی تشدید می‌شود و نتیجه همه اینها در نهایت چیزی نیست جز آنچه در روزنامه‌ها درباره خشونت، قتل و نزاع، سرقت و مشکلات روحی و روانی می‌خوانیم. همه اینها جز فرار جوانان از قبول تعهد در قبال خانواده و تلاش برای ازدواج و تشکیل خانواده را چیزی در بر ندارد. قبول تعهد برای تشکیل خانواده یعنی رفتن زیر بار تمام مسئوولیتهایی که نهادهای خصوصی، عمومی و دولتی از سر بدر کرده اند و این چنین تعهدی شاید عاقلانه نباشد، زیرا یا انتهایش به طلاق و فروپاشی خانواده و یک تجربه شکست خورده منتهی می‌شود و یا انواع بیماری‌های روحی و روانی و جنگ اعصاب.

*عضو هیات علمی گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران

45243

کد خبر 211151

برچسب‌ها

خدمات گردشگری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
0 + 0 =

نظرات

  • نظرات منتشر شده: 21
  • نظرات در صف انتشار: 0
  • نظرات غیرقابل انتشار: 0
  • غلامی IR ۱۰:۴۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    32 0
    حرف اول مشکلات استرس ها ودردسرها را چرک کف دست می زند
  • بدون نام IR ۱۰:۵۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    22 0
    همه آرمان ما این بود که بنیان خانواده مستحکم باشد و قانون اساسی هم کلی بر آن پافشاری کرد. الان همه فشارهای اجتماعی و اقتصادی، بنیان خانواده را نشان گرفته است.
  • امیرحسین NL ۱۱:۰۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    32 0
    درود بر شما نویسنده ی با شهامت . من جوانی ۲۸ ساله هستم که اتفاقا مشغول به کار هستم و متاهل اما هرروز که می گذرد بیشتر از قبل نگران آینده می شوم... روزگاری شده که هرچه تلاش می کنیم فقط سرجای اول ایستاده ایم . متاسفم برای کشوری که حتی برای چند روز دیگرش هم برنامه ریزی درستی ندارد. مردم هم دیگر دچار بی تفاوتی شده اند. ای کاش اینهمه حقیقت را انکار نمی کردند. ای کاش حداقل دلمان خوش بود که برنامه ریزان درحال تلاش برای رفع مشکل هستند اما می بینیم که هرروز گره ای کورتر بر مشکلات قبلی می زنند.و در اخر هم می گویند هیچ مشکلی به حمدالله وجود ندارد. به خدا قسم ما جوانان این مملکت هیچ چیز نمی خواهیم .فقط کنار ما بایستند.
    • متولد ماه مهر IR ۱۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
      7 0
      بی تفاوتی مردم میدونین از چیه: عده ای که براشون هزینه ماهیانه از 800،000 به 1،200،000 برسه فرقی نداره، چون خیلی بیشتر از این درامد دارند! به یه عده هم از جاهای دیگه میرسه و نگرانی از این بابت ندارند و اصلا این چیزها مفهومی نیست و اونها که مینالن ناشکر و خائن هستند (!)، میمونه اون یکی عده دیگه (!) که براشون جریان حمام قورباغه صادقه: اگه یه قورباغه رو بندازی تو آب داغ، عین فنر میپره و سریع واکنش نشون میده، اما اگه یه قورباغه رو بگذاری تو یه قابلمه و یه شعله کوچیک زیرش روشن کنی، کم کم اعصابو ماهیچه هاش با گرم شدن تدریجی قفل میشن درحالی که حس نمیکنه! وقتی آب اونقدر داغ شد که حس کرد، بدبخت نمیتونه تکون بخوره! چون قدرت واکنشش رو از دست داده و فقط منتظر میمونه...
  • بدون نام IR ۱۲:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    27 0
    انكه دائم هوس سوختن ما ميكرد كاش مي امد و از دور تماشا ميكرد!!! قابل توجه متصديان امور و دولتيان مهرورز و اقتصاددانان خبره و جامعه شناسان كار كشته!!!
  • بدون نام IR ۱۵:۰۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    31 0
    وقتی جوان کار نداشته باشد و مرتب در فشار باشد و تحقیر شود این ماجرا ها هم بوجود میاید .فشار بر خانواده ها زیاد است کی جواب گو است .خانوادی را میشناسم با وانت خرید میکند و میوه وسبزی برایش میاورند و کسی را میشناسم حتی کفش برای پوشیدن نداره .اقای حداد عادل میگوید اقا برو کفش خود را بدوز .به جای حل مسعله ان را پاک میکند تمام این کارها را جامعه باعث وبانی است نا عدالتی دزدی و تفاوت طبقاتی که اینها بوجود اوردن روزگارمان ازاین هم بدتر میشود .سیقه ازادی بی بندوباری مردان وزنان هم به این اتش دامن میزند چاره فقط درست بودن مردان قانون گذار ما است و بس
  • بدون نام IR ۱۵:۴۴ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    36 0
    نظرات همه متعلق به جوانها بود و من به عنوان یک مادر که کارمند هستم و حتی فرصت لذت بردن از تماشای رشد فرزندم هم از من گرفته شده و جوانی را پیر کرده ام نیز بنیان خانواده را از هم پاشیده می بینم حتی اگر که زیر یک سقف زندگی می کنیم.
    • بدون نام IR ۱۹:۱۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
      22 0
      واقعاً کسی هست که به این مادر جواب بدهد؟ اگر هم داد دیگر چه فایده!
  • بدون نام IR ۱۹:۰۱ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    31 0
    سعدی داستانی دارد که میگوید غلامی امیری را دست بسته بدید پرسید تو با آن شکوه و جلال چطور بدین جا رسیدی گفت کارهای بزرگ را به افراد کوچک سپردم و کارهای کوچک را به افراد بزرگ . آنکه بزرگ بود آن کار کوچک را در شان خود ندید و آنکه کوچک از عهده اداره امور برنیامد . اینگونه بود که وضع ما بدینجا رسید . واقعا چقدر جالب تاریخ تکرار میشه
    • بدون نام IR ۰۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
      7 0
      دوره نشستن سر جا، تموم شده. کلا هرکی هرجا نشست، مال خودشه
  • بدون نام A1 ۲۲:۳۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    8 0
    اگر به وضع معیشت مردم رسیدگی نشود و معضل بیکاری جوانان و کسب درامد انها حل نشود.اگر دست غارتگران بیت المال از اموال دولتی کوتاه نشود و اگر برای مشکلات و چالشهای فرهنگی جامعه چاره ای اندیشیده نشود در زمانی نه چندان دور شاهد سقوط و از هم پاشیدن جامعه و هویت ایرانی خواهیم بود سیلی که همه را با خود خواهد برد.امیدوارم چاپ کنید.
  • بدون نام IR ۲۳:۵۹ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۶
    12 0
    چقدر این حکایت سعدی زیباست.واقعا فضای کشور پر از نا امیدی ادم حالش بد میشه چرا این مملکت پر از نعمت اینجوری باشه؟
  • شهاب US ۰۲:۴۰ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    0 4
    خدا را شاکرم که مجردم.
  • حميد IR ۰۷:۳۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    9 0
    احسنت به شما استاد موفق دانشگاه تهران
  • بدون نام GB ۱۳:۴۳ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    3 4
    یک عده از خدا بی خبر درست قبل از انتخابات مجلس دست به گرانی سکه و دلار زدند تا ماهی خودشان را بگیرند مطمئن باشید باشروع مجلس نهم همه قیمتها به جایی که بوده بر میگردد این وسط دولت تخریب ومردم زیر سنگین ترین فشارها قرار گرفتند. بترسندآن کسانی که فکر فردا نمی کنند از روزی که احمدی نژاد ریاستش تمام شود ودیگر کسی جلودار او نباشد که چه میگوید.احمدی نژاد همیشه حرفی برای گفتن دارد ولی بی بصیرتان در آن روز چه خواهند گفت مردم ما باهوش تر از آنیند که برخی فکرش را میکنند. چون پرده بر افتد نه تو مانی و نه من.
  • شایان IR ۱۴:۲۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    10 0
    یه موقعی افتخار معلمان اخلاق صدا و سیما این بود که خانواده در غرب به مرز فروپاشی رسیده و اونها توی ایدئولوژی هاشون به بن بست رسیدن و شکست خوردن. حالا به چی می تونن افتخار کنن؟
  • بدون نام IR ۱۷:۱۵ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    7 0
    خب ؟ آخرش چی شد ؟ همه چی درست شد ؟ خوووووب شد ؟؟؟/ خوووووب شددددد؟ گوچه 4000 تومانی 500 تومن شدددددد؟؟؟ موز 100 تومن شد ؟؟؟؟؟ ایکاش نارمک زندگی می کردیم ! میگن اونجا همه چی ارزونه....
  • هنگامه دولتی IR ۲۰:۱۷ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    6 0
    همه تحت فشاریم کاری ازدستما برنمیاد متاسفانه بعضی ها این استرس وفشارها را نمتوانند تحمل کنند روی دیگری خالی میکنن مثل قتل کی میخاد اقوامشو بکشه کی میتونه عزیزانش را بکشه وازاربده هیچکی بخدا بدونید همه ازبیکاری وبی پولیه همه چی ازهمینا نشات میگیره اگرشخص کارداشته باشه خسته میاد خونه اما فکرتقریبا بازه وبه جای بد نمیره مثل انتقام ازجامعه را بیاد ازخانواده بی گناهش بگیره خسته با یه غذاوچای بی حال میفته تا صبح که بره سرکار داداش من هروقت اضافه کاری داره خوشحاله هروقت زود تعطیل میشه میاد خونه خیلی وقتها با زنش دعواش میشه دوتا بچه هم داره بعد میگه وقتی زود میام فکراینم که پولی که میتونستم با اضافه کاری بیارم خونه ونشده بیارم میبینم یه روزم عقب افتاده ام وزندگیم لنگه عصابم بهم میریزه چی بگم؟
  • ملکه IR ۲۰:۲۲ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۷
    6 0
    طرف که مرض نداره میجنگه ودعوا میکنه یا قتل میکنه ببین چه فشاری را داره تحمل میکنه همش بخاطر پوله پول حلال تمام مشکلاته چرا جوونا مجردن ودیر ازدواج میکنن چرا طلاق زیادشده چرا اکثربچه ها زیاده خواه شدن چرا هیچ کس ازکسی راضی نیست همه باهم سرجنگ دارن بخاطر پوله پول پول پول پول همین وبس شوهرم هروقت میاد خونه میگه میترسم تعدیل بشم من ازسر درد میمیرم میگرن هم دارم دیگه واویلا تر میشم اصلا این حرف منو از اسمون به زمین میزنه ونابود میشم دوتا بچه دارم نمیدونم اگه این اتفاق بیفته چه خاکی تو سرم بریزم ماشین هم نداریم که به فکر ازانس باشیم نه اون پدرپولدار داره نه من هردو خانواده ای پرجمعیت ومتوسط هستیم گاهی وقتها سراین حرفش باهم دعوامون میشه میگم هرکاری میتونی بکن حتی کلیه فروشی من نمیدونم !
  • بدون نام IR ۰۰:۱۶ - ۱۳۹۱/۰۲/۱۸
    10 0
    گوجه کیلویی 3 تومن. موز 4 تومن. گوشت 25 تومن. زندگی کلا گرون شده. کلا سخت شده.
  • بدون نام IR ۰۹:۵۸ - ۱۳۹۱/۰۲/۲۰
    6 0
    این کامنت ها این نوشته ها درد مردمه ... مسئولین نمی بینید ؟ یا صلاح نیست که ببینید ؟؟؟ تا کی می خواید ادامه بدین ؟؟؟؟

آخرین اخبار